🌷 #شهید #عبدالحسین_برونسی
علاقه خاصی، هم نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، و هم نسبت به سادات و فرزندان ایشان داشت. عجیب هم احترام هر سیدی را نگه میداشت. یادم نمیآید توی سنگر، چادر، خانه، یا جای دیگری با هم رفته باشیم و او زودتر از من وارد شده باشد. حتی سعی میکرد جلوتر از من قدم برندارد.
یکبار با هم میخواستیم برویم جلسه. پشت در اتاق که رسیدیم، طبق معمول مرا فرستاد جلو و گفت: بفرما.
نرفتم تو. بهش گفتم: اول شما برو.
لبخندی زد و گفت: تو که میدونی من جلوتر از سید، جایی وارد نمیشم.
به اعتراض گفتم: حاج آقا این جا دیگه خوبیت نداره که من اول برم!
گفت: برای چی؟
گفنم: نا سلامتی شما فرمانده هستی؛ این جا هم که جبهه است و بالاخره باید ابهت و پرستیژ فرماندهی حفظ بشه. مکثی کردم و زود ادامه دادم: این که من جلوتر برم، پرستیژ شما رو پائین میاره.
خندید و گفت: اون پرستیژی که میخواد با بیاحترامی به سادات باشه، میخوام اصلا نباشه!
📙به نقل از سید کاظم حسینی، کتاب #خاکهای_نرم_کوشک