eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
47 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 به خاطر تمام روزهایی که چشم انتظار ما بودی اما ناامیدت کردیم ، ما را ببخش ...🌱 ♥️
🌱 وقتی ورزش تمام شد، ابراهیم اصلا احساس خستگی نمی‌کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البتـه ابراهیــم این ڪارها را برای قـوی شدن انجام می‌داد. همیشه می‌گفت: برای خدمت به خـدا و بنـدگانش، بایـد بدنی قوی داشته باشیم. مرتب دعا میکرد که:خدایا! بدنم رابرای خدمت کردن به خودت قوی کن.☁️🌷 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شهیدی که حاجات همه دوست دارانش را برآورده می کند شهید ابراهیم هادی... 🔹ماجرای نجات جان محکوم به اعدام در زندان کرمان بواسطه خواندن کتاب سلام بر ابراهیم چه بود؟ 🔸ابراهیم در عالم رویا به سوگندخورندگان در محضر قاضی چه گفت؟ ...🌷🕊
.🕊🌷. ابراهیم همه چیز را در وجود خودش از بین برد مگر آدمیت را ... ! او یک انسان واقعی بود یک انسانی که بندگی خدا را فقط در عبادت نمی دید ... بلکه فرمان خدا را اطاعت می کرد او مطیع فرمان خدا بود و در این راه از هیچ سختی و مشکلی نمی ترسید خیلی از رفقایم را دیده ام که به خاطر دوستانشان از مسیر خدا دور شدند یعنی تحت تأثیر دوستان دستورات خدا را زیر پا گذاشته و ... این موضوع حتی در قرآن اشاره شده آنجا که اهل جهنم می گویند ای کاش با فلانی رفیق نمی شدیم ... یعنی برخی رفاقت ها انسان را به جهنم می کشاند. اما رفاقت با ابراهیم برای تمام دوستان زمینهٔ هدایت را فراهم میکرد. 🕊
‌ابراهیم روحیات جالب و عجیبی داشت. بارها دیده بودم که در مسابقات، اجازه می داد که حریف او را خاک کند! به او اعتراض می کردم که چرا فلان فن را نزدی؟ می گفت: "خب این بنده "خدا" هم تمرین کرده و سختی کشیده. او هم آرزو داره که حریفش را خاک کند." من واقعا نمی فهمیدم که ابراهیم چی میگه؟! مگه میشه آدم این همه تمرین کنه و توی مسابقه برای حریفش دلسوزی کنه؟! 🌱
شک ندارم که زنده ای!💞 وقتی از تو معجزه ای میبینم، یا وقتی به تو متوسل میشوم، و تو کمکم میکنی؛ یعنی زنده ای... آری! شهدا زنده اند..
42.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌💠مستند "فصل پرواز" «روایت زندگی نامه شهید ابراهیم هادی» او پهلوانی بود و هست که نامش همیشه آرامش دهنده دل هاست.به راستی چقدر زیبا بعضی ها نمود آرامش الهی و عرشی در زمین هستند...🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا ارزش این همه اهمیت دادن ندارد آدم اگر بتواند در این دنیا برای خدا کاری کند ارزش دارد...🌱
. 🕊🌷 . بارها می دیدم که ابراهیم با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می شد آنها را جذب ورزش می کرد و به مرور به مسجد و هیئت می کشاند و به قول خودش می انداخت در دامان امام حسین‌‌ (علیه‌السلام) ..
..🌷🕊.. ابراهیم به هیچ وجه گرد گناه نمی چرخید حتی جایی که حرف از گناه زده می شد سریع موضوع را عوض می کرد هروقت میدید بچه ها مشغول غیبت هستند مرتب می گفت صلوات بفرست و یا به هر طریقی بحث را عوض می کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°|﷽|°• گــمنامـے را انتخاب‌ کرده‌ای کـھ‌ قید زمان‌ و مکانـے در کار نباشد.. تا دلھا را هر کجا کھ‌‌ باشند گــــرد خود جمع‌ کنـے :))♥️
🌺 کوله بار همه ی ما پر از درس محبت و معرفت و عشق و دلدادگی است که تو معلم آن بوده ای. 💐 رفیق شهیدم! کاش برایت دانش آموزان خوبی بوده باشیم. ❤️
🍀یک روز مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادر آقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه! 🌼گفتم: مگه چی شده؟ کمی مکث کرد و گفت: حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد! آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند. اکثرا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس نمی فهمد. 🍃مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سرایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق نداری اینجا از این کارها بکنی. آقای هادی از پیش ما رفت. بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگری پر کرد. 🌺حالا هم بچه ها و اولیاء از من خواستند که ایشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف می کنند. ایشان در همین مدت کم، برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم. 🌸با ابراهیم صحبت کردم. حرف های مدیر مدرسه به او را گفتم. اما فایده ای نداشت. وقتش را جای دیگر پر کرده بود. 💐ابراهیم در دبیرستان ابوریحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی ها معلم خودشان شنیده بودند شیفته او بودند. 📚سلام بر ابراهیم۱ ❤️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• محور همهٔ فعالیت های ابراهیم نماز بود در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند در سفر یا در جبهه یا در زورخانه وقتی موقع اذان میشد همهٔ کارها را متوقف می کرد و اول نمازش را می خواند رفتار او ما را به یاد جمله ی شهید رجائی می انداخت «به نماز نگویید کار دارم به کار بگویید وقت نماز است».
🍃 •°مے گفت: ✨چادࢪ یادگاࢪ حضࢪت زهࢪا(س) است •°ایمان یک زن وقتے کامݪ مے شود ✨که حجاب ࢪا ڪامݪ ࢪعایت ڪند...
. 🌷🕊. با ابراهیم به سمت سمت باشگاه میرفتیم برگشتم دیدم ابراهیم عقب تر ایستاده گفتم : عجله داریم چرا نمیایی؟ گفت : اینجا پر از مورچه است می خواهم ببینم پایم را کجا بگذارم که هیچ مورچه ای نباشد...! گفتم دیر شد وایسادی بخاطر مورچه ها؟ گفت : این ها هم مخلوقات خدا هستند اگر وقت داشتم یه مشت گندم براشون می ریختم ابراهیم با آن بدن قوی آزارش حتی به مورچه هم نمی رسید. 🕊 •.
•° |﷽|°• هر شهید نشانی است از یک راه ناتمام! و حـــــالا تـــــو مـــــانده ای و یــــــک شــــهید و یـــــــک راه نـــــاتـــــــمام...🌱 فــــــانـــــــوس را بــــــــردار و راه خــــونـــــیـــن شهید را ادامه بده...🙂✌️
☺️شوخ‌طبعی شهید ابراهیم هادی 🟡در يكي از روزها خبر رسيد كه ابراهيم و جواد و رضا گوديني پس از چند روز مأموريت از سمت پاسگاه مرزي در حال بازگشت هستند. از اينكه آنها سالم بودند خيلي خوشحال شديم. جلوي مقر شهيد اندرزگو جمع شديم. دقايقي بعد ماشين آنها آمد و ايستاد. ابراهيم و رضا پياده شدند. بچه ها خوشحال دورشان جمع شدند و روبوسي كردند. 🟢يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام، جواد كجاست؟! يك لحظه همه ساكت شدند. ابراهيم مكثي كرد، در حالي كه بغض كرده بود گفت: جواد! بعد آرام به سمت عقب ماشين نگاه كرد. 🔵يك نفر آنجا دراز كشيده بود. روي بدنش هم پتو قرار داشت! سكوتي كل بچه ها را گرفته بود. ابراهيم ادامه داد: جواد...جواد! يك دفعه اشك از چشمانش جاري شد. 🔴چند نفر از بچه ها با گريه داد زدند: جواد، جواد! و به سمت عقب ماشين رفتند! همينطور كه بقيه هم گريه ميكردند، يكدفعه جواد از خواب پريد! نشست و گفت: چي، چي شده!؟ جواد هاج و واج، اطراف خودش را نگاه كرد. 🟣بچه ها با چهره هايي اشك آلود و عصباني به دنبال ابراهيم ميگشتند. اما ابراهيم سريع رفته بود داخل ساختمان! 📚سلام بر ابراهیم۱/ص۱۴۶
صبح زود بود. از سنگرهای کمین به سمت گیلان غرب برگشتم. وارد مقر سپاه شدم. برخلاف همیشه هیچکس آنجا نبود. کمی گشتم ولی بی‌فایده بود. خیلی ترسیدم. نکند عراقی‌ها شهر را تصرف کرده اند؟ داخل حیاط فریاد زدم: کسی اینجا نیست؟! درب یکی از اتاق‌ها باز شد. یکی از بچه‌ها اشاره کرد، بیا اینجا! وارد اتاق شدم. همه ساکت رو به قبله نشسته بودند! ابراهیم تنها، در اتاق مجاور نشسته بود و با صدای سوزناک مداحی می‌کرد. برای دل خودش می‌خواند. با امام زمان (عج) نجوا می‌کرد. آنقدر سوز عجیبی در صدایش بود که همه اشک می‌ریختند. کتاب: سلام بر ابراهیم ۲ راوی:یکی از دوستان شهید نشر دهید و با ما همراه باشید. ⊰✾🇮🇷✾⊱
آقــاابراهیـم‌مــےگفت: ↯ هـروقت‌نـمره‌مـا،پیـش‌خــدابیست‌شـد، آن‌مـوقـع‌شھیدخـواهیم‌شـد💔:) کاش‌روزۍ‌بشـوم‌شبیہ‌تو:))
•﷽• شـــــهادت، عــــشق‌ مـــیخواهد عــــــشقی‌‌ کــه‌ تـــــمامت‌ را بــــــــرای رســـیدن به آن آماده می کند✌️🏻 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴هر چقدر که من و امثال من در آن زمان به دنبال تفریح و بازی و سرگرمی بودیم، ابراهیم به دنبال کسب علم و معرفت بود. 🍃خیلی از علمای محل و حتی کتابهای خوب علمی و معنوی را ابراهیم به ما معرفی میکرد. 🌿یادمه یکبار به من گفت : بیا صبح جمعه بریم سخنرانی یک استاد اخلاق. گفتم: آقا ابرام ول کن من که میخوام بخوابم. اما او می رفت تا علم و معارف و معنویت خودش را بیشتر کند و رسید به آنجا که باید برسد. ما جاهل ماندیم و او عالم و عامل شد. ✨فرق من و او را، این آیه به خوبی بیان میکند: قُلْ هَلْ يسْتَوِى الَّذينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يعْلَمُونَ إِنَّما يتَذَكَّرُ أُولوا الْأَلْبابِ. بگو: آیا آنان که اهل علم و دانش اند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ فقط دانشمندان متذکر این مطلبند.(سوره زمر۹)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم هادی میگفت : طــوری زنــدگی و رفـــاقت‌ ڪن که‌ احترامت‌ رو داشته باشند.👌 بــی دلیل‌ از ڪسی چیزی نخواه عــــزّت‌ نفـس‌ داشته‌ بـــــاش!🙂 🌷 ‎‎‌