🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷همسرشهید 🍂در تمام لحظه هاي زندگي #وجود_شهيد علمدار را احساس💓 مي كنم 🍂و چند وقتي است كه با #صدای_
2⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔻همسر شهید
🔰مهربان و خيلي مومن بود و #هميشه حق را مي گفت. #پاسدار حق بود و هميشه اولويت را به كارهاي فرهنگي📚 مي دادو بعد از جنگ گفته بود كه 5 سال بيشتر در دنيا زنده نيست❌ و اين حرفش به #حقيقت پيوست.
🔰واقعاً به #مجتبی ايمان داشتم و می دانستم دستورات اسلام👌 را می گويد و براي همين حتي در نامگذاري اسم دخترم كه #زهرا را پيشنهاد داد، بسيار خوشحال شدم😍 « زهرا عملدار »
🔻دختر شهيد
🔰من همه نمره هاي #خوبي كه در درس هايم مي گيرم، مديون #پدرم هستم. چرا كه سايه او👤 در همه جاي زندگيم است و چه در غم ها و چه در شادي ها، #وجودش را احساس مي كنم و به خصوص وقتي بيشتر تنها مي شوم و يا از چيزي ناراحتم😔 باهاش صحبت مي كنم و مي گويم اگر تو بودي الان اينطوري نمي شد🚫
🔰اما #بابا هم نگاه معناداري مي كند☺️ و خجالت زده با خودم مي گويم: زهرا چرا اين حرف را زدي⁉️ وقتي كه واقعاً احساس #نبود_بابا را مي كنم، سر مزارش🌷 مي روم
🔰هر چند #خاطره اي از او ندارم و اين مسئله مرا ناراحت مي كند😔 اما بيشتر وقت ها با او صحبت مي كنم، گريه مي كنم😭 سرش داد مي زنم و... #دختر_شهيد علمدار بودن، سبز رنگ است و هر وقت مي خندد😍 مطمئن مي شوم از من راضي است.
🔰خوابش را ديدم و مي گفت: كه بايد #دكتر شوم و حتي برايم تعيين مي كرد كه بايد متخصص قلب❤️ و مغز باشم و از كساني هم كه #فقيرند نبايد پول بگيري💰 و در آخر، وقتي منم با بابا صحبت مي كنم، از او مي خواهم من را #آدم_كند.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_311104783559688611.mp3
زمان:
حجم:
3.63M
💔🍀💔🍀💔
★الو سلام #بـابـا...😔
✰گوشیت📞 داره بوق مے خوره
✭پس چرا #چیزےنمیگے😭
🎤بانوای: #محمد_محمدزاده❣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شب_بخیـر_بابا😔
💔دلت که هوای #بابا را بکند
✾دیـگر نـه #کـربـلا مـی خواهی
✾نـه عـاشـورا❌
💔فقط چشمانت خرابه #شام میبیند
✾و #دختـری کـه آرام بابا را ناز میکرد
نازدانه شهید: نیایش
#شهید_رضا_دامرودی
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنــوشتـــــــــه📝 💟دل نوشتهای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۱/۲) ❣غروب #بی_تو بودن را در حالی بر روی
#دلنــوشتـــــــــه 📝
💟دلنوشته ای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۲/۲)
✍حواسم به همه آرمانهایت هست
وقتی به #نیایش میرسم ... به آرزوهایی که هیچوقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که #دستانت را کم دارد، به دویدنهایش که به آغوش #تو نمیرسد😔
✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر #دلتنگ بودی، دلتنگ بوسیدنش😘 دلتنگ شنیدن #قهقهاش، دلتنگ چشمانش😍 دلتنگ اینکه صدایت میکرد « #بابا».
✍چقدر خوشحال بودیم روزی که #اولین قدمهایش👣 را برمیداشت. نگران نباش🚫 میدانم روزی خواهد رسید که درک میکند برای چه رفتی، #مولایمان حسین (ع) کیست؟ خواهرش بیبی زینب (س) کیست⁉️خانم #رقیه (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟
✍میداند که تو و دوستان #شهیدت در این زمان شدهاید «قاسم»، شدهاید «علیاکبر» و #افتخار میکند که بابایش #تو هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه #شهید_شده و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، #سعادت میخواهد شهید شوی🕊
✍اما #رضاجان! به آرمانهایت میرسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز #غیرت هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 میترساند #خائنین را. من، حواسم به همه آرمانهایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش میکنم✋
✍اینجا کسانی هستند که #درک میکنند نباید #رهبرمان تنها بماند⛔️ فراموش نمیکنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمیکنم بغض نهفته در گلوی #سیدعلی را که میگفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم #شما به ما دادید.
✍فراموش نمیکنم آن #توسلات «امام خامنهای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بیحرمتیها را در آن #عاشورا، آن دشمنشاد کردنها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن #شهیدان مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمیکنیم. ما #فتنه سال 88 را فراموش نمیکنیم❌ فتنههای دیگر هنوز در راهاند، خدا یاریمان کند تا آگاه شویم و #مبارزه کنیم.
✍رضا جان! خیلیها بر سر این خاک با تو پیمان میبندند💞 که ادامهدهنده #راهت باشند. خیلیها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا #باتو میبندد و شاید تغییر کوچکی در زندگیشان ایجاد کند😊 همینها باعث #دلگرمی من است. دعا میکنم برای تو، برای خودم، برای #همه، کسی چه میداند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌
♦️مهربان #خدای من! میدانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا #آسمانی شدن راه بسیار است. این دستهای خالی بهسوی تو بلند میشود. ما #بیسلیقهایم، طلب آب و نان🍞 میکنیم، تو خود میدانی ای #خزانهدار بخششها، بهترینها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با #سپاهی_ازشهیدان خواهد آمد ... #آمین
♦️قسم به غیرت مردانه علیاصغر؛ به درد #عشق نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم #وطن نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️
9/دی/1394
🌸همسر شهید مدافع حرم بیبی زینب (س)🌸
#شهید_رضا_دامرودی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بیسیم میزنند📞 که بچهها در خط نیاز به مهمات دارند. #سجاد داوطلبانه برای بچهها مهمات میبرد. آن منط
نونهال گرانقدر #حامد_دهقان
فرزند شهید مدافع حرم سجاد دهقان🌷
نامـ💌ـه ای به حضرت رقیه(س) نوشته اند.
📝 #رقیه_جان، ما هر دو کودکیم
و هر دو #فرزند_شهید؛ توفرزند امامی💫و من فرزند #یار_امام. بابای من مدافع حرم عمه جان زینب(س) بود
📝وقتی بهانه #بابا گرفتیم، برای تو #سر بابا را آوردند، برای من عکس📸 بابا را
📝پدرم در #وصیتنامه اش نوشته ای کاش به سه ساله دلتنگ💔می رسیدیم
وصیت📜 پدرم بوده که بر #سنگ قبرش بنویسند #سه_ساله آل الله را دق دادند😭
📝ما بچه های شیعه #یار_تو و اهل بیت(ع) هستیم. همانطور که #بابا_سجاد من، شما را تنها نگذاشت❌
📝 #رقیه_جان شماهم ما را تنها نگذارید و پشتیبان ما باشید.
#شهید_سجاد_دهقان
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ همرزم شهید 🔰در برخورد با نامحرم خیلی خیلی محتاط بود 🔰آقا مسلم همیشه نگران مباحث #حجاب و بی غیرتی
خواب زیبای محمدمهدی خیزاب
#فرزند_شهید
💠دردو دل فرزند شهید با #عکس حضرت آقا خامنه ای
🔸محمدمهدی میگفت: خواب #بابا را دیدم. به بابا گفتم: چرا #رفتی که من بابا نداشته باشم⁉️ بابا بهم گفت: #حضرت_آقا پدر همه بچه های شهیده😍 چون ببالت داره که برای حضرت علی(علیه السلام) است🔅(منظورش از ببالت ، ولایت را میگفت که نمیتوانست کلمه اش را تلفظ کنه).....
🔹ویک عکس از #حضرت_آقا هست که ایشان گریه میکنند😭 محمد مهدی میگه هر موقع #آقا دلشون برای بچه های #شهید تنگ میشه💔 این شکلی گریه میکنه...
🔸محمد مهدی گاهی اوقات بااین #عکس دردو دل💗 میکنه. یکی از درد و دلهایی که خیلی برام #جالب بود این بود که: عکس حاج آقا شیرازی(منظورش آقای شیرازی، نماینده ولی فقیه در سپاه قدس می باشد) را کنار #حاج_قاسم دیده بعد به عکس آقا میگفت: ناراحت نباشد❌ به خاطر #ما آقای شیرازی رفتند پیش حاج قاسم💞 تا بهشون بگند که اونهایی که #باباهای مارا شهید🌷 کردند را دستگیر کنند
🔹تازه باباهای ما تو #بهشتند🌸 ولی شما گریه میکنید #چشماتو درد میاد وما ناراحت میشیم😔 چون #آقای_شیرازی دلداری به خودش داده ایشون بازبان بچه گانه به حضرت آقا دلداری💖 میدهد که خیلی جالب بود.
#شهید_مسلم_خیزاب
اولین شهیدمدافع حرم لشکر۱۴امام حسین(علیه السلام)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷مژده دادند ڪہ بـر مــا گذری خواهی کرد🕊 🕊پیکر مطهر #شهید_مدافع_حرم #شهـید_مهدی_ثامنی_راد بعداز گذش
#همسرانه💔
مهدی جان امشبـ🌓 میخواهم از #سلما برایت بگویم؛ از بزرگ شدن سلما، که لحظه لحظه اش، #تصور کنار تو💞 بودن بود...
⇜از روزی که یاد گرفت #بابا بگوید و دلم لرزید💓 و گونه هایم شوره زار باران شد😭
⇜از روزی که از #تو نشان خواست و چمدانت💼 را نشانش دادم یا روزی که خواست #قبر کوچکی داشته باشد که در خیال💭 کودکیش تورا آنجا بجوید
⇜یکروز سر سفره بی هوا گفت برای بابا مهدی #صلوات، و همه مات ماندیم و باریدیم😢
⇜یک روز در خیابان عکست📸 را دید و با #افتخار نشانت می داد و فریاد میزد #بابامهدی من...
⇜آن روز که #چادر سر کردو چقدر جایت خالی بود تا دستان کوچکش رابگیری و به #مسجد ببریش... مثل آرزویت💖
من با همه اینها #چهار_سال را چهار قرن گذراندم😔
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠کمک به نیازمندان 🌷ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺤﻮﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﻣﻬﺪﯼ ﺟﻮﺍﻥ #ﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺗﮑﺎﭘﻮﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻀﻮ ﻫﯿﺌ
🔸 #بابا مهدی جان؛ وصیت📜 کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم
🔹آن شب در #معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم ⚡️اما هرچه گشتم #آغوشی نبود😔
🔸عکس هایت📸 را کنار مامان دیده ام، قدو #قامتت، دستهایت. همان عکسها که #مرا در آغوش داشتی💞 پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت⚰ نبود؟
🔹خواستم مثل #رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد❌ دستانم #استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست😭 باشد #سهم_من از آغوشت💖 همین بود..
#عاشقانه_های_سلما
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷همسرشهید 🍂در تمام لحظه هاي زندگي #وجود_شهيد علمدار را احساس💓 مي كنم 🍂و چند وقتي است كه با #صدای_
📨نامه ای به پدر
💐 #سیده_زهرا که آن روزها هنوز کودکی بیش نبود و خواندن و نوشتن نمی دانست❌ حالا که می تواند خوب بنویسد✍ و معنی #واژه ها را درست درک کند، برای #بابای_شهیدش سید مجتبی اینگونه نامه نوشته است:
#بابا_مجتبی سلام✋
📝امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب😍 یادش بخیر! آن روزها که #مهدکودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی👤 همیشه خبر آمدنت را خانم مربی ام به من می رساند: سیده زهرا علمدار! بیا #بابات آمده دنبالت. و تو در کنار راه پله مهد کودک می نشستی و لحظه ای بعد من در آغوشت💞 بودم.
📝اول #مقنعه سفیدم را به تو می دادم و با حوصله ای به یاد ماندنی👌 آن را بر سرم می گذاشتی و بعد بند کفشهایم👟 را می بستی و در آخر، دست در دستان هم به سوی خانه🏘 می آمدیم و با #مامان سر سفره ناهار می نشستیم و چه بامزه بود☺️
📝راستی #بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت💌 و بعد از آن با صدای بلند، رو به روی #عکس_تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک می شود😌 مادر می گوید: بابا خیلی #مهربان بود، اما خدا از او مهربانتر است✅ و من می خواهم بعد از این نامه ای برای #خدا بنویسم
📝و به او بگویم که می خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم💖 و اصلاً باهاش #قهر نکنم⛔️ اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا دوست باشند و فقط با او #درد_دل کنند، ان شاء الله
❣خدانگهدار #دخترت سیده زهرا❣
#دختر_شهید
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾مراسم تشییع شهدا🌷 را خیلی مفصل آن شب تلویزیون📺 پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من #
5⃣5⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
زهرا خانم تهرانی مقدم
#دانش_آموز
#حافظ_قرآن
🔰پررنگترین تصویر پدر در ذهن من💬 شیطنتها و #انرژی اوست. شبها معمولاً دیر به خانه میآمد و من هم پابهپای ساعت #بیدار میماندم تا از راه برسد. گاه ساعت از نیمهشب🌒 میگذشت که میرسید.
🔰از صبح سر کار بود، اما وقتی میآمد، انگار همۀ خستگیها و #دغدغههای کار را پشت در خانه🚪 میگذاشت. من همیشه فکر میکردم #پدرم دوشخصیت و دوجلد دارد؛ کسی که سر کار میرود و کسی که با #تمام_انرژی و قوا به خانه میآید.
🔰سر کار که بود، خسته و گرسنه😋 میشد. بیشتر وقتها پیتزا🍕 میخرید که بخورد، اما #هیچوقت دلش نمیآمد که به آن دست بزند. همانطور سالم و دستنخورده، میآوردش خانه🏡 و با ما غذای خانگی میخورد. پیتزا هم روزی #خواهرم میشد برای فردای مدرسه.
🔰از همانلحظهای که میآمد، #بازی ما شروع میشد. حتی لباسهایش را عوض نمیکرد❌ تا در را باز میکرد، در خانه چشم میگرداند👀 دنبال من که به رسم همیشه، با او #قایم_موشک بازی میکردم😅
🔰جاهای خیلی سختی هم قایم میشدم و بازیمان، یکبازی #واقعی بود که باید واقعاً دنبالم میگشت👌 همیشه در همهچیز #من برایش اول بودم. همیشه میگفت: "اول زهرا" بعد بقیه☺️
🔰همکارهای #بابا که همیشه با او بودند👥 میآمدند. تا پدر حاضر شود، من پیش آنها میرفتم و کلی با هم #بازی میکردیم. حتی به پارک میرفتیم و #هرروز صبـ☀️ـح، کلی به من خوش میگذشت.
🔰هرروز هم برایم یکجایزه🎁 میآوردند. #استثنا هم نداشت🚫 همیشۀ همیشه. آقای نواب صدایم میکرد #زهرای_آبالو، یعنی خوابالو😅 بعد، پدر که آماده شده بود، میآمد و من را به #مهدکودک میبرد و خودش با آنها به سر کار میرفت.
🔰 #آقا که آمدند، خانه خیلی شلوغ👥👥 بود. خیلی. من از آنهمه جمعیت ترسیده بودم😰 نمیدانم چرا خیلی بههمریخته بودم. #میترسیدم که جلو بروم و آقا را از نزدیک ببینم. مادر خیلی دوست داشتند که آقا را ببینم. #آرامم کردند و من را جلو آوردند😍 آنقدر کوچک و دستپاچه بودم که منی که از اولینسالهای زندگیام #چادر به سر داشتم، بیحجاب رفتم پیش آقا. ایشان مهربانانه💖 من را روی پایشان نشاندند.
🔰چندینماه📆 از آندیدار گذشت. یکروز #آقا خواسته بودند ما را در دیداری خصوصی👌 ببینند. وقتی با #چادر پیششان رفتم، خندیدند و گفتند: «زهراخانم! چادر پوشیدهای! یادت هست آنروز #کوچک بودی بدون روسری آمدی⁉️» زبانم بند آمد.
🔰فکـ💭ـرش را هم نمیکردم که #رهبر انقلاب، با آنهمه دغدغه و #مسائل_کلان، من، دختربچۀ پنجسالۀ سادهای را #یادشان مانده باشد.
#دختر_شهید
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰پزشکی که از فرودگاه✈️ سوریه همراه حامد بود و در حین پرواز از او #مراقبت میکرد، خیلی منقلب شده بود.
🔸تقریبا یک سال قبل یکی از #همسایه ها نون🍞 پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود. گذاشتم لای سفره که #حامد عصری برگرده بخوره😋
🔸حامد که اومد رفت سر سفره با اشتیاق😍 نون رو برداشت، نشون میداد خیلی #گرسنه هستش. پرسید: مامان این ها رو #بابا خریده⁉️ گفتم: نه پسرم فلان همسایه آورده. همون لحظه نون رو #گذاشت زمین. اخلاقش رو میدونستم. دلم💓 یجوری شد که چشمش افتاده به نونا شاید دلش بخواد..🙁
🔹فرداش کمی #آرد و وسایل لازم رو خریدم💰 دادم همسایه که برای #حامد نون بپزه. عصری که اومد، نونا رو دادم به حامد که بخوره. گفت: دیروز که گفتم #نمیخورم. گفتم: حامد وسایلشو #خودم خریدم دادم درست کرده. نگام کرد گفت: مامان، پول برق💡 و آب رو کی داد⁉️
🔸فرداش #دوباره وسایل خریدم و از همسایه خواستم ماکروفر♨️ رو بیاره خونه ی ما با هم نون بپزیم. #نان رو آماده کردیم. از همسایه خواستم فعلا ماکروفر رو نبره که حامد بیاد ببینه که خونه خودمون🏡 درست کردیم.
🔹عصر که اومد، گفتم: حامد دیگه هیچ #بهونه ای نداری،😕 همسایه اومد خونه ی خودمون، ماکروفرم نذاشتم ببره که ببینی همه چی #حلاله. گفت: مامان تو از کجا مطمئنی که شوهر همسایه #راضی بوده و یا از رو رودربایستی ماکروفر رو نیاورده؟! آخر سرهم نخورد❌
🔸لابد چیزی میدونست که انقدر مقاومت میکرد. خیلی به #حلال و #حرام حساس بود. خیلی مراقب بود که چیزی که میخوره از کجا اومده⁉️ تا زمانی که مطمئن نمیشد #اصلا دست به غذا یا خوراکی نمی برد❌
به نقل از: مادر شهید
#شهید_حامد_جوانی
✍شهيد نوشت: باشد كه عامل به اين رفتار هاي #شهيدگونه باشيم......
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنــوشتـــــــــه📝 💟دل نوشتهای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۱/۲) ❣غروب #بی_تو بودن را در حالی بر روی
#دلنــوشتـــــــــه 📝
💟دلنوشته ای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۲/۲)
✍حواسم به همه آرمانهایت هست
وقتی به #نیایش میرسم ... به آرزوهایی که هیچوقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که #دستانت را کم دارد، به دویدنهایش که به آغوش #تو نمیرسد😔
✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر #دلتنگ بودی، دلتنگ بوسیدنش😘 دلتنگ شنیدن #قهقهاش، دلتنگ چشمانش😍 دلتنگ اینکه صدایت میکرد « #بابا».
✍چقدر خوشحال بودیم روزی که #اولین قدمهایش👣 را برمیداشت. نگران نباش🚫 میدانم روزی خواهد رسید که درک میکند برای چه رفتی، #مولایمان حسین (ع) کیست؟ خواهرش بیبی زینب (س) کیست⁉️خانم #رقیه (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟
✍میداند که تو و دوستان #شهیدت در این زمان شدهاید «قاسم»، شدهاید «علیاکبر» و #افتخار میکند که بابایش #تو هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه #شهید_شده و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، #سعادت میخواهد شهید شوی🕊
✍اما #رضاجان! به آرمانهایت میرسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز #غیرت هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 میترساند #خائنین را. من، حواسم به همه آرمانهایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش میکنم✋
✍اینجا کسانی هستند که #درک میکنند نباید #رهبرمان تنها بماند⛔️ فراموش نمیکنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمیکنم بغض نهفته در گلوی #سیدعلی را که میگفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم #شما به ما دادید.
✍فراموش نمیکنم آن #توسلات «امام خامنهای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بیحرمتیها را در آن #عاشورا، آن دشمنشاد کردنها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن #شهیدان مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمیکنیم. ما #فتنه سال 88 را فراموش نمیکنیم❌ فتنههای دیگر هنوز در راهاند، خدا یاریمان کند تا آگاه شویم و #مبارزه کنیم.
✍رضا جان! خیلیها بر سر این خاک با تو پیمان میبندند💞 که ادامهدهنده #راهت باشند. خیلیها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا #باتو میبندد و شاید تغییر کوچکی در زندگیشان ایجاد کند😊 همینها باعث #دلگرمی من است. دعا میکنم برای تو، برای خودم، برای #همه، کسی چه میداند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌
♦️مهربان #خدای من! میدانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا #آسمانی شدن راه بسیار است. این دستهای خالی بهسوی تو بلند میشود. ما #بیسلیقهایم، طلب آب و نان🍞 میکنیم، تو خود میدانی ای #خزانهدار بخششها، بهترینها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با #سپاهی_ازشهیدان خواهد آمد ... #آمین
♦️قسم به غیرت مردانه علیاصغر؛ به درد #عشق نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم #وطن نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️
9/دی/1394
🌸همسر شهید مدافع حرم بیبی زینب (س)🌸
#شهید_رضا_دامرودی
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh