🦋تـ♥️ـو لبخند میزنی
و جهان میایستد
تا #تــو را تماشا کند ..
🦋زمان میایستد⏱
و #من در ثانیهای
قبل از قدمهایتـ👣
گیر افتادهام ...!
#شهید_علی_اصغر_الیاسی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - امام زمان(عج) و غم شیعیان آخر الزمان - استاد هاشمی نژاد.mp3
1.61M
♨️امام زمان(عج) و غم شیعیان آخر الزمان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #هاشمی_نژاد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚗خودرویی که مسافرانش را به #بهشت برین رساند
🔰همرزم شهید نوری:
"اونروز بابک داخل ماشین بود شهید نظری و #کایدخورده کنار ماشین نشسته بودند در حال خوردن ناهار. در ماشین نیمه باز بود پای راست #بابک هم بیرون، خمپاره💥 افتاد بین این سه نفر و....
✍پی نوشت: دقیقا همین ماشین بود
#شهید_بابک_نوری
#شهید_عارف_کاید_خورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهدا_امامزادگان_عشقند♥️
📸هر سه نفر به فاصله یک ساعت در #ابوکمال به شهادت رسیدند
🔻شهيدان
#شهید_علیرضا_نظری
#شهید_عارف_کایدخورده
#شهید_بابک_نوری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📙کتابخوانی در سنین بنده که البته بنده چندین برابر #جوانها کتاب میخوانم غالباً تاثیرش به مراتب کمتر است از کتابخوانی📚 در سنین جوانها است
📕آنچه که همیشه برای انسان می ماند، #کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان شما، کودکان شما هر چه میتوانند، کتاب بخوانند..✅
🚩 اسلام، پرچمدار کتابخوانی
#روزی_چند_صفحه_کتاب_میخوانیم؟🧐
#هفتهکتابوکتابخوانیگرامیباد🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپی زیبا از #همخوانی_شهدا...
خیلی عالیه، دست سازنده ی کار درد نکنه❤️
#شهدای_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهدا_امامزادگان_عشقند♥️ 📸هر سه نفر به فاصله یک ساعت در #ابوکمال به شهادت رسیدند 🔻شهيدان #شهید_عل
🍃در سایه ساره خانه امن الهی
امروز هم عارفانِ به حقی هستند که پیرو راه #شهدا باشند و راه شهدا را ادامه دهند.وقتی که میگویند راه بهار دیگر بسته شده جوانان دهه هفتادیمان نشان میدهند باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی. اگر بخواهی #لطف و کرمشان شامل حالت باشد.باید #عارف باشی باید بشناسیشان تا از باران لطف و رحتمشان سیراب شوی.
🍃شهید عارف کاید خورد در روزهایی که همه در گیر روزمرگی هایشان بوده اند. دغدغه اش شده بود دفاع از حریم #اهل_بیت. اقتدا کرده بود به سقای #ادب و همین هم موجب شده بود تا دایره المعارف ادب خطابش کنند.
🍃امروز #بغض های ما روبه روی بزرگی شهدا سرازیر می شود.از شهدا چه باید گفت و چه باید نوشت که امروز ما مانده ایم و یاد شهدا.
🍃ای شهید در این روزها
هوای دلهایمان را راهی خود کنید
تا شاید ماهم در این دنیا هوایی شدیم
✍نویسنده: #فاطمه_زهرا_نقوی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_عارف_کایدخورد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸دو ماهی بود که برای #مأموریت اومده بود به حما، میخواست بره دمشق و مأموریتش رو تمدید کنه، بعد از دمشق هم میرفت به #حلب، دم خداحافظی بهش گفتم محرابی:
🔹مأموریتت که تموم شد و خواستی بری دمشق، روبروی مسجد اموی🕌 یه بازار هست به اسم #حمیدیه
گفت: خب
🔸گفتم: اونجا میشه یه زحمتی بکشی و از #سوغاتیای سوریه بگیری و هر وقت خواستی بیای، برام بیاری یه لحظه ساکت شد بعد یهو با صدای بلند گفت: بازار شام رو میگی⁉️
🔹من از بازاری که #بیبی_زینب (س) رو توش چرخونده باشن، هیچی نمیگیرم هرگز❌❌
#شهید_حسین_محرابی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 4⃣1⃣ #قسمت_چهاردهم با عجلہ وارد دانشگاہ شدم، در ڪلاس رو زدم و وار
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
5⃣1⃣ #قسمت_پانزدهم
همراہ بهار رسیدیم سر ڪوچہ،
هم ڪلاسے شیطون و مهربونم ڪہ تازہ ڪمے صمیمے شدہ بودیم! 😊
زنگ رو زدم،چند لحظہ ایستادیم اما ڪسے در رو باز نڪرد، دوبارہ زنگ رو زدم ڪہ عاطفہ از پشت پنجرہ گفت:
_صبر ڪن! 😊
با تعجب نگاهش ڪردم،در خونہ عاطفہ اینا باز شد،عاطفہ اومد بیرون،معمولے سلام و احوال پرسے ڪردیم
🔑ڪلیدے بہ سمتم گرفت و گفت:
_خالہ رفتہ بیرون ڪلید رو داد بدم بهت!😊
ڪلید رو ازش گرفتم و تشڪر ڪردم، عاطفہ با ڪنجڪاوے بہ بهار نگاہ میڪرد،بهار با لبخند دستش رو گرفت جلوے عاطفہ و گفت:
_بهار هستم،دوست هانیہ!☺️
عاطفہ دست بهار رو گرفت.
_منم عاطفہ ام دوست صمیمے هانیہ!😄
خندہ م گرفت، 😀بعداز این دوسال هنوز من و خودش رو صمیمے حساب میڪرد و حسود بود!
خواستم حرفے بزنم ڪہ صداے بوق متوالے ماشینے باعث شد حواسم پرت بشہ!
برگشتم و پشت سرم رو نگاہ ڪردم بنیامین بود! 😳😨
دست بہ سینہ ایستادہ بود ڪنار ماشینش و با لبخند بدے نگاهم میڪرد، 😥خون تو رگ هام یخ بست با استرس رو بہ بهار گفتم:
_بریم دیگہ!
سریع در رو باز ڪردم،وارد حیاط شدیم بهار با شیطنت گفت:😉
_خبریہ ڪلڪ؟!بنیامین رو دیدم!
با حرص گفتم:
_خبر ڪدومہ؟!دیونہ م ڪردہ! 😬
بهار از پشت بغلم ڪرد و گفت:
_الهے!عاشق شدہ خب! 😇
+عاشق ڪدومہ؟!دنبال چیزے ڪہ بیشتر پسرا دنبالشن! 😐
خواست چیزے بگہ ڪہ دست هاش رو از دور ڪمرم باز ڪردم و گفتم:
_نگو فڪر منفے نڪن ڪہ خودش مستقیم بهم گفتہ!
با تعجب نگاهم ڪرد:
_دروغ میگے؟! 😳
همونطور ڪہ وارد پذیرایے میشدم گفتم:
_دروغم ڪجا بود؟!بیا تو!
یااللہ گویان دنبالم اومد،با تعجب گفتم:
_آخہ تو مردے؟!یا ڪسے خونہ ست؟!
بے تعارف نشست رو مبل.
_محض اطمینان گفتم!
همونطور ڪہ مقنعہ م رو در مے آوردم وارد آشپزخونہ شدم
_چے میخورے؟ 😋
+چیزے نمیخوام اومدم خیر سرم تو درس ڪمڪم ڪنے،راستے؟
ڪترے رو پر از آب ڪردم.
_جانم!
+خانوادت میدونن بنیامین مزاحمت
میشہ؟!😟
ڪترے رو گذاشتم روے گاز و برگشتم پیش بهار!
_نہ،فڪرڪردم خودم میتونم حلش ڪنم!😕
با حرص گفت:
_بے جا ڪردے،باید بہ خانوادت اطلاع بدے!
بہ دروغ باشہ اے گفتم، 😒از خانوادم نمیترسیدم خجالت مے ڪشیدم!
_براے اردوے مشهد ثبت نام ڪردے؟!
سردرگم گفتم:
_اردوے مشهد؟!
+اوهوم،سهیلے ترتیبش رو دادہ همہ ثبت نام ڪردن فردا بریم ثبت نام ڪنیم تا پر
نشدہ!😊
با تعجب گفتم:
_سهیلے دیگہ ڪیہ؟! 😳
چشم هاش رو ریز ڪرد،با حرص نفسے ڪشید و گفت:
_حالت خوب نیستا!بابا همین طلبہ باحالہ دیگہ!امیرحسین سهیلے!
سلول هاے مغز خستہ م بہ ڪار افتادن!همون طلبہ عجیب!
_من نمیام تو ثبت نام ڪن!🙁
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8277470_245.mp3
19.65M
🎵#مداحی_شهدایی
🌾خونه غرق در آه #حسرته
🌾خونه #بی_بابا شام غربته
🎤🎤 #میثم_مطیعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💫فـرقی #نـداشت
این که کدام یک #باباي تــو باشــد .!
💫آن ها همه شان
خیـر و صلاح بچـه ها را #میـخواستند ...
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌾هر #صبح 🌤که بلند می شوم .....
🌼آراسته روی قبله 🙂می ایستم و
🍁می گویم:
🌾"السلام علیک یا اباصالح المهدی"
🌼وقتی به این #فکر میکنم که خدا
🍁جواب #سلام را واجب کرده است،
🌾قلبم 💚از ذوق اینکه شما به اندازه
🌼 یک جواب سلام به من #نگاه می
🍁کنی از جا کنده می شود.
🌾آقاجانم! #دوستت دارم.😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💐من استغفار📿 ڪردم،
از #نگاه تو، نمے دانم...
اجابت 🤲مے شود این
توبہ ڪردن هاے با اڪراه⁉️
#شهید_عباس_دانشگر 🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺🌱
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📜بخشی از #وصیتنامه #شهید_رسول_خلیلی 🌷
🌺آنان که از وطن خود هجرت کردند🕊 و از دیار خود بیرون رانده شدند و در #راه_خدا رنج کشیدند جهاد کردند و کشته شدند، همان جا بدیهای آنان را میپوشانیم و آنان را به بهشتهایی🌺 که زیر درختان آن نهرهای آب جاری و روان است، داخل میکنیم و این پاداشی است از جانب خدا😍
🌸🍃با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیز کم نگذاشته است و سلام و درود به محضر #صاحب_العصر و الزمان (ع) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیتالله سید علی خامنهای♥️ و روح پاک تمامی #شهدای اسلام، به خصوص سیدالشهدا اباعبدالله الحسین(ع) که جانها همه فدای آن بزرگوار
⚜به موجب آیه شریفه «کل نفس ذائقه الموت» تمامی موجودات از چشیدن #شربت_مرگ ناگزیرند و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی است👌
🌻این دنیا با تمامی زیباییها و انسانهای خوب و نیکوی آن محل #گذر است نه وقوف و ماندن🚷 و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمیکند؛ اما چه بهتر که #زیبا برویم✅
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ
خدا روی تویی که السَّابِقُون
⚜کاروان مدافعان حـرمی زمین نمیزند، آقا رسول برای ما #جامانده ها دعا کن ...😭
#السابقون_مدافعان_حرم
#شهید_رسول_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عجیب #دلم_گرفته..😔
دلم یک دنیا میخواهد
شبیه #شما
که همه چیزش
بوی خدا😌 بدهد
#پنجشنبه_های_دلتنگی💔
#یادشهداباصلوات🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
fadaeian-fatemiye9402 (9).mp3
4.79M
#مداحی بسیار زیبا
🌾دائم تو مسیر مزار شهدا موندم...
🌾رفتن رفقا، دونه دونه و جاموندم...
شهدا دلم تنگه😭😭😭
🎤سید رضا نریمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰محسن خزايي ۱۵ آذر سال ۵۱📆 در خانواده اي مذهبي که ذاکر اهل بيت بودند به دنیا آمد، او در سال ۷۴ به عنوان متصدي #صدا فعاليت خود را در صداو سيما آغاز کردو بخاطر شور و نشاط خاصي که در برنامه هاي جوان ايجاد مي کرد و با جوانان👱♂ ارتباط زيادي داشت مدير #باشگاه_خبرنگاران جوان زاهدان شد.
🔰اوج کارش زماني بود که جريان تکفيري گروهک #جندالشيطان در جنوب شرق فعال شده بود☝️
🔰وی يکبار از کمين گروهک تکفيري در حادثه تروريستي تاسوکي نجات يافت. شهيد محسن خزايي🌷 پس از موفقيت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدير خبر🎤 گیلان معرفي شد و پس از فعاليت هاي تخصصي و حرفه اي خبر، عشق دفاع از حرم او را به #سوريه کشاند❤️
شهید خزایی در سوريه بعد از هر گزارش خبري خود، در بين رزمندگان مقاومت مداحي اهل بيت مي کرد.💔
سردار عرصه رسانه
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_خزایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨محمودرضا
همیشه #معطر بود...
همیشه #شیک میپوشید...
بسیار چهره ی دلنشینی داشت😍
و همین چهره و #اخلاق پسندیدهاش برمحبوبیتاش💖 میافزود.
✨همیشه مورد توجه دوستانش بود، انقدری که حتی زمانی که #خوابیده بود از او عکس📸 میگرفتند
✨گاهی وقت هاکه بچه ها کسل یا بیرمق یا غمگین😞 بودند؛ میآمدند و با #محمودرضا هم صحبت میشدند و اصلا انگار تماااام غمهاشون رو #فراموش میکردند.
💢به نقل از همرزم شهید
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 5⃣1⃣ #قسمت_پانزدهم همراہ بهار رسیدیم سر ڪوچہ، هم ڪلاسے شیطون و مه
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
6⃣1⃣ #قسمت_شانزدهم
بهار از آغوشم بیرون اومد و گفت:
_مطمئنى نمیخواے بیاے؟
گونہ ش رو بوسیدم😘 و گفتم:
_میخواستم مے اومدم عزیزم،برو بهت خوش بگذرہ!
با حالت خاصے نگاهم ڪرد و گفت:
_باشہ خیلے دعات میڪنم!😊
چیزے نگفتم و لبخند زدم!
مثل بچہ ها لبش رو غنچہ 😚 ڪرد و گفت:
_هانے بدون تو خوش نمیگذرہ!
خواستم چیزے بگم ڪہ برگشت سمت راستش رو نگاہ ڪرد و بلند گفت:
_آقاے سهیلے!
سهیلے برگشت بہ سمت ما،آروم و سر بہ زیر اومد ڪنارمون!
_بلہ در خدمتم،فقط میشد چند قدم بیاید اون ور تر آروم صدام ڪنید.
همونطور ڪہ نگاهش بہ زمین بود با چاشنے لبخند اضافہ ڪرد:
_گوش هام سنگین نیست!🙂
شاید اگر ڪسے دیگہ بود با شنیدن این حرف ها عصبے میشدم و چندتا حرف سنگین بارش میڪردم اما لحنش طورے نبود ڪہ ناراحت بشے لحنش آروم بود!
حتے بهار حساس،بہ جاے اینڪہ عصبے بشہ خجالت زدہ گفت:
_عذر میخوام! 😒😬
سهیلے تسبیح سفید رنگش رو دور مچش پیچید و گفت:
_مثل اینڪہ ڪارم داشتید!
بهار بہ خودش اومد و سریع گفت:
_جا هست دوستم بیاد؟
سهیلے سریع گفت:
_بلہ اتفاقا یہ جاے خالے موندہ!
بهار با خوشحالے☺️ نگاهم ڪرد و گفت:
_ببین میگم قسمتتہ!
نفس عمیقے ڪشیدم،سرم رو تڪون دادم و گفتم:
_من دیگہ میرم،تو هم برو تا قطار🚞 نرفتہ!
نگاهے بہ سهیلے انداختم،توقع داشتم با تعجب نگاهم ڪنہ یا نگاہ بدے بهم بندازہ ڪہ معنے نگاهش "بے لیاقت ڪافر" باشہ😐 اما همونطور با چهرہ آروم نگاهش بہ زمین بود و خبرے از تعجب یا حالت دیگہ اے تو چهرہ ش نبود! آروم گفت:
_من دیگہ برم،شما هم سریع بیاید جا نمونید!
رفت بہ سمت چندتا از دانشجوها👥 و مشغول صحبت ڪردن شد!
بهار با ذوق گفت:😃
_دیدے چہ باحال امر بہ معروف و نهے از منڪر ڪرد؟!بیخود ڪہ بهش نمیگن طلبہ باحالہ!
با شیطنت نگاهش ڪردم و گفتم:
_مبارڪہ!😉
با آرنجش ڪوبید تو پهلوم و گفت:
_چرا نمیاے تو؟!
آخے گفتم و دستم رو گذاشتم روے پهلوم! با صورت درهم رفتہ گفتم:
_خیرہ سرت زائرى!پیچوندے! 😬
با ناراحتے نگاهم ڪرد. 😒
_نپیچوندم،زدم تا ادب بشے پرت و پلا نگے،هانیہ تو دوست ندارے بیاے درستہ؟
+این ڪہ از اول مشخص بود!
_باشہ،پس من برم!
دوبارہ همدیگہ رو بغل ڪردیم،چادرش رو مرتب ڪرد و سوار قطار شد!🚞
از پشت پنجرہ نگاهم👀 میڪرد،براش دست تڪون دادم!
شیشہ پنجرہ رو ڪشید ڪنار! قطار شروع بہ حرڪت ڪرد! بهار گفت:
_هانیہ بیا صدام بهت برسہ! 😄
شروع ڪردم دنبال قطار رفتن! صداش رو بہ زور میشنیدم،دستش رو گذاشت ڪنار دهنش و گفت:
_هانیہ هنوز یہ جاے خالے موندہ!جالے خالیت پر نشدہ!ببین چقدر براے آقا عزیزے ڪہ جایگزین برات نذاشتہ!خیلے دعات میڪنم خدافظے!😊😘
قطار رفت 🚞و من با حال عجیبے بہ قطارے ڪہ خیلے ازم دور شدہ بود
خیرہ شدم! 👀
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh