eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃🌺 #همیشه فڪر می ڪنم ڪه #خواب و #استراحت بی جا فقط #وقت تلف ڪردن است #دوست_دارم ... هر لحظه و زمان چیز #جدیدی یاد بگیرم و به علم و #دانشم اضافه بشه ڪارهای #پرهیچان و با #استرس را دوست دارم. #شهید_مدافع_حرم🚩 #رسول_خلیلی❤️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در سه شهید🕊 پیدا کردیم . پاهایشان با سیم تلفن☎️ کلاف شده بود و دستهایشان از پشت بسته شده بود . خاک ها را کنار زدند متوجه شدند استخوانهای سینه و جمجمه این بچه ها روی زمین کتاب شده است😔 بعد معلوم شد که دست✋ و پای👣 این شهدای عزیز را قبل از شهادت بستند کنار هم خواباندند با شنی تانک از روی سینه و جمجمه بچه ها رد شدند 😰. 👈این نوع جان کندن؛ آسان است که انسان تقاضای بازگشت کند.  اینجا سِری در کار است⚡️ که چنین جان کندنِ بسیار سخت و دشوار دوباره طلب می شود .وقتی رفتیم در اون مسجد و در اون حسینیه در مراغه خوابیدیم💤 ، من از صبح دیدم  میانجی خیلی منقلبه _ جعفر چته ؟  هیچی نگفت ؛هیچی نگفت 🙁 بعداً  از زیر زبونش کشیدم گفت : دیدم (عج) رو 😍 . اومد داخل مسجد و داشت پتو رو بچه ها می انداخت یخ نکنن . پس : بچه ها!!! یه کار کنید آقا بیاد  ! 😭 🎤روایتگر: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی در هرزمان باید امام زمانت رو بشناسی #استاد_رائفی_پور الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لولیک الفَرَج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣2⃣ #در_محضر_شهید🌷 می گفت:خود را زیر #ذره_بین معیارهای #اسلام قرار دهید و در #ڪارها و #دیدگاه هایت
7⃣2⃣ 🌷 اگر از دست کسی ناراحت هستید دو رکعت نماز بخونید و بگویید:👇 🍃خدایا! این بنده تو حواسش نبود من ازش ؛ تو هم بگذر... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#جـانـــــا ❤️ دلـــی ڪه پیـش تو ره یافتــــ بـاز پَــس نـرود ...! هــوایِ گرفتـه یِ عشــــــقِ تو از پــیِ هـــــوس نـرود #شهید_حامد_بافنده🌷 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#جـانـــــا ❤️ دلـــی ڪه پیـش تو ره یافتــــ بـاز پَــس نـرود ...! هــوایِ گرفتـه یِ عشــــــقِ تو
9⃣5⃣1⃣ 🌷 ❤️🕊 ✍راوی:همسـر شهید 🔰حامد هدیه امام رضا به من بود. 🔸برای زیارت اومده بودیم مشهد، جهت اقامه نماز مرتب به می‌رفتیم و زیارت و دعا می‌خواندیم و برمی‌گشتیم، اما یک‌بار که با تعدادی از اعضای و دوستانم به حرم رفتیم، وقتی که زیارت و دعا و مناجات‌ها را خواندیم و شب زنده‌داری کردیم، تصمیم گرفتیم که تا در حرم بمانیم، صبح زود فهمیدیم که حرم را تا چند دقیقه دیگر عوض می‌کنند، به همین دلیل در حرم ماندیم، خیلی شلوغ بود و در همان شلوغی 2 تا بزرگ آوردند، من یک غنچه از وسط یک تاج گل بیرون کشیدم، دوستانم گفتند «اتفاق خوب و خاصی برای من می‌افتد». همان روز خانواده «حامد» به من در مشهد آمدند. 🔹«حامد» به همراه مادر و عمه‌ها‌ی خود در مشهد به خواستگاریم آمد، این قضیه در همان گیر و دار و درمان پدرم اتفاق افتاد. پدرم خیلی اصولی و قبول نکرد و دلایل خود را تفاوت‌های فرهنگی و نوع آداب و رسوم در و سبک زندگی را عنوان کرد و نیز حتی این نکته را بیان کرد که نحوه دختر‌ها در شهر ما ملک، آب و خانه است و نتیجه گرفت که دختر من به شما نمی‌خورد. 🔸بعد از مدتی که گذشت، «حامد» از مشهد به آمد و پیش برادرم وتمام مواردی را که لازم بود را به گفت و تأکید کرد که می‌خواهم با خواهر شما زندگی کنم و حتی گفت که حاضرم در رفسنجان زندگی کنم. 🔹 وقتی برادرم مسئله را مجددا به پدرم مطرح کرد، پدرم هم یک مهریه سنگینی را طبق آداب و رسوم منطقه خودمان تعیین کرد، تعدادی سکه، سه دانگ خانه، تمتع و سفر ، چند هزار شاخه گل و مبلغی پول که درست یادم نیست، حق سکونت در رفسنجان را نیز پدرم شرط ازدواج ما قرار داده بود و حامد همه را پذیرفت. 🔸در حقیقت پدرم کاری کرد که اگر حامد فقط به یک دلبستگی ظاهری اقدام کرده است پشیمان شود و برود، غافل از آن که مردان خدایی دل در گرو حق دارند و بی‌خودی پا در میدان نمی‌گذارند. اراده آن‌ها و پای در راهی که می‌گذارند استوار است و هرگز نمی‌لغزند. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عاشقے دردسرے بود... نمےدانستیمـ💔 ❣خون جگرے بود... نمیےدانستیمـ😞 پَرگرفتیم ولے باز به افتادیم... شرط بی بال وپرے بود نمی دانستیم💔😔 ♥️🕊 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران 0⃣2⃣ 💠 جای او را به آسانی نمیشود پر کرد 📌خاطره ای از #شهید_آیت_الله_محلاتی🌷 👆عکس باز
🌷 #یاد_یاران 1⃣2⃣ 💠 خراش کوچیک! 📌خاطره ای از #شهید_حاج_حسین_خرازی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🍂 یادش بخیر تو جبهه، هر رزمنده یه دفتر کوچیک📔 جیبی داشت که در هر فرصتی یه صفحه سفید از اونو باز می کرد و مي داد دست دوست یا فرمانده اش که چیزی بعنوان یادگار توش بنویسن و امضاء کنن. ✍ 🔅یا بود که نویسنده خود بهش عمل کرده بود 🔅یا ای بود که از اعماق جان برخاسته بود 🔅یا یک کوچیک بود که سوژه ای می شد برای خنده ای شیرین و دلچسب😌 این روزا سنی از این دفترها گذشته،📚 بعضی سی ساله، سی و دو ساله، سی و پنج ساله.... راحت بگم این دفترچه ها با ، با هم بزرگ شدن و عزیز❤️ هر چیزی که اکسیر جبهه خورد ، بزرگ شد و جاودانه و امروز👈 همون دست خط های بچه ها که خیلی هاشون با رفتند، 🕊 مُسکِّنی شدن برا دل های بی تاب.💓 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_15951477.mp3
7.86M
🍃🌸 دل دل مکن ای دل من .... 🍃🌹بانوای 📢📢 🔺تقدیم به مدافعان حرم😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حاجےجان ب گوشے؟ ب بچه ها بگو: مارفتیم… ولی خط ب خطے ک توے فضاے مجازے مےنویسن روهمه #شهـــدا مےبینن! یادشون ک نرفته #شهدا أحیاءعندربهم هستن! حواسشون باشه شرمنـده #شهـدا نشن.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تا حالا عاشق شدی؟؟؟ 💕💖💕💖💕 ❤️عـــــشق یعنے : تو دل شب آروم زمزمه ڪنے "الـــهے العـــفو " ❤️عـــــشق یعنے : چشماتو ببندے و به "امام زمانت " فڪر ڪنے ❤️عـــــشق یعنے : شب ڪه همه خوابن تو آروم سر سجاده " اشڪ" بریزے ❤️عـــــشق یعنے : اعتراف ڪنے "خـــــدایا چقدر ازت دورم" منو بڪِش سمت خودت ... ❤️عشق یعنے : یاد "شهرضا " و ڪلے حسرت دیدار با "حاج همت" ❤️عـــــشق یعنے : یه خیابون به اسم "بین الحـــــرمین " ❤️عـــــشق یعنے : حسرت یه " زیارت " ❤️عـــــشق یعنے : آرامش ڪنار مزار یه شـــــهید "گـــــمنام" ❤️عـــــشق یعنے : "جزیره ے مـــــجنون" ❤️عـــــشق یعنے : داشتن " آرزوے شـــــ🌷ـــــهادت " 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مادر یڪ #شہید لبنانے در تشییع فرزندش! بانو! وقتے #پیشڪشےاتــــــ بہ پیشگاه حق پذیرفتہ‌شد، باید هم رختــــــ #شــادے بر تن ڪنے ڪہ رجز در مڪتبــــ #حسـین " ما رأیتــــ إلا جمیلا ً" باشد.. 🌹🍃 🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 #اشڪ راهڪار رسیدن بہ شهادت وقتے توهیات گریہ میڪرد بہ پهنای صورت اشڪ مے ریخت وجنس گریہ هاش خیلے بابقیہ متفاوت بود.. #راوے: داماد خانواده شهید #شهید_احمد_اعطایی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهیدی که امام حسین به او مژده شهادتش را داد. #شهید_عزالدین_ذوالفقار❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ⬇️⬇️
⬆️⬆️ 0⃣6⃣1⃣ 🌷 شهیدی که امام حسین به او مژده شهادتش را داد. 💠 نترس ! درد نداره ... عزیز من !🔥 خودش می گفت : دو شب هست که خواب میبینم تکفیری ها روی سینه ام نشستند تا سرم رو جدا کنند...😨 منم فریاد می زدم ، (علیه السلام) آمدند و گفتند: "نترس ! درد نداره ... عزیز من ! جدا می کنند 💥اما دردی حس نخواهی کرد چون از هر طرف تو را در بر خواهند گرفت چند روز بعد توی زخمی شد و داعشی ها اسیرش ⛓کردند . همانطور که توی خواب دیده بود سر از تنش جدا کردند😭 . " بی سر فقط هفده سالش !!بود " 🌸 🌸 ✨ ✨ 📖برگرفته از کتاب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چقدرشهدا شبیه یکدیگرند و ما همچنان در حسرت جا ماندن از شهدا... 🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ ای دیدنت بهانه‌ترین خواهش دلم فکری بکن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه‌ی بی‌تاب می‌زنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
جـهان با خنده هایتـــــ صورتـــــ زیباتـرے دارد بخنــــــــــد! این خنـده هاے"مـــــاه" کلـے مشتـــری دارد #سلام✋ #صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷#طنز_جبهه6⃣3⃣ 💠 تو هنوز بدنت گرم است 🔹می گفت توی یکی از #عملیات ها برادری مجروح میشود و به حالت #
🌷 7⃣3⃣ 🔹روزهای اولی که آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم. 🔸 روی دیوار خانه‌ای عراقی ها نوشته بودند: «عاش الصدام» یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِاِاِ، پس این مرتیکه صدام آش فروشه!...😂 🔹کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت: «آبرومون رو بردی بیسواد!... عاشَ! یعنی زنده باد.😂 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 هی فراق تو مرا کشت و دمت جانم داد مردم و زنده شدم،محض تو تاب آوردم کرمت دیدم و من نیز طمع کار شدم بین عشاق،خودم را به حساب آوردم سلام رضا جانم😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_15739232.apk
13.43M
سلام و ارادت. نرم افزار "رضوان" را دانلود کرده و بعد در قسمت "غذای تبرک حضرتی" ثبت نام کرده و پس از دریافت پیامک از ۵ پُرس ناهار یا شام حرم مطهر رضوی استفاده بفرمائید @ShahidNazarzadeh
1⃣6⃣1⃣ 🌷 ، 🌷سر كار بودم. از سپاه آمدند، سراغ پسر كوچيكه را گرفتند. دلم لرزيد. گفتم: «يك هفته پيش اينجا بود. يك روز ماند، بعد گفت مى خوام برم اصفهان يه سر به خواهرم بزنم.» اين پا آن پا كردند. بالاخره گفتند: «كوچيكه مجروح شده و مى خواهند بروند بيمارستان، عيادتش.» 🌷همراهشان رفتم. وسط راه گفتند: «اگر شهيد شده باشد چى؟» گفتم: «اِنّا للّه و اِنّا اِلَيه راجعون.» گفتند: عكسش را مى خواهند. پياده شدم و راه افتادم طرف خانه. حال خانم خوب نبود. گفت: «چرا اينقدر زود اومدى؟» گفتم: «يكى از همكارا زنگ زد، امشب از شهرستان مى رسند، ميان اينجا.» گله كرد. گفت: «چرا مهمان سرزده مى آورى؟» گفتم: «اينها يه دختر دارن كه من چند وقته مى خوام براى پسر كوچيكه ببيندش، ديدم فرصت مناسبيه.» 🌷رفت دنبال مرتب كردن خانه. در كمد را باز كردم و پى عكس گشتم كه يك دفعه ديدم پشت سرمه. گفتم: «مى خوام يه عكسشو پيدا كنم بذارم روى طاقچه تا بينند.» پيدا نشد. سر آخر مجبور شدم عكس ديپلمش را بكنم. 🌷دمِ در، خانم گفت: «تلفنمون چند روزه قطعه، ولى مال همسايه ها وصله.» وقتى رسيدم پيش بچه هاى سپاه گفتم: «تلفنو وصل كنين. ديگه خودمون خبر داريم.» گفتند: «چشم.» يكى دو تا كوچه نرفته بوديم كه گفتند: «حالا اگر پسر بزرگه شهيد شده باشد؟» گفتم «لابد خدا مى خواسته ببينه تحملشو دارم.» خيالشان جمع شد كه فهميده ام هم بزرگه رفته، هم كوچيكه. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است❗️😍 #چشمتان کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد...💞 یادتان باشد ...💞 سخت #محتاج گوشہ چشمتان هستیم🙏😞❤️ کمے نور مهمانمان ڪنید...💔😞 دو #شـهـید❤️ دو #مـهدے❤️ در یڪـ قـابـ📸 #شـهـیدحـاج‌مـهـدے‌زیـن‌الدّیـنـ🕊 شـهـید مدافع حرم #مهـدےایمانے🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شـهــــ💔ــــادت خـوب استـ...😍 امـّا #تـقـوا بـهـتر اسـتـ❤️🍃 #شـهـیدروح‌الله‌قـربـانـے🌸💞 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh