فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به گروههایی مثل القاعده در ایران نیاز داریم!!
♦️تفالههای پهلوی که در ناکارآمدی دولت حالا زبان باز کردهاند خیلی کوچکتر از جهموری اسلامی هستند ولی ذات کثیف اینها را ببینید که پیاده نظام پهلوی، یکی مثل نازنین انصاری (مدیر مسوول کیهان لندن) در یک کلمه چطور الگوی خیزش جدید رضا دیبا را معرفی میکند! مثل القاعده... !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☎️زنگ عبرت:
🔴حمله اراذل واوباش به بیمارستان پورسینای رشت بامداد۸مهرماه ۱۳۹۹.
♦️فرداعالیجنابان و سلبریتی های کج فهم دردفاع ازاین اراذل واوباش یقه چاک می کنند که؛وای ازمظلومیت این بدنسازها وورزشکاران عزیز وبی دفاع
ویسی
شهید تهرانی مقدم دائم الوضو بود! موقع اذان خیلی ها می رفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را میگفت و نمازش را شروع می کرد.
میگفت: زمین جای جمع کردن ثوابه... حیف زمین خدا نیست، که آدم بدون وضو روش راه بره؟!
#دفاع_مقدس
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
شهید تهرانی مقدم دائم الوضو بود! موقع اذان خیلی ها می رفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را می
.
.
اندکی تامل
.
.
شادی روحشون ۵ صلوات هدیه کنید
✍حسیــــــن وار جنگیدن
یعنے دست از همہ چیز ڪشیدن در زندگے ...
#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🍂 🕊🍂
🖋 #برگی_از_خاطرات
با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند...
آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد.
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم.
کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
لبخندی زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست
#شهید #مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_شهید
●امیدی به زنده موندن نداشتیم، مرگ را می دیدیم بچه هاتوسط بیسیم شهادتنامه خودرامی گفتندویک نفر پشت بیسیم یادداشت میکرد. صحنه خیلی دردناکی بود.
بچه هامیخواستند شلیک کنند، گفتم:
ماکه رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چندتاازآنهارابزنیم، بعدبمیریم.
●تانک هاهمه طرف رامی زدندوپیش میآمدند. بارسیدن آنهابه فاصله 150 متری دستورآتش دادم. چهار آرپی جی داشتیم.
●بابلندشدن ازگودال، اولین تانک رابچه هازدند. دومی درحال عقب نشینی بود که به دیواریکی ازمنازل بندربرخورد کرد.
جیپ فرماندهی پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. بامشاهده عقب نشینی تانک، بلندشدم ودادزدم:اللّٰه اکبر، اللّٰه اکبر... حمله کنید، که دشمن پابه فرارگذاشته بود.
✍راوی:خودشهید
#شهید_سیدمحمدعلی_جهان_آرا