🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت175
سرم را پایین انداختم و اجازه دادم از نگرانیهایش بگوید. بعد از چند دقیقه حرف زدن سکوت کوتاهی کرد و ادامه داد:
–هر چی فکر میکنم میبینم شرایط برادر شوهر من خیلی بهتر از امیرزادس، ایتطور نیست تلما؟
سرم را تکان دادم و از اتاق بیرون آمدم. نمیخواستم به این بحث بینتیجه ادامه دهم.
همان لحظه نادیا با ناراحتی از اتاق مشترکمان بیرون آمد.
نگاه سوالیام را در صورتش چرخاندم.
–چرا ناراحتی نادی؟
مستاصل نگاهم کرد.
–تلما چیکار کنم، ترانه گریههاش بند نمیاد. همشم داره در مورد خودکشی و این چیزا حرف میزنه، میترسم ازش.
با چشمهای گرد شده پرسیدم:
–مگه چی شده؟
–رفته مشاوره بگیره، اونم بهش یه چیزایی گفته که ناراحت شده. حالش بده.
رستا که دنبالم آمده بود جملهی نادیا را شنید.
–مگه مشاور چی بهش گفته؟
نادیا پچ پچ کرد.
–من میرم پیشش، بعد از چند دقیقه شما بیایید تو اتاق بهش خوشآمد بگید کم کم حرف بندازید اگه خواست خودش بهتون میگه. آخه من بهش گفتم از خواهرام کمک بگیری بهتره.
بعد از رفتن نادیا، رستا رو به من گفت:
–تو یه کاسه میوه ببر منم چندتا بشقاب میارم.
نگاهم را به آشپزخانه دادم.
–فکر نکنم میوه داشته باشیم.
رستا به طرف یخچال راه افتاد. بعد از کمی جستجو در یخچال یک پرتقال و دو سیب پیدا کرد. آنها را داخل پیش دستی گذاشت و به طرفم گرفت.
–بیا تو این رو ببر، منم چای میارم.
نگاهی به پرتقال که نسبت به سیبها بیحالتر بود انداختم.
–فقط واسه اون ببرم؟
رستا چند استکان داخل سینی گذاشت و پچ پچ کرد.
–آره، مثلا ما خوردیم دیگه جا نداریم. برو دیگه.
کارد را داخل پیش دستی گذاشتم.
–البته آدم با دیدن این میوهها همین حسی که گفتی رو پیدا میکنه.
وارد اتاق شدم. دخترها در حال گوش کردن آهنگهای گروههای مورد علاقهشان بودند.
ترانه را قبلا بارها دیده بودم. دختر لاغر اندامی و سفید رویی بود که اعتماد به نفس پایینی داشت. چند سالی بود که با نادیا دوست بودند. بشقاب میوه را مقابلش روی زمین گذاشتم و با لبخند گفتم:
–چه عجب از اینورا ترانه خانم، مامان اینا خوبن؟ گوشیاش را خاموش کرد و نگاهش را به صورتم داد.
–بله خوبن. ممنون. دیگه به خاطر کرونا آدم نمیتونه زیاد از خونه بیاد بیرون.
با دیدن مژههای خیسش لبخندم جمع شد و با اخمی تصنعی گفتم:
–عه، چرا گریه؟ بگو کی ناراحتت کرده تا شب نشده جنازش رو برات بیارم.
خندید. بعد با نگاهش به نادیا فهماند که او ماجرا را تعریف کند.
نادیا گفت:
–هیچی بابا بیچاره رفته مشاوره مشکلش رو حل کنه، یه مشکلم به مشکلاتش اضافه شده.
–چه مشکلی؟
همان لحظه گوشی ترانه زنگ خورد. فقط در چند جمله گوشیاش را جواب داد و بعد با لبخند از جایش بلند شد و رو به نادیا گفت:
–دیگه حل شد، زنگ زد، من برم.
گفتم:
–کجا؟ میوه نخوردی که...
خم شد یکی از سیبها را برداشت.
–تو راه میخورم. نزدیک در که رسید برگشت و دومین سیب را هم برداشت.
–اینم واسه دوستم.
بعد هم فوری خداحافظی کرد و رفت. من همانطور مات و مبهوت به نادیا نگاه کردم. رستا با سینی چای جلوی در ظاهر شد.
–این که رفت.
✍#لیلافتحیپور
#پارتهدیه
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸سلام بر مهدی (علیهالسلام)
روزِ من... با نام تو شروع میشود.
مولای من …
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ
سلام بر تو ای دعوتکننده به سوی خدا و آگاه به آیاتش
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج😭
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔰 یا صاحب الزّمان!
مگر من چه کسی را غیر از شما دارم؟!
مرا به خودت برسان … از خودت جدایم مکن …
در فراز یکی از زیاراتی که
مرحوم علامهمجلسی
در ذیل زیارات مخصوص
حضرت ولی عصر علیهالسلام
نقل میکند، این چنین
به آن حضرت عرضه میداریم:
📋 مَنْ لِی إِلَّا أَنْتَ فِیمَا دِنْتُ وَ اعْتَصَمْتُ بِکَ فِیهِ تَحْرُسُنِی فِیمَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ
🔻یا صاحب الزمان! مگر من جز تو چه کسی را دارم!؟ من به تو متوسل شدهام تا به واسطه نزدیکیام به تو مرا پاس بداری.
📋 یَا وِقَایَةَ اللَّهِ وَ سِتْرَهُ وَ بَرَکَتَهُ أَغْنِنِی أَدْنِنِی أَدْرِکْنِی صِلْنِی بِکَ وَ لَا تَقْطَعْنِی
🔻ای کسی که مایه حفظ (دین) خدا، پوشش او و خیر و برکت از جانب او هستی؛ مرا از عطای دیگران بی نیاز گردان... مرا به خودت نزدیک کن... مرا دریاب... مرا به خودت برسان... مرا از خودت جدا مکن...
📚بحارالانوار ج٩٩ ص٩١
. ❣الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🕊❣
«#یاصَاحِبَ_الزَّمان_اَدْرِکنی»
«#یاصَاحِبَ_الزَّمان_أغِثنی»
اللهم عجل لولیک الفرج😭
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببخشید سردار سلیمانی پشت خط هستند با شما کار مهمی دارند لطفاً گوشی را بردارید
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌷حدیث -روز☀️
🌟امام رضا علیهالسلام:
چه نیکوست صبر و انتظار فرج؛ مگر نشنیدهاید گفتار خدا را که فرموده است: منتظر باشید که من نیز همراه شما از منتظرانم...
📚کمال الدین :ج 2،ص 645
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔸مستحبات سجده
✅ بعضی از مستحبات #سجده عبارت است از:
۱. پیش از سجده و پس از آن در حالی که بدن آرام است، تکبیر بگوید.
۲. بین دو سجده در حالی که بدنش آرام است، بگوید: «اَسْتَغفِرُ اللهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ».
۳. سجده را طولانی کند و در آن ذکر بگوید و دعا برای حاجتهای دنیا و آخرت بخواند و صلوات بفرستد.
۴. ذکر سجده را تکرار کند و به عدد فرد ختم کند.
۵. بعد از سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد.
۶. در حال برخاستن برای رکعت بعدی، ذکر «بِحَوْلِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُدُ» بگوید.
🔺 رساله #نماز و روزه، مسأله ۲۷۹
#احکام
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯