🌷شهید نظرزاده 🌷
زندگی به سبک شهدا 🔸اخلاص و لقمههای #حلال تاثیر خود را روی پدرم گذاشته بود و ولایت پذیری پدرم از #ا
💠خاطره ای از همرزم شهید
🍃🌹بعد عملیات رمضان برایم تعریف کرد موقعی که عملیات لو رفت و در آن شرایط سخت، گیر کردم، شما هم که گفتی برگردیم، ناامیدیم بیش تر شد. تنها راه امیدی که مانده بود توسل به واسطه های فیض الهی بود.
🍃🌹 توی همان حال صورتم را گذاشتم روی خاک و متوسل شدم به وجود مقدس حضرت زهرا (س) و با حضرت راز و نیاز کردم.
🍃🌹یکدفعه صدای خانمی به گوشم رسید. صدایی ملکوتی که به من فرمودند. این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید ما هم از شما دستگیری می کنیم ناراحت نباش..
🍃🌹چیزهایی را که دیشب به نیروها گفتم و دستورهایی که برای حرکت نیروها دادم، همه اش از طرف خانم بود.
🍃🌹خبر آن عملیات مثل توپ صدا کرد خیلی زود خبرش به پشت جبهه رسید و سؤال همه این بود آقای برونسی شما چطور این همه تانک و نیرو را منهدم کردین؟ آن هم با کمترین تلفات؟!
خونسرد جواب داد من هیچ کاره بودم.
#شهید_عبدالحسین_برونسی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠خاطره ای از همرزم شهید 🍃🌹بعد عملیات رمضان برایم تعریف کرد موقعی که عملیات لو رفت و در آن شرایط سخ
4⃣6⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا
💠کبوتری که شفا داد
🔹شهيد برونسي ميگفت: اولين دفعه كه ميخواستم به جبهه بروم براي خداحافظي به خانه آمدم و ديدم كه خانمم حالت غش به او دست داده و خيلي وضع ناجوري داشت. ميگفت: بالاي سرش ايستادم تا بالاخره به هوش آمد.
🔸مادر زنمان هم بود. مانده بوديم كه چه طوري با اين وضعيت روحي و جسمي كه دارد جريان رفتن جبهه را به او بگويم. از طرفي مجبور بودم. چون وقت داشت تند تند ميگذشت و بايد خودم سريع به كارهايم ميرساندم.
🔹بالاخره جريان را به خانمم گفتم: تا خانمم جريان را شنيد هم خودش و هم مادر خانم من گفت: ما را با وضعيت به كي ميسپاري؟ در اين موقعيت و شرايط اگر ما الان بيفتيم چه كسي ما را به دكتر ميبرد؟ گفتم: به خدا ميسپارم و حضرت زهرا هم نگهدارتان هست.
🔸قبل از اينكه از خانه برود همان حالت مجدد به خانم ايشان دست ميدهد و خلاصه مجبور است كه اين خانم و خانواده را به همين وضعيت با چند بچه رها كند و خودش را به كاروان برساند.
🔹ميگفت: بعد از مدتي كه در جبهه بودم با خانوادهام تماس گرفتم و ديدم كه خانواده خيلي خوشحال است. تعجب كردم پرسيدم: جريان چيست؟ خانمم جريان را اينگونه تعريف ميكردند،
🔸ميگفتند: بعد از اين كه تو رفتي در همان حالي كه من بي هوش بودم، يك كبوتر سفيدي وارد خانه شد و چند دور كنار خانه زد و كنار من نشست. من حركت كردم و به هوش آمدم،
🔹ديدم كه اين كبوتر است و نهايتاً پرواز كرد و رفت روي ديوار حياط روبروي همان در اتاق نشست. بعد از مدتي دور حياط چرخي زد و نهايتاً داخل اتاق آمد و دوري زد و پرواز كرد و رفت و گفت: از آن لحظه به بعد تا همين الاني كه چند سال ميگذرد و من در جبههها هستم خوشبختانه اين مريضي سراغ خانمم نيامده است.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
در پے اعجازیم
غافل از اینڪہ
#معجزه شمایید...
حتے لبخنـدتان
ازپشت #قاب شیشه ای هم
معجـزه است...
#ای_شهـــدا
معجزهٔ زندگےمان باشید
شما ڪہ باشید
مےشود خدارا #احساس ڪرد...
#شهید_محمدرضا_دهقان
#شهید_رسول_خلیلی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید🌷 🔰رفیقش می گفت: یه شب تو #خواب دیدمش بهم گفت: به بچه ها بگو حتی سمت گناهم نرن🔞 اینجا #خی
💟20 بهمن روز سفر #شهید بود و از آنجا پیام میداد📲 که دعا کنیم کارش جور شود.
💟روزی که #آقاحجت به شهادت رسید🌷 از صبح استرس عجیبی داشتم و فکرم خیلی درگیر بود😥 انگار روحم از کالبد #جسمم بیرون رفته بود.
💟برای رفع استرسم و درست شدن کار اقا حجت در #سوریه در یکی از گروههای تلگرام ختم 5000 ذکر "یا قاضی الحاجات" گذاشتم و خودم نزدیک به 2000 ذکر📿 گفتم، با هر ذکری که میگفتم بند دلم پاره میشد💔
#شهید_حجت_اسدی
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑼ 📖اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش میکرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده
🕊 #افلاکیان_خاکی 10
📖 ای مادر هنگامی که فرودگاه تهران را ترک گفتم، تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: ...
#شهید_مصطفی_چمران🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
توی قطعه آرام قدم میزدم و گاه گاهی هم عکس میگرفتم.
- از پسر من هم عکس میگیری مادرجان؟
دنبالِ صاحبِ صدا بودم که مادری را بالای قبری دیدم. جانم حاج خانم ؟
دوباره سوالش را تکرار کرد
- چشم مادرجان، حتما...
خودم را رساندم به خلوتِشان،خلوتِ مادر و پسر عکس که گرفتم، شروع کرد برایم حرف زدن،از پسرش میگفت و من غرق تماشا شده بودم.
- حاج خانم تو زندگیت چی از خدا خواستی؟
- من؟چیزی نخواستم،معامله کردم !
- معاملهی چی؟
- یه پسرِ خوش قد و بالا دادیم
یه پلاک گرفتیم ...
با پارچهی سفیدی که از زیر چادرش درآورده بود اشکهایش را پاک کرد
- منصفانه بود مادرجان نه ؟
- نه ! من پلاک هم نمیخواستم ...
چشم از من بر میدارد
و به پسرِ توی قابش نگاه میکند
اشک میریزد و دعا میخواند...😭
#پنجشنبه_های_دلتنگی💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌼ز عاشقان شنیدهام
🍂 #جمعه ظهور می کنی😍
🍁ز مرز #انتظارها
🌸دگر عبور می کنی
🌼شب سیاه می رود
🍂 #صبح_سپید می رسد
🍁جهان بى چراغ را
🌸غرق به نور✨ می کنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
این #چشم های زیبا و مهربان😍
همان چشم هایی ست
که به هنگام #نبرد
زَهره از #دشمنانِ دین خدا😰
می ترکاند
#شهید_محمدابراهیم_همت
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_چراغیبت_امام_زمان_عج.mp3
1.5M
♨️چراغیبت امام زمان عج برای ما عادی شده؟
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بعد از ۴ سال انتظار و دوری #مادر_بزرگوار شهید، پیکر مطهر (تفحص شده) پسرش آقا جواد را در آغوش گرفت.
رفتند ....
شهید شدند🕊
پیکرشون🌷 موند توی #سوریه
بعد #چند_سال اومدند..!
ماهنوز درگیر اینیم
که چجوری #کمتر گناه کنیم 😔
#چقدعقبیم..!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh