#طنز_جبهه
🍃پیش نماز🍃
🌸از زبان شهید ابراهيم هادی🌸
🌱تقريباً دو ماه پس از شروع جنگ، ابراهيم هادی به مرخصي آمد.
با دوستان به ديدن او رفتيم.
درآن ديدار ابراهيم از خاطرات و اتفاقات جنگ صحبت ميكرد.🗣
اما از خودش چيزي نميگفت.
تا اينكه صحبت از نماز و عبادت رزمندگان شد. يكدفعه ابراهيم خندهاي كرد وگفت:
يه ماجراي جالب براتون تعريف كنم!!😃
"تو منطقه المهدي در همون روزاي اول، پنج تا جَوون كه همه از يه روستا با هم به جبهه اومده بودن به گروه ما ملحق شدن، ما هم چند روزي گذشت
و ديديم اينها انگار هيچ وقت نماز نميخونن.🤔
تا اينكه يه روز با اونا صحبت كردم و ديدم بندگان خدا آدماي خيلي سادهاي هستن.
اونها نه سواد داشتن نه نماز بلد بودن
و فقط به خاطرعلاقه به امام اومده بودن جبهه☺ از طرفي خودشون هم دوست داشتن نماز رو ياد بگيرن.
من هم بعد از ياد دادن وضو، يكي از بچهها رو صدا زدم و
گفتم:
" ايشون پيشنماز شما، هر كاري كرد شما هم انجام بدين."
من هم كنار شما ميايستم
و بلند بلند ذكراي نماز رو ميگم تا ياد بگيرين، ابراهيم به اينجا كه رسيد ديگه نميتونست جلوي خنده خودش رو بگيره!!😂
چند دقيقه بعد ادامه داد:
تو ركعت اول وسط خوندن حمد امام جماعت شروع كرد سرش رو خاراندن،
يكدفعه ديدم اون پنج نفر هم شروع كردند به خاراندن سر!!😂
خيلي خندهام گرفته بودولي خودم رو كنترل كردم . 🤭
اما توي سجده وقتي امام جماعت بلند شد مُهر به پيشانيش چسبيده بود و افتاد!!😑
پيش نماز به سمت چپ خم شد كه مهرش رو برداره
كه يكدفعه ديدم همه اونها به سمت چپ خم شدن ودستشون رو دراز كردن!!!😆
اينجا بود كه ديگه نتونستم تحمل كنم
و زدم زير خنده😂🤣😅
📚سلام بر ابراهیم
#با_هم_بخندیم😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯