✍ #خاطرات_افلاکیان
باران زیادی باریده بود. زمین خیسخیس شده بود. خورشید که خودش را نشان داد، صبح سرپلذهاب حالوهوای خوشی پیدا کرد. محمد گفت: «چطوره یک عکس بگیریم؟»
یکی از بچهها بهشوخی گفت: «فکر میکردیم #داماد_بشی و دیگه برنگردی جبهه، حالا که اومدی باید یک عکس بگیریم.»
محمد گفت: «تا به حال که به زن و زندگی دنیا وابسته نشدیم.»
#عباس_لزومی، یکی از بچههای سرحال و سرزنده جمعمان بود. صدایمان زد: «به جای این حرفها بیان عکس بگیرین. اینجا آدم رو یاد #بهشت میاندازه.»
ایستادیم. عباس و محمد، عکسشان در قطعهای از بهشت سرپلذهاب ثبت شد. خمپارهای آمد و فلاش عکسمان را زد. #ترکشهای_خمپاره به آن رنگ پاشید، رنگ قرمز.
🕊️ #شهید_محمد_رشیدی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush