eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔🔔 👈 بخش اول 💠 چشمان سرت را ببند میخواهیم با چشم دل❤️ سفری به شهرهای ایران🇮🇷 داشته باشیم. 🔴 تا حالا فکر کرده ای امنیت امروزت را مدیون چه کسانی هستی ؟ ⁉️⁉️ 🔰بیا اول برویم میشناسی ؟؟همان جوان که در دشت جاسوسان در مبارزه با پژاک به درجه رسید؛ خبرداری به جای حجله و آذین بندی برای عروسیش حجله شهادت برایش در ، زدن؟ 😔 🔰 و میشناسی؟؟همان سیزده شیر کربلای مازندران که هنوز هیچکس نمیدانند چگونه در خان طومان شهید شدن؛ راستی میدانستی از فقط پیکر بلافاصله برگشت از برای همسر جوانش و محمدامین یک سالش فقط یک چمدان آوردن 😔 🔰چشمایت را باز کن اینجا 👈مزار شهدای قزوین است دو دسته گل مدافع حرم و خبر داری انقدر عاشق حضرت عباس بود که شبیه اون شهید شد؟؟ ⁉️⁉️⁉️ خمپاره به او اصابت کرد پای چپ و راستش آسیب دید و ترکشی از این خمپاره به چشمان زیبایش خورد، چقدر شبیه شهید شد. 😔 هیچ خبر داری👈 روزهای قبل آخرین اعزامش گفت خانم جان اگر یک شب از بیست سال نوکری ام قبول کنید تذکره شهادتم امضا میکنید و چه زیبا شب از ناحیه پهلو ،صورت، بازو، مجروح و بعد شهید شد 😔 🔰بهشت زهرا تهران رفته ای؟؟ قطعه ۵۳ را دیده ای همان جا دلت را قشنگ میدزدت 💕 مزارهای اولیه ببین همه خالی هستن و فقط یاد بودن 😔 🔰 را میشناسی؟؟همان بچه بامرام که حالا چشم همه هم محلی ها به در است؛ بلکم پیکرش🕊 باز گردد هیچ میدانی انقدر مامانی بود ک وقتی مامانش گفت بزرگ شدی دیگه نمیتونم تا مدرسه همراهیت کنم ترک تحصیل کرد📖؟ حالا چندوقتی دل از مادر کنده و در خاک سوریه ماندگار شده 😔 🔰 به دخترهای کوچولوش میگفت: «گنجشک های بابا»😭 زمانی که برای انتقال ، وسایرین رفت تا پیکرها را به عقب برگردانند موشک به آمبولانس🚑 خورد و در خاک سوریه ماند؟ راستی میتونی تصور کنی موشک ب پیکر خوردن یعنی چه؟😔 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺 مسـت عشقـم، مسـت یـارم، مسـت دوسـت مسـت معشوقي ڪـہ عالـم مسـت اوسـت🌺🍃 💗آقـا بیـا تـا با ظہور چشـم‌هایت این چشم‌هـاے ما ڪمي تقـوا بگیرد💗 ❣اللهم عجل لولیک الفرج❣ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_15140524.mp3
5.34M
♻️ زنده شدن توسط حضرت عج 🎤 استاد رفیعی 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 سـرباز سـرباز اسٺ و ڪارے به جز دفاع از سرزمینش ندارد. حالا یڪی «تفنگ» بر می دارد یڪی هم مثل ٺو «چــــادر»... چـادر حافظ خـون شہیـد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣6⃣1⃣ 🌷 💠 وصیت شفاهی شهید ✍ ‌ 🔹اگه روزے من نباشم تو بازم ‌ ‌همین ‌و رو دارے ؟!‌ ‌ 🔸‌با تعجب نگاهے به کردم وگفتم:‌ ‌‌ ‌" من به افتخار میکنم "‌ ‌ 🔹معلومه که همیشه با چادر میمونم ‌ ‌آقاے مهربونـــم ، مگه از نداشتم‌ ‌ 🔸‌گفت :دلم میخواد به یقین برسم،‌ ‌دلم میخواد خاطرم رو جمع کنے ‌ 🔹‌دلـم میخواد باشے که تو بانوے من ...‌‌ ‌ 🔸‌گفتم: "مطمئن باش من ‌ ‌همون جورے زندگے میکنم که تو بخواے "‌ ‌ 🔹‌حرفهایش به شبیه بود‌ ‌بار اخرے بود که از لاسجرد ‌ ‌میرفتیم تهران چند روز بعد از آن براے ‌ ‌‌آخرین بار رفت ومن را با یک وصیت نامه ے شفاهے تنها گذاشت ...‌ ‌ 🌷 شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تقصیـر کفـش‌ها نیست... پاے رفتـن نداریم که مانده‌ایـم...😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شـهـدا❤️🍃 گفتم:بده ببینم دختر کوچولوے این فرمانده لشگر چہ شکلیہ! گفت:خودم هنوز ندیدمش... #شـهـیدمـهـدے‌زیـن‌الدّیـنـ♥️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ♨️مسئول اطلاعات ارتفاعات بمو  “ ” برای من میگفت : شب🌙 که میرفتیم شناسایی،یه لحظه صخره ها ریختُ بچه ها آویزون شدند هیچ راهی نداشت،نمیتونستم بگیریمش😰 .  برید صخره بمو را ببینید بمو دیدنیه!👌 صخره های در آسمون دیوارهای در آسمون  میگفت : نگاهش میکردیم. اون هم مارو نگاه میکرد . چه کارش کنیم⁉️ از لای سنگهای لب صخره یه چیزایی احساس کرده بودند .  💥یه لحظه گفت : سلام منو به امام برسونیدُ بگید : هر آنچه از دستمون بر میآمد انجام دادیم .  گفت و دستش رو ول کرد.😔 وقتی تو یادمانا فضا خصوصی میشه مهمونی میشه آروم آروم باد می گیره باد که می گیره گرد و خاک می شه  یعنی چی مهمونی خصوصی می شه؟؟؟ گفت : یعنی این که استخوون بچه ها رو بردند   شون کجاست⁉️ کجاست⁉️  کجاست⁉️  قاطی خاکاست می خوره به !! 🎤روایتگر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شهدا از شما دور شده ام😔 من سالهاست راه را #گم کرده ام من،شما، مقصر، (ویرگول) است از هر کسی میپرسم خانه ی دوست کجاست؟ 👈نمیداند دستم را بگیرید..😢 فکه! آمده ام تا #آشتی کنم راستی 💥تو را چرا با سیم خاردار پیچیده اند؟؟ هنوز هم بوی باروت و خون میدهی در تو هزار کربلا زخم است و درد. فکه! مرا صدا بزن تا از #خواب_غفلت بیدار شوم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
 4⃣6⃣1⃣ 🌷 🔸 «نزار حمد کورانی» جوان خوشرو و خوش مشرب☺️ و از اهالی روستای «یاطر» در جنوب بود. دو شهید دیگر مقاومت لبنان « » و « » از دوستان صمیمی «نزار» بودند و خط جهاد و شهادت روابط دوستانه آن‌ها را بیش از پیش محکم کرده بود و به قول و قرارهایشان رنگ شهادت🌷 بخشیده بود. 🔹بعد از شهادت «ذوالفقار» در جبهه ، «علی عطیه» و «نزار» تاب و توان دوری از دوست خود را نداشتند و در نهایت عشق جهاد و شهادت 🕊آن‌ها را نیز راهی میدان نبرد در سوریه کرد. 🔸شهید «‌نزار حمد کورانی» همچون بهار شاداب🌺 بود و همیشه و در همه جا روحیه شاد و لطیف خود را به اطرافیانش هم منتقل می‌کرد. شجاعت و  معصومیت در چهره او موج می‌زد. با وجود سن و سال کم اش شخصیتی منحصر به فرد👌 داشت؛ میگویند این جوان مدافع حرم با دستانش غذا در دهان آنها قرار می‌داده است. 🔹«نزار» و «علی عطیه» به همراه دوست رزمنده ی دیگر خود شهید «محمد نعمه» در یک روز و در به شهادت رسیدند و به یار شهیدشان «ذوالفقار» ملحق شدند😔 در حالی که پیکر مطهر این شهدای جوان همچون شهدای سه روز بر خاک مانده بود😢 🔸بعد از شهادت «نزار» این جوان 19 ساله لبنانی، این شهید با قلم  روان و پر عمق او در رسانه‌ها منتشر شد. در بخشی از این وصیت نامه، «نزار» خانواده اش را به و طی طریق در سفارش کرده است. او همچنین در توصیه به دوستانش از آن‌ها خواسته تا به صفوف بپیوندند و پیرو خط ولایت فقیه✨ باشند. 🔹شهید «‌نزار حمد کورانی» با نام جهادی « » در تاریخ  2016/2/26 – 1394/12/7 در شهر «حلب» به شهادت🌷 رسید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌸خیلی گشته بودیم! نه پلاکی،نه کارتی🏷، چیزی همراهش نبود لباس فرم #سپاه به تنش بود چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد! خوب که دقت کردم؛دیدم یک #نگین_عقیق است.انگار جمله ای رویش حک شده! خاک و گل های آن را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال #پلاکش بگردیم روی عقیق نوشته بود: #به_یاد_شهدا_گمنام 🕊❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh