eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.1هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
7.1هزار ویدیو
47 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ [•🌿📗•] 💡 هرچه‌بیشتربه‌خاطر صبرڪنیم، خدابیشتربه‌خاطرماعجله‌خواهدڪرد وهرچه‌بیشتردرسختی‌هالبخندبزنیم، خدازودترآسایش را به ما می‌رساند! «انگارخداطاقت‌نداردصبرِبنده‌ۍ خودش‌راببیند! :)» و درآخرت‌هم‌هنگام‌ورودبه‌بهشت اول‌ازصبرشان‌تقدیرمی‌کند: "سلام‌علیکم‌بما‌صبرتم‌فنعم‌عقبی‌الدا"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج آقا دولابی یجا میگفتن: وقتی تو گناه♨️ زندگی میکنی شیطان🔥 کاری باهات نداره اما وقتی تلاش میکنی تا از اسارت گناه بیرون بیای، اذیتت خواهد کرد... پس مقاومت کنید✊ 🍀شهیدابراهیم هادی🍀
دلم آرامش می‌خواهد ؛ کمی استراحت یك پرچم ِ سھ رنگ کھ سر تا سر پیکرم بکشند و رویش بنویسند : شهید ِ مدافع‌حرم :)))🌱 همین وبس🙂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌⸤• 💌 ‌⸣ ° ° •\• ‌‏‌فقط‌خداپشتتہ... پس‌بیخودی‌واسھ‌بقیه دست‌وپانزن(:💔🖐🏼 والسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون شرح..'🤚🏼 حتما ببینید دوستان👌 بسی قشنگ و تلنگرانه😍🌿
هدایت شده از ˼خودسازےبراےظهور⸀
«•🌿☄•» ما بدین نه پی حشمت و جاه آمده ایم.. از بد حادثه اینجا به پناه امده ایم.. ••• محفل مفهومی و زیبای: .!' ••• زمان:ساعت ۱۵ روز دوشنبه، مورخ ۲۰ دی ماه آدرس: بزرگراه ایتا، خیابان خودسازی برای ظهـــور🌱 ••• حضور شما را میطلبیم:)' همسایه فوروارد کنید🖐' ♥️⇒@khodsazi_zohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده) 🌟علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: 💠يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... 🌼فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ♻️ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. 🔴گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. ❄️خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. 🛑او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. ✅ بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود .. 🔰بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. ✨گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. 💠تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. 🔵 در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. ❇️فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! 🌀او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. 💥فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! 🛑 كه ناگهان نفهميدم چه شد... 💟إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد... 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص 🤲 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- داش‌ابـرام :))♥️✨!
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
- داش‌ابـرام :))♥️✨!
. وقتـے میبینۍ رفیقت ناراحتـھ ؛ حالـش‌ خوش نیس ، دلش گرفتہ . . بیخیـال نباش❗️- شھـید هادۍ . . . تو رفاقت کـم نمیزاشت🖇' 〈حواسـت بـھ رفیقـت باشـھ مشتـے🌿〉 .
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
#سلام‌بر‌ابراهیم‌۱📚 اما بيشــترين حضور آقا ابراهيم و ديگر شهدا را در حوادث سخت روزگار شاهد بوديم.
۱ 📚 أین تذهَبون ! در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي جبهه شديم. شوهرم در گروه شهيد اندرزگو و من امدادگر بيمارستان گيالن غرب بودم. ابراهيم هــادي را اولين بار در آنجا ديدم. يکبار که پيکر چند شــهيد را به بيمارســتان آوردند، برادر هادي آمد و گفت: شــما خانمها جلو نيائيد! پيکر شهدا متلاشی شده و بايد آنها را شناسائي کنم. بعدها چند بار نواي ملکوتي ايشــان را شــنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت. وقتي مشغول دعا ميشد، حال و هواي همه تغيير ميکرد. من ديده بودم که بسيجيها عاشق ابراهيم بودند و هميشه در اطراف او پر از نيروهاي رزمنده بود. تا اينکه در اواخر سال ۱۳٦۰ آنها به جنوب رفتند و من هم به تهران برگشتم. چند سال بعد داشتيم از خيابان ۱۷ شهريور عبور ميکرديم که يکباره تصوير آقاابراهيم را روي ديوار ديدم! من نميدانســتم که ايشــان شهيد و مفقود شده! از آن زمان، هر شــب جمعه به نيت ايشــان و ديگر شــهدا دو رکعت نماز ميخوانم.
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
#سلام‌بر‌ابراهیم۱ 📚 أین تذهَبون ! در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي جبهه شديم. شوهرم در گروه شهيد ا
۱ 📚 تا اينکه در سال ۱۳۸۸ و در ايام ماجراي فتنه، يک شب اتفاق عجيبي افتاد. در عالم رويا ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه سر سبز ايستاده! پشت سر او هم درختاني زيبا قرار داشت. بعد متوجه شــدم که دو نفر از دوستان ايشان که آنها را هم ميشناختم، در پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک باتالق هستند! آنها ميخواســتند به جائي بروند، اما هرچه دســت و پا ميزدند بيشتر در باتالق فرو ميرفتنــد! ابراهيم رو به آنها کرد و فرياد زد و اين آيه را خواند: اَينَ تَذهَبون به کجا ميرويد ؟! اما آنها اعتنائي نکردند!روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين خواب چه تعبيري داشت؟! پسرم از دانشــگاه به خانه آمد. بعد با خوشحالي به سمت من آمد و گفت: مادر، يک هديه برايت گرفته‌ام!
♥️✨شهید هادی و طلبگی
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
♥️✨شهید هادی و طلبگی
🕊 و ! سالهاي آخر، قبل از انقلاب بود. ابراهيم به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگري بود. تقريبًا کســي از آن خبر نداشــت. خودش هم چيزي نميگفت. اما كاملا رفتار واخالقش عوض شده بود. ابراهيم خيلي معنويتر شــده بود. صبحها يک پالســتيک مشكي دستش ميگرفت و به سمت بازار ميرفت. چند جلد کتاب داخل آن بود. يكروز با موتور از ســر خيابان رد ميشدم. ابراهيم را ديديم. پرسيدم: داش ابرام کجا ميري؟!گفت: ميرم بازار. ســوارش کردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاســتيک رو دستت ميبينم چيه!؟ گفت: هيچي کتابه! بين راه، سر کوچه نائب السلطنه پياده شد. خداحافظي کرد و رفت. تعجب کردم، محل کار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟ بــا كنجكاوي بــه دنبالش آمدم. تا اينکه رفت داخل يك مســجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادي جوان نشست و کتابش را باز کرد. فهميدم دروس حوزوي ميخوانه، از مسجد آمدم بيرون. از پيرمردي که رد ميشد سؤال کردم. ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدي با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نميکردم ابراهيم طلبه شده باشه. آنجا روي ديوار حديثي از پيامبرﷺ نوشته شده بود: »آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز براي سه دسته طلب آمرزش ميکنند: علماء ،کسانيکه به دنبال علم هستند و انسانهاي با سخاوت«. شب وقتي از زورخانه بيرون ميرفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميري و به ما چيزي نميگي؟ يکدفعه باتعجب برگشــت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلي آهسته گفت: ِ آدم حيف عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمي نيســتم. همينطوري براي اســتفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولي فعلا به کسي حرفي نزن. تــا زمان پيروزي انقــاب روال کاري ابراهيم به اين صــورت بود. پس از پيروزي انقالب آنقدر مشــغوليتهاي ابراهيم زياد شــد که ديگر به کارهاي قبلي نميرسيد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈تـو میتونی ســـربـاز ویـــژه حضرت باشی بشرطی که بخوای فقط کافیه بگی‌‌...
Γ‌💖⏳‌ꜛꜜ چه ها می‌کند این عـشـق! در فیضیہ که قدم می‌گذاری، با طلبہ‌هاۍ مختلفی مواجه خواهی شد، پیر، جوان، ایرانی، خارجی و خواهی دید که هرکس با نوع تفکرات و اهداف خود پا به عرصه طلبگی گذاشته است. اهدافی که در عین تفاوت‌های خود همه زیر یک پرچم قرار دارند: تبلیغ دین الله و خدمت به امام زمان . . .♥️'! • روز طـلـبـہ بہ همہ طلاب زحمت‌کش ڪشورم تبریڪ میگم✨:)))
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
Γ‌💖⏳‌ꜛꜜ چه ها می‌کند این عـشـق! در فیضیہ که قدم می‌گذاری، با طلبہ‌هاۍ مختلفی مواجه خواهی شد، پیر، جو
ان شاءالله در تمام عمرِ با عزتتون همینجور مثل یه طلبه واقعی تا همیشههه سربازی آقا امام زمان عج رو کنید 😍❤️🥺
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
سلام علیکم طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق‌ بریم برای روز بیست و چهارم چله دعای توسلمون🌷
سلام علیکم طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق‌ شرمنده دیروز به دلیل تبادلات شرایط گذاشتن دعای توسل در کانال فراهم نبود🙏 ان شاءالله بزرگواران خودشون دعای توسل رو قرائت کرده باشند،اگر هم نخوندید امروز دوبار قرائت بکنید...🕊 بریم برای روز بیست و ششم چله دعای توسلمون🌷
2.11M
ـ♥️🌿..." به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف 💚 هدیه به روح پاک ومقدس حضرت فاطمه الزهرا سلام‌الله‌علیها❤️🍂 ⇆◁❚❚▷↻ ❥︎|الــھــم‌عجل‌الولیک‌الــفــر‌ج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا جادَّةَ الله‏... 🌱سلام بر تو ای راه روشن خدا. ای که هر چه غیر توست بیراهه است. سلام بر تو و بر روزگاری که همه خلق در مسیر تو، شیرینی بندگی را خواهند چشید. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
🌤بسم‌الله الرحمن الرحیم 🌤 اول هر صبح🌱🌈 سلام‌عزیزبرادرم❤️😇 شروع فعالیت کانال همراه با قرائت یک فاتحه وصلوات هدیه به رفیق شهیدمون.😊👌 باشد که با دعای خیرِبرادران اش روزمون منور، و درمسیر سعادت وقرب الهی ثابت قدم بمونیم🥰💕 ❤️شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ❤️
🌹🌿 عمران 🌹🌿 🌹🌿 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به _حاج_ستار_ابراهیمی😍
*🚨امروز سالگرد شهادت غواص دلاور زنجانی شهید یوسف قربانی معروف به مرغابی امام زمان این شهید بدون پدر ومادر بزرگ شده وخانواده ای نداره برای شادی روح پاکش فاتحه ای قرائت کنیم ان شالله که شفاعتش نصیبمون بشه همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم کسی را ندارم که لینک صلوات و سوره مبارکه یاسین به یادبود غواص شهید: شهید یوسف قربانی https://iPorse.ir/6174179 نیت کنید و وارد لینک شوید و در این ختم شرکت کنید❣👆