eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🌱ای حضرت #حاضری که ناپیدایی 🌸 #غایب شده از زشتی و نازیبایی 🌱شرمنده😔 که جای آمدن، میگوییم 🌸 #آقا تو چه وقت پیش ما می آیی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidnazarzadeh
💐ترجيح ميدهم تمامِ آشوب هاے دلمـ💗 را كنارِ #گوشَت نجوا كنم 💐 #بودنت را لازم دارم براے چند دقيقہ⏰ ابرازِ #دلتنگى... #شهید_محمد_زهره_وند #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🌿🌹🌿🌹 @ShahidNazarzadeh
4_5895512907831052044.mp3
3.76M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا #محرابیان 🔖 داستان مسلمان شدن عبدالعزی 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در بزم وصالش💞 همه کس #طالب دیدار تا #یار ⇜که را خواهد و ⇜میلش به که باشد♥️ #شهدای_خانطومان🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚜اولین سال جنگ پاسگاه مرزی ارتفاعات گیلانغرب دست نیروهای #بعثی بود بچه ها با نگاهی حسرت آلود😢 به منا
🔸هر زمان #ابراهيم در جمع رفقا در هيئت🏴 حاضر مي شد شور عجيبي بر پا مي كرد. در سينه زني و مداحي🎤 براي #اهل_بيت سنگ تمام مي گذاشت. اما عادات خاصي👌 در هيئت داشت. 🔹توي مداحي داد نمي زد🔇 صداي بلندگو را هم اجازه نمي داد زياد كنند. وقتي هنوز #هيئت شروع نشده بود، سر بلندگوها را به سمت #داخل محل هيئت مي چرخاند تا همسايه ها اذيت نشوند❌ 🔸اجازه نمي داد رفقاي #جوان، كه شور و حال بيشتري دارند💗 تا دير وقت در هيئت عمومي عزاداري را ادامه دهند. مراقب بود #مردم به خاطر مجلس عزاي اهل بيت اذيت نشوند. به اين مسائل توجه خاص داشت✅ 🔹همچنين زماني كه هنوز چراغ روشن نشده بود💡 هيئت را ترك مي كرد. علت اين كار او را بعد ها فهميدم وقتي كه شاهد بودم دوستان هيئتي، بعد از هيئت مشغول شوخي و #خنده و ...مي شدند و به تعبيري بيشتر اندوخته ي معنوي خود را از دست مي دهند😔 📚سلام بر ابراهيم ٢/ ص ٢٢٩ #شهيد_ابراهيم_هادی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ڪلام_شهید 🌺من #پاسدارم و پاسدار بودنم محدود به جمهوری‌اسلامی‌ ایران نیست❌ و در هر کجای دنیا مظلوم
🔸خطاب به همسرم #سیده_خانم، شما هر چقدر خوب بودی♥️ ولی من بد بودم و نتوانستم برایت همسر خوبی باشم😔 ولی یک #واقعیت انکار ناپذیری وجود دارد و آن این است که دوست داشتن #تو برایم واقعی و یک حقیقت بوده و هست😍 🔹شما را به مادرت حضرت #فاطمه_الزهراء سلام الله علیها مرا ببخش و گذشت کن🙏 سیده خانم سلام مرا به #پدرومادرم برسان؛ آنان زحمات زیادی را برایم متحمل شدند، از اینکه فرزند خوبی برایشان نبودم😢 و حق فرزندی را نتوانستم درست به جا آورم امیدوارم مرا #ببخشند #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر #شهید_مدافع_حرم‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۹۲ استاد پرهیزگار .MP3
1.09M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه نساء✨ #قرائت_صفحه_نود_ودوم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📸تصاویری از مراسم تشییع پیکر شهید مدافع حرم « #حامد_سلطانی » 🔹مراسم تشییع شهید مدافع حرم حامد سلطانی جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۸📆 با حضور خانواده، همرزمان و دوستان این #شهید در خیابان پاسدارگمنام برگزار شد. 🔹شهید سلطانی از رزمندگان سپاه اسلام همزمان با ایام شهادت امام رضا (ع) در #سوریه در پی یک عملیات #تخریب به شهادت رسید🌷 #شهید_حامد_سلطانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشییع پیکر پاک شهید مدافع حرم🕊 تنها یادگار شهید #حامد_سلطانی از قول و قرارش با پدر می گوید.. شهدا را یاد کنید با ذکر #صلوات🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ♦️وباز نفسی تازه از بعد از مدتی و وقفه ای، دوباره دیروز مهمان شهیدی🌷 از شام بلا بودیم. دوباره دل در رثای قامت رشید ورعنای پسری شکست💔 دوباره خواهری با سوز دل ناله زد که دلتنگتم ای کاش همه اینا خواب باشه... داداشی سرسفره عقدم نبودی😭 یادته گفتی عروسی جبران میکنم...داداشی پاشو اومده... ♦️و اینجا دیدنی بود اشکهای بر روی شانه های خواهرشهید🌷 که میگفت: آروم باش حامد خوشبخت شد...حامد به رسید...و حالا کارما شروع شده... ♦️و همه اینها با اشک روان😭 و بر گونه ها جاری میشد....همه دور مادر را گرفته بودند برایش دعا میکردند..دستش را میبوسیدند و چقدر اذیت میشد و میگفت نکنید این کارو...خدایا بی چه کنم⁉️ ♦️و چقدر این لحظات و این ثانیه ها را دوست دارم. دل دادن💕 و همزمان اتفاق میفتد. مادر تا نیم ساعت پیش نمیدانسته باید با عزیزدلش کند برای عیادت از پسر آمده بود....و اینجا دیگر اشکهایش تمامی نداشت. و.... ♦️این مادر مثل کوه👊 و مثل ابر بهاری می‌بارید لحظه ای که دلبندش را در میگذاشتند ....وقتی از بلندگو می گفتند: "افهم حامد بن ذبیح ا..." ♦️ دیگر زانوهایش طاقت ایستادن نداشت ... تک فرزند پسر خانواده دل خواهرانش💔 را چنان کرد که میگویند حامد پس از تو خاک بر این زندگی😭😭 ♦️ولی اینها میگذرد و گذشت زمان مقام و و جایگاه رفیعی👌 که دارد را به این خانواده نشان خواهد داد. الان کردن بی معناست...زود است پذیرفتن داغ عزیزی که مرهم و سنگ صبور خانواده بوده است. ♦️ولی خودمانیم... جایگاه وکار بزرگ مدافع حرم هنوز برایمان جا نیفتاده‌ است. هنوز برکت وبزرگی و ودل بریدن این جوانان رشید برای خیلی های ما آنچنان که باید و شاید مفهوم نشده است🚫 انشاالله بزودی زود این شهدا چنان جایگاهی در دل ملت♥️ و فرزندان ماخواهند داشت که منزلشان وعزیزانشان باید فقط گویی کنند و بگویند اینها چه کسانی بودند و چه شد که ومرامشان اینگونه آسمانی وماندگار و شد.... ♦️ و قطعه۵۳ 🌷🌷 دیروز حال و هوای دیگری داشت.. کنندگان مادران وهمسران و پدران و فرزندان وهمرزمان و دوستداران💞 شهدا بودند.. که این حضور مصداق این جمله بود: "به دریا رفته میداند مصیبتهای دریا را" 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
گفتند بعید است ولے #ما_دیدیم بیش ازهمه سلطان به گدا نزدیکست💞 ماتجربه کردیم هزاران دفعه👌 از #مشهد تو
دلا چندی‌ست #صحرایی شدی تو رفیق خوب♥️ تنهایی شدی تو بگو آن دورها👤 با کی نشستی که مثل #گل تماشایی شدی تو😍 #شهید_روح_الله_صحرایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁دستم بگیـــر 🍃تا که بھشتم🌸 بنا شود.. 🍁شاید سرم 🍃قبول کنی #خاک_پا شود.. 🍁بالی بده 🍃که بال بگیرد
#شهید_امیر_سیاوشی 🌷صفات بارز اخلاقی : مهربان، شوخ طبع، #صبور، خنده رو😊، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، #صادق و بی ریا👌 🌷علایق : فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در #هییت های مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول #محرم🏴 🌷قسمتی از وصیت نامه شهید : برای تشیع جنازه ام⚰ خواهش می کنم همه با #چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و #همسر_عزیزم هر روز به دیدارم بیایند. 🌷خاطره به یاد ماندنی برای شهید : دیدار مقام معظم #رهبری 🌷تکیه کلام : #یا_علی_مدد 🌷دو بیتی مورد علاقه : شکر خدا که در پناه #حسین_ایم عالم از این خوب تر پناه ندارد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_پنجاه_وهفتم 7⃣5⃣ 🍂چند وقت بعد سرمای شدیدی خوردم🤒 وحدود یک هفته از شدت بیماری ن
❣﷽❣ ♥️ 8⃣5⃣ 🍂صبح روزبعد وقتی پدرم سرکار بود مادرم را صدا زدم و گفتم: _ مامان میخوام باهاتون درباره ی ازدواجم حرف بزنم. امیدوارم درکم کنید... فورا وسط حرفم پریدو گفت: + اتفاقا چند تا مورد پیدا کردم، دقیقا همونجوریه که میخواستی. موندم عرق سفرت خشک شه تا بهت بگم. 🌿اجازه ندادم ادامه بدهد، گفتم: _ مامان، من آدم قدرنشناسی نیستم. تا آخر عمر زحماتی هستم که شما و بابا برام کشیدین. میدونم کلی آرزو و برنامه برای ازدواجم دارین، ولی اگه واقعا خوشبختی و شادی من براتون مهمه اجازه بدید با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم. اگه با کسی که شما میگین ازدواج کنم تا آخر عمر این حسرت روی دلم می مونه و هیچوقت خوشبخت نمیشم 😔 مامان دختر خوبیه. اون دقیقا همون چیزیه که من آرزوشو دارم. میتونه منو خوشبخت کنه♥️ خواهش می کنم رضایت بدین تا قبل اینکه دوباره برگردم انگلیس باهاش ازدواج کنم. 🍂مادرم ناراحت شده بود. اما با دیدن اصرار من حرفی نزد. دستش را بوسیدم و گفتم: _ مامان دوستت دارم😍 دستش را کشید وگفت: + خوبه خودتو لوس نکن. با ناراحتی به گوشه ای خیره شد. بعد از چند ثانیه گفت: + حالا عکسی چیزی ازش داری ببینمش؟ 🌿_ عکس ندارم ولی هرموقع اراده کنی میبرمت از نزدیک . مطمئن باش چیز بدی انتخاب نکردم. البته اگه سلیقه ی منو قبول داشته باشی!😉 + ولی بابات راضی نمیشه رضا. من مطمئنم دوباره جاروجنجال راه میفته. _ اگه شما بخواین میشه گوشه چشمی نازک کردو گفت: + زنگ بزن فردا بریم ببینمش. + روی چشمم.☺️🙈 🍂فورا زنگ زدم و به محمد گفتم فردا همراه مادرم به منزلشان می رویم. برای دیدن لحظه شماری می کردم. از اینکه دل مادرم نرم شده بود خوشحال بودم😍 قرار شد ساعت ۵عصر روزبعد همراه مادرم به خانه‌شان برویم. برای فاطمه از انگلیس سوغاتی های زیادی آورده بودم😅اما بخاطر اینکه مادرم شاکی نشود فقط یک را دادم تاهمراه خودش بیاورد... 🌿وقتی رسیدیم با استقبال محمد و مادرش واردشدیم.دچند دقیقه بعد با سینی چای آمد. با دیدنش ضربان قلبم💗 بالا رفته بود. سینی را به برادرش داد و محمد ازما پذیرایی کرد. پس از کمی سلام و احوال پرسی مادرم از فاطمه سوال کرد: _ عزیزم شما دانشجویین؟ رشته‌تون چیه؟ + من درس میخونم. 🍂مادرم باشنیدن اسم حوزه قند توی گلویش پریدو شروع کرد به سرفه کردن.😥 بعد ازاینکه سرفه اش قطع شد استکان را روی میز گذاشت و به مادرمحمد گفت: _ والا حاج خانم الان دیگه نمیشه چیزی رو به بچه ها اجبارکرد. هرچقدرم اصرارکنی بازم کار خودشونو میکنن. منم چون دیدم دل پسرم بدجوری پیش دختر شما گیر کرده💞 بخاطر خودش همراهش اومدم. حالا همینجا خدمت شما عرض می کنم که بعدها حرف و حدیثی باقی نمونه. من بخاطر با این ازدواج مخالفتی ندارم، ولی به خودشم گفتم که پدرش زیر بار این ازدواج نمیره. 🌿مادر محمد گفت: + منم دفعه ی پیش که آقا رضا اومده بود بهش گفتم که راضی نیستم بخاطر این ازدواج عاق والدین بشه. مادرم تا آن روز نمیدانست که قبلا تنهایی به خواستگاری رفته ام🤦‍♂ با خودم گفتم «بیچاره شدی رفت!» 😬چپ چپ نگاهم کرد و چیزی نگفت. مادر محمد ادامه داد: + بهرحال شما محترمین ولی واقعیت هارو نمیشه نادیده گرفت. بین خانواده ی ما وشما تفاوت زیاده. البته برای مامعیار . برای خود من ازهمه چیز مهم تر اینه که دامادم پاک و مومن باشه که الحمدلله آقا رضا همینطور هست☺️ امامن دلم نمیخواد بخاطر این وصلت بین خانواده شما مشکل و مساله ای ایجاد بشه. بازم هرچی که خدا بخواد و پیش بیاد ما راضی هستیم. 🍂_ بله فرمایشات شما متینه. برای منم مهمترین چیز خوشبختی و آرامش رضاست. حالا منم سعی خودمو میکنم رضایت شوهرمو جلب کنم👌ولی میدونم که همسرمم مثل رضا سرسخته و مرغش یه پا داره. + انشاالله که هر چی خیره پیش بیاد.😊 به مادرم اشاره زدم که هدیه ی را بدهد. کادو را از کیفش بیرون آورد،روی میز گذاشت وگفت: _ این هدیه برای شماست فاطمه خانم🎁 امیدوارم خوشت بیاد.البته رضا خودش خریده. منم هنوزندیدمش. فاطمه تشکر کرد. محمد بلند شد و کادو را به او داد. مادرم گفت: _ بازش نمی کنی؟ ... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی .... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_473160900434461889.mp3
3.16M
#مدافعان_حرم #دختر_شهید_مدافع_حرم ✨پدر ها به شوق تو اي مولا ✨تو ميدان كمر بسته اند ✨ببين دختران شهيدان را ✨كه چشم انتظار پدر هستند 🔻با نوای حاج #میثم_مطیعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#بابای_مهربونم...♥️ #دختر است و نازکردن براے بابا😔 و "نفَسِ بابائے" شنیدن از #بابا 💥امّا #نازدانہ‌ات چہ کند بادنیا دنیا، دل‌تـنگےاش💔 و آرزوے #نازکردن برایت دلش #دختـر مےخواست دختری ڪہ با شیرین زبانے " #بابا " صدایش ڪند ... #حلمـا خانـم ۱۸ روز پس از شهـادت " پـدر" بہ دنیا آمد. #شهید_میثم_نجفی #دردانه_شهید #دخترا_بابایی_اند #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🦋ز همه دست کشیدم که #تو باشی همه ام💖 🦋با "تو" بودن💞 ز #همه دست کشیدن دارد… ✅ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🍁گفتنی نیست ولی .... #بی_تو کماکان در من ⇜نفسی هست ⇜دلی♥️ هست ↫ولی #جانی نیست😔 #شهید_محمودرضا_بیضائی #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
4_5895512907831052048.mp3
1.88M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا #ماندگاری 🔖 مسئولین نوکر مردم اند🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
راویت: مادر شهید 🔹مدام می گفت: #مادر من را دعا کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای #شهادت کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد✅ وقت رفتن، گفت: مادر اگر #بروم بدرقه ام می کنی⁉️ 🔸گفتم تو بدرقه شده هستی #خدا لیاقت داده که به سوریه بروی. خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر بلند است👤 که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد. نگاهش نکردم، گفتم نکند شیطان😈 #وسوسه ام کند که داری چه کار می‌کنی؟ چرا اجازه می‌دهی #پسرت برود. 🔹ولی اجازه ندادم این افکار🗯 در سرم باشد، گفتم #پسرم برو خدا به همراهت♥️ #شهید_اصغر_الیاسی #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼خوش به حال #شهدا 🍂بنده شیطان👹 نشدند 🌸در تجلی گه #اخلاص 🍂خدا را دیدند 🌼خوش به حال شهدا 🍂وای به حال من و تو😓 🌸ما کجا و #شهدا 🍂بین که کجا را دیدند⁉️ 🌸ما پی تذکره ی 🍂 #کرب_وبلا می گردیم 🌼شهدا شاهِ ذبیحاً 🍂به #قفا را دیدند.... #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_مرتضی_عطایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا