#سال_شمار_زندگی
#پارت_یک
ناگهان گلوله شلیک می شود
روزی که به دنیا آمد ، هیچ کس فکر نمی کرد که سال ها بعد ، مسیر تاریخ ایران و اسلام را عوض خواهد کرد و میلیون ها انسان مظلوم جهان ، نامش را یکصدا فریاد خواهند کشید . روزی که به دنیا آمد ، مثل همه روزهای دیگر بود . خورشید مثل همیشه از مشرق طلوع کرده بود ، چشمه ها جوشیده بودند و رودها هم چنان راه دریا را پیموده بودند . تنها فرق آن روز با روز های دیگر این بود که صدها سال پیش از آن ، نجیب ترین بانوی عالم ، حضرت فاطمه زهرا ۜ در چنان روزی متولد شده بود ؛ همین !
کسی نمی داند چرا اسمش را روح الله گذاشتند . شاید به خاطر هم آوایی با نام پدرش که مصطفی بود . به هر حال ، او روح الله شد تا بعدها نام بلند روح الله الموسوی الخمینی در پای کوبنده ترین و شجاعانه ترین اعلامیه های انقلابی تاریخ نوشته شود و چشم ها را خیره کند .
پدرش مصطفی ، یک روحانی مشهور و شجاع در خمین و روستاهای اطرافش بود . مردم او را دوست داشتند ، چرا که هم عالم بود و هم دلاور . می گویند همیشه شجاعانه در برابر خان های خمین ، قُلدرها و گردن کلفت ها می ایستاد و نه تنها از حق خود بلکه از حق ضعیف ها و بی کسان در برابر آن ها دفاع می کرد . انگشت های او تنها با قلم آشنا نبود بلکه آشنای ماشه تفنگ هن بودند . به راحتی ماشه را می چکاندند و گلوله را شلیک می کردند . مصطفی با زبان ، قلم و گلوله از اشرار زهر چشم می گرفت . شاید از این نظر ، روح الله بیش تر از همه برادرها و خواهرهایش ، خصوصیات پدر را به ارث برده بود ، چرا که بعد ها به《 عالمِ دلاور 》بودن معنایی جهانی بخشید .
زمانی که مصطفی قلم بر زمین می گذاشت ، تفنگ بر دوش می کشید و بر پشت اسب می نشست ، ایران روزگار پریشانی داشت . سلسله فاسد قاجاریه آخرین نفس هایش را می کشید ، شاهزادگان ریز و درشت ، ایران را تبدیل به ملک شخصی خود کرده بودند . هر گوشه ای از این سرزمین بلا دیده ، به نام یکی از آن شاهزادگان شده بود و هر کدام برای اداره املاک خود ، خان ها و قلدر های منطقه را در حلقه دوستان و پشتیبانان خود گرد آورده بودند و هر بلایی که می خواستند ، می گرفتند . هر صدایی را که دوس نداشتند بشنوند ، در حلقوم خفه می کردند و هر قیافه ای را که خوششان نمی آمد ، از صفحه روزگار پاک می کردند . حامی و فریادرسی نبود . فریاد مظلومان به جایی نمی رسید . در چنین روزگاری ، مصطفی ، ان عالمِ دلاور ، آن مجتهد پاک نهاد ، ناگزیر از قلم و تفنگ به یک میزان استفاده می کرد ...
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》