تو حریم امن
#جمهوریاسلامیایران
راحت لَم دادی
به مقدسات اهل سنت
توهین میکنی،
کسی ام کاریت نداره..
ولی این انصافه
تاوان حماقت تورو
بچه شیعههای افغانستان بدن؟
اسمتم گذاشتی محب #علـی!؟
#شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
بعضیا نوجوان هاشون هکر میشن یه دنیا رو سرکار میزارن ما نوجوان هامون میشن
#محمد حسین فهمیده
#علی لندی
#بهنام محمدی
با فداکاری و شجاعتشون یه دنیا متحیر...👌
شهید ابراهیم هادی
سلاااااام😅💗
اگه طرفدار گاندو هستی عضو شو😍🤝
مطمئن باش پشیمون نمیشی🤝😍
#وحید رهبانی🥰
#مجید نوروزی🥰
#علی افشار🥰
#اشکان دلاوری🥰
#پندار اکبری🥰
♡♡♡♡♡♡♡♡ــــ
استوری های بازیگرای گاندو😍🌸
#فال گاندویی😍💋
#چالش گاندویی😍🌸
#پشت صحنهـ🥰❤
ادیت های گاندویی😍💗
کلیپ های طنز گاندو😍😂
#کلیپ رفقانه رسول و محمد😍❤️
ـــــــــــــــ♡ــــــــــــــــ♡ـــــــــــــــــ♡ـــــــــــــــ♡
💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗
♡(: گـــــــاندو¹⁴⁰⁰:)♡
عکسای پشت صحنه😍😁
با کپشن های باحال😍😂😆
😍😍کلیپ طنز گاندو😂
از..
#آقامحمد☺️😍❤️
#رسول😂😍
#داوود😍
#سعید😍
#فرشید😍
کلی چالش گاندویی داریم😁🌸👇
عکسای کمتر دیده شون که تو کانال گذاشته شده😍😁
پس از دست نده عضو کانال شو😙😍💞
♡(:گاندو¹⁴⁰⁰:)♡😎👇
🐊@jsvsjdbdb🐊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فضائل امیر المومنین امام علی علیه السلام در کتب اهل سنت
یک کار رسانه ای درجه یک در شان امیرالمومنین علی علیه السلام ببینید...
یا #علی مدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمــده جلــوه کنـد حیــدرِ در گهواره
عرش را ریخت بهم خونِ گلوی پاره
#ماه محرم
#یا حسین
#علی اصغر (ع)
@shahid_ebrahim_hadi3
✨
👌 #خیلـــــےجالبــــــــــه ⤵️
🖐🏻انگشتان ما⇩
نشانۂ #پنجتن
و بندهای آن⇩
نشانۂ #چهاردهمعصوم است.
و خطوط کف #دست; دست راست سن#حضرت_زهرا_سلام_الله
و اگه خطوط کف #دست_چپ را از خطوط کف #دست_راست کم کنید #سن پیامبر اکرم (ص) و امام #علی علیه السلام بدست میاد.
پس #مـــــراقبدستان خود باشیم
که دست به چه کارهایی مےزند!!
🌹#مدافع_عشـــــق
#قسمت_هفتاد_و_یکم و #هفتاد_و_دوم
❤️#هوالعشــــــق
سمتم می آید، پارچ را از دستم میگیرد وزل میزند به صورتم!!این اولین باراست که اینقدر راحت نگاهم میکند.
_راستش...اولن حلال کنید من قایمکی شماره شمارو ظهرامروز از گوشی فاطمه پیدا کردم...دومن فکر کردم شایدبهتره اول به شما بگم!...شاید خود علی راصی تر باشه...
اسمت را که میگوید دستهایم میلرزد.
خیره به لبهایش منتظر میمانم
_من خودم نمیدونم چجوری به مامان یا بابابگم...حس کردم همسر از همه نزدیک تره...
طاقتم تمام میشود
_میشه سریع بگید...
سرش را پایین می اندازد.با انگشتان دستش بازی میکند...یکلحظه نگاهم میکند..."خدایا چرا گریه میکنه.."
لبهایش بهم میخورد!...چند جمله را بهم قطار میکندکه فقط همین را میشنوم
_....امروز...#خبرررسید#علی...#شهید...
و کلمه آخرش را خودم میگویم
_شد!
تمام بدنم یخ میزند.سرم گیج و مقابل چشمهایم سیاهی میرود. برای حفظ تعادل به کابینت ها تکیه میدهم. احساس میکنم میکنم چیزی در وجودم مرد!
نگاه آخرت!...جمله ی بی جوابت...
پاهایم تاب نمی آورد. روی زمین میفتم...میخندم و بعد مثل دیوانه ها خیره میشوم به نقطه ای دور... و دوباره میخندم...چیزی نمیفهمم....
"دروغ میگه!!...تو برمیگردی!!...مگه من چند وقت....چند وقت...تورو داشتمت..."
گفته بودی منتظر یک خبر باشم...
زیر لب باعجز میگویم
_خیلی بدی...خیلی!
فضای سنگین و صدای گریه های بلندخواهرها و مادرت...
ونوای جگرسوزی که مدام در قلبم میپیچد!..
+این گل را به رسم هدیه
تقدیم نگاهت کردیم
حاشا اینکه از راه تو
حتی لحظه ای برگردیم...
#یا زینب...
✍ ادامه دارد ...
🌹#مدافع_عشـــــق
#قسمت_هفتاد_و_دوم
❤️ #هوالعشــــــق
چه عجیب که خرد شدم از رفتنت...
اما احساس غرور میکنم از اینکه همسر من انتخاب شده بود!
جمعیت صلوات بلندی میفرستد و دوستانت یک به یک وارد میشوند...
همگی سر به زیر اشک میریزند...
نفراتی که آخر از همه پشت سرشان می آیند...تورا روی شانه میکشند
"دل دل میکنم علی!!دلم برای دیدن صورتت تنگ شده!"تورا برای من می آورند!درتابوتی که پرچم پر افتخارسه رنگ رویش را پوشانده.تاج گلی که دور تا دورش بسته شده آرام گرفته ای.آهسته تورا مقابلمان میگذارند.میگویند خانواده اش...محارمش نزدیک بیایند!
زیر بازوهای زهرا خانوم را زینب و فاطمه گرفته اند.حسین آقاشوکه بی صدا اشک میریزد.علی اصغر را نیاوردند...سجاد زودتر از همه ما بالای سرت آمده...از گوشه ای میشنوم.
_برادرش روشو باز کنه!
به طبعیت دنبالشان می آیم...نزدیک تو!
قابی که عکس سیاه و سفیدت در آن خودنمایی میکندمی آورند و بالای سرت میگذارند.نگاهت سمت من است!پر از لبخند!
نمیفهمم چه میشود...
فقط نوا تمام ذهنم را در دست گرفته و نگاه بی تابم خیره است به تابوت تو!میخواهم فریاد بزنم خب باز کنید.مگه نمیبینید دارم دق میکنم!
پاهایم را روی زمین میکشم و میروم کنار سجاد می ایستم.نگاه های عجیب اطرافیان آزارم میدهد...
چیزی نشده که!!فقط...
فقط تمام زندگیم رفته...
چیزی نشده...
فقط هستی من اینجا خوابیده...
مردی که براش جنگیدم...
چیزی نیست...
من خوبم!
فقط دیگه نفس نمیکشم!
همرازو همسفر من...
علی من!...
علی...
سجاد که کنارم زمزمه میکند
_گریه کن زن داداش...تو خودت نریز...
💞
گریه کنم؟چرا!!؟؟...بعد از بیست روزقراره ببینمش...
سرم گیج میرود. بی اراده تکانی میخورم که سجاد با احتیاط چادرم را میگیردو کمک میکند بنشینم...
درست بالای سرتو!
کف دستم را روی تابوت میکشم...
خم میشوم سمت جایی که میدانم که صورتت قرار دارد...
_علی؟...
لبهام رو روی همان قسمت میزارم...
چشمهایم را میبندم
_عزیز ریحانه...؟...دلم برات تنگ شده بود!
سجاد کنارم مینشیند
_زن داداش اجازه بده...
سرم را کنار میکشم.دستش راکه دراز میکند تاپارچه را کنار بزند.التماس میکنم
_بزارید من اینکارو کنم...
سجادنگاهش را میگرداندتا اجازه بالاسری ها راببیند...اجازه دادند!!
مادرت آنقدر بی تاب است که گمان نمیرود بخواهد این کار را بکند...زینب و فاطمه هم سعی میکنند او را آرام کنند...خون در رگ هایم منجمد میشود.لحظه ی دیدار...
پایان دلتنگی ها...
💞
دستهایم میلرزد...گوشه پرچم رامیگیرم و آهسته کنار میزنم.
نگاهم که به چهره ات می افتد.زمان می ایستد...
دورت کفن پیچیده اند...
سرت بین انبوهی پارچه سفیدو پنبه است...پنبه های کنار گونه و زیر گلویت هاله سرخ به خود گرفته...
ته ریشی که من با آن هفتادو پنج روز زندگی کردم تقریبا کامل سوخته...
لبهایت ترک خورده و موهایت هنوز کمی گردو خاک رویش مانده.
دست راستم را دراز میکنم و باسر انگشتانم آهسته روی لبهایت را لمس میکنم...
بعضیا نوجوان هاشون هکر میشن یه دنیا رو سرکار میزارن ما نوجوان هامون میشن
#محمد حسین فهمیده
#علی لندی
#بهنام محمدی
با فداکاری و شجاعتشون یه دنیا متحیر...👌
شهید ابراهیم هادی
بعضیا نوجوان هاشون هکر میشن یه دنیا رو سرکار میزارن ما نوجوان هامون میشن
#محمد حسین فهمیده
#علی لندی
#بهنام محمدی
با فداکاری و شجاعتشون یه دنیا متحیر...👌
شهید ابراهیم هادی
https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3