تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاور میانه درست نیست. دور از کجا؟ از #اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنی #مرکز_دنیا اروپاست؛ هر جائی که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزدیکتر است، خاور نزدیک است؛ هر جا وسط است، #خاورمیانه است! این تعریفی است که خود اروپائیها کردند؛ نه، ما این را قبول نداریم. #آسیا یک قارهای است؛ شرقی دارد، غربی دارد، وسطی دارد؛ ما در غرب آسیا قرار داریم. بنابراین منطقهی ما اسمش منطقهی #غرب_آسیا است، نه منطقهی خاورمیانه.
#آیتالله_خامنهای 1391/05/22
#اروپامحوری
#جغرافیای_برساختی
@shamim_yasz
|
🔸اروپامحوری بهطور خلاصه یعنی تعریف جهان معاصر و معادلات و تعاملات آن، بهنحوی که حوادث 500 سال اخیر اروپا، کانون الهامبخش آن قرار بگیرد و شیوهی رفتار این نقطه از جهان، شاخص عقل و عقلانیت تعریف شود.
🔹اروپامحوری 📎 یا اروپامرکزی، همان چهرهای از #غربگرایی است که جنبهی آکادمیک و علمی پیدا کرده است. دانش #روابط_بینالملل این امکان را میدهد که به مشاهدهی جنبه و چهرهای از غرب بپردازیم که معمولا غرب و مدرنیته آن را در پشت دانش و تکنولوژی و دموکراسی پنهان میکند.
🔸دو تلقی عمده از اروپامحوری در #سیاست_بینالملل مطرح است: «ادراک فرهنگی» و «ادراک ژئوپلیتیکی». تلقی اول را غالبا جریانهای چپ دنبال نمودهاند؛ تلقی دوم بیشتر مورد اقبال ژئوپلیتیسینها و استراتژیستها بوده است.
🔹یکی از چهرههای نامداری که اساسا مفهوم #اروپامحوری را وارد ادبیات سیاسی کرد، دانشمند مصری #سمیر_امین است. سمیر امین 📎، از نظریهپردازان توسعه است که از نظر گرایش فکری، نئومارکسیست انتقادی محسوب میشود. وی اروپامحوری را یک پدیدهی فرهنگی میداند و معتقد است که اروپامحوری، نمود فرهنگی و روبنایی #سرمایهداری است؛ لذا زیربنای آن را باید در فرآیندهای اقتصادی #مرکانتیلیسم جستوجو کرد.
🔸سمیر امین که یکی از چهرهی ضداستعماری است که در #غرب_آسیا متولد شده و زیسته است. البته اتکای وی در نقد جریان #توسعه_مدرن اندیشهی #مارکسیسم بوده است. وی در اثنای این فعالیتها بود که دانشواژهی «اروپامحوری» (Eurocentrism) را تاسیس کرد و ذیل آن تلاش کرد تا بازتعریف جهان بهتبع #رنسانس را توضیح دهد. توضیح او از #استعمار و #توسعه، بهدلیل تعلق خاطرش به مارکسیسم، تبیین اقتصادی بوده است. او از موسسین مجلهی «دانشجویان ضد استعمارگر» بود که در فرانسه به چاپ میرسید.
🚩 در ادامه به برخی از آثار سمیر امین اشاره میکنیم:
2019- انقلاب طولانی جنوب جهانی: بهسوی یک انترناسیونال جدید ضدامپریالیستی
2018- امپریالیسم مدرن، سرمایهی مالی انحصاری و قانون ارزش مارکس
2017- انقلاب اکتبر 1917: یک قرن بعد
2016- روسیه و گذار طولانی از سرمایهداری به سوسیالیسم
2013- انفجار سرمایهداری معاصر
2011- امپریالیسم و جهانیشدن
2010- پایاندادن به بحران سرمایهداری یا پایاندادن به سرمایهداری؟
2010- دوگانهی مدرنیته و اروپامحوری: دین و دموکراسی و نقدی بر فرهنگگرایی و اروپامحوری
2006- فراتر از هژمونی ایالات متحده: ارزیابی چشمانداز یک جهان چندقطبی
2004- ویروس لیبرال: جنگ دائمی و آمریکاییشدن جهان
2003- سرمایهداری منسوخ
2002- جهانیشدن، درک عمل
1994- حمله قومی به ملل
1992- امپراتوری هرج و مرج
1991- امپراتوری آشوب
1988- اروپامحوری
1984- تغییر اقتصاد جهانی؟ نه مقاله انتقادی در مورد نظم جدید اقتصادی بینالملل
1976- امپریالیسم و توسعهی نابرابر
1973- مبادلهی نابرابر و قانون ارزش
1970- انباشت در مقیاس جهانی
1957، اثرات ساختاری ادغام بین المللی اقتصادهای ماقبل سرمایهداری؛ مطالعهی نظری مکانیسمی که اقتصادهای توسعهنیافته را ایجاد کرد
@shamim_yasz
|
🔴 تغییر در شیوهی تقسیم زمین
🧩 قسمت اول: گذار به جهان شمال-جنوب
💰 تعداد کلمه: 350 کلمه
⏰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 3 دقیقه
پیشتر گفتیم که ژئوپلیتیک بهعنوان یک دانش، بهدلیل تکوین و تدوین در اروپا، رویکرد غربمحورانه به خود گرفت؛ این ویژگی نگاههای منتقدان را در برخی کشورها برانگیخت. رهیافتهای انتقادی در تعدیل #اروپامحوری به راه افتاد و به بسط ادبیات خاصی در این حوزه انجامید. این ادبیات انتقادی را در بیانات آیتالله خامنهای نیز میتوان پیجویی کرد.
طبیعتا انتظار میرود که محصول توسعهی این ادبیات، تغییرات محسوس در واقعیت تقسیم قدرت در جهان امروز و زمان اینک ما باشد. بهنظر میرسد که بتوان انعقاد #توافق_راهبردی_ایران_روسیه را از این منظر با دقت عالمانهتری نگریست. این مطلب را در چند قسمت توضیح میدهیم.
@shamim_yasz
🚩شمیـــــــــم یـــــاس
| 🚩 نزاع نظریهها 🔸 نظریهها، برسازندهی جهان واقعی هستند؛ به آن مشروعیت میبخشند و ترمیم و دوام آ
|
🚩 چگونه جبههی مقاومت از هژمونی غرب مرکززدایی کرده است؟
🔹 دههی پایانی #قرن_بیستم و دههی نخست #قرن_بیستویکم بازهی زمانی تدوین نظریههای ترمیمگر و رخنهپوش ژئوپلیتیک #نظم_نوین_جهانی بود؛ بازهای که در آن #انقلاب_اسلامی به پیروزی رسید و اتحاد جماهیر #شوروی از هم فروپاشید. بار تئوریک این کار بر دوش #هانتینگتون و #کاپلان قرار داشت. نظرورزی آنها کوه یخی را ساخت که نوک آن را میشد در طراحی و اجرای #عملیات_سایکلون در #افغانستان و #جبهه_تکفیری در #عراق و #شام دید. هانتینگتون آشکارا در کتابش اعلام کرد که درصدد بازسازی نظم نوین جهانی از دل درگیری تمدنهاست. کاپلان نیز از کارکرد شورش و آنارشی در تبیین مسابقات جغرافیایی پرده برداشت.
🔸 تمرکز معماری دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی حول پیریزی و پیادهسازی #جبهه_مقاومت نشاندهندهی اعتنای این نظام به اهمیت جغرافیا و قدرت برخاسته از آرایش زمین و سرزمین است. #دولت_عمیق ما به تدریج عقلانیت خود را در برای هضم #نظام_سلطه و ترتیبات امنیتی این نقطهی حادثهخیز جهان رشد داده و همواره در مسیر بلوغ و تکامل حرکت کرده است. با این نشانههاست که میتوان قسم خورد که در پس تصمیمات این نظام با عقل شدیدا عمیقی روبهرو هستیم که به تغییر افقهای برسازندهی مناسبات بینالمللی واقف است و خود را در مقیاس بازیگر میبیند و میدان را برای بازیگری خود تنظیم میکند.
🔹 ترسیمی که #آیتالله_خامنهای با ادبیات خاص خودشان از مواجههی #انقلاب_اسلامی با نظام سلطه ترسیم میکنند، بروز و برونداد همان عقلانیتی است که میخواهد تفوق #نظام_جهانی اروپامحور را بشکند و هژمونی برآمده از آن را از مقام استیلاء به زیر بکشد. طبعا چنین مواجههای بدون پشتیبانی تئوریک نبوده و نمیتواند پیش برود.
🔸 ازاینرو میتوان گمانهزنی کرد که یک #نظام_فکری پشتیبان و مجهز به ادراکات هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی در پس ارادهی معطوف به گذار از نظام سلطه وجود دارد؛ خواه این تئوری آشکارا عرضه گردیده باشد یا به هر دلیلی صرفا در #تصمیمسازی و #تصمیمگیری دولت عمیق آشکار شود. رد پای این تئوری را میتوان در جاهایی سراغ گرفت که با تولید و بهکارگیری ادبیاتی جدید، عزم خود را مبنیبر مشروعیتزدایی از نظم و #نظام_بینالملل موجود نشان داده است.
🔹مرکززدایی از نظم غربمحور یکی از مهمترین نمودهای نظام فکری پشتیبان جبههی مقاومت است. تلاشهای این جبهه بهنحو واضح و میدانی، مرکزواقعشدن غرب در تعریف زندگی ایدهآل را نشانه گرفته است. این جبهه موفق بوده که لختبودن پادشاه غرب را فریاد بزند و نشان دهد که غرب عملا فاقد صلاحیت لازم برای تعیین هنجارهای اخلاقی، الگوهای سیاسی، شیب مبادلات اقتصادی و روندهای فرهنگی است.
🔸نویسندهی کتاب «هراس بنیادین» در همان سالهای نخست این ظرفیت را در انقلاب اسلامی مشاهده کرده است. #بابی_سعید در این کتاب مینویسد:
رهبران اسلامی در ایران تا حد زیادی در راستای تخریب منطق اروپامداری و غربمداری در جهان تلاش نمودهاند. بنابراین ظهور اسلامگرایی تنها در فضایی قابل فهم است که در آن، غرب و اروپا در وضعیت مرکزیتزدایی قرار گیرد.
🔹در توضیح سخن سعید باید گفت که وجه نامرئی امپراتوری غرب، همان مرکزیتبخشیدن به شیوهی ادارهی عرصهی عمومی و سبک زندگی اروپایی است. مرکزیتبخشی به تجربهزیستهی اروپا، منطق سلطه را تامین میکند. این منطق در تعریف جغرافیا نیز بازتاب داشته است. برای مثال، تعریف #گرینویچ بهعنوان مدار شاخص برای تنظیم ساعت در جهان بازتاب همین منطق است. گذر از #اروپامحوری مستلزم به چالشکشیدن اقتدار آندسته از ابزارهای غرب است که با توسل به آنها وانمود میکند که بر جغرافیای جهان تسلط دارد و گویا عالم در ید کنترل اوست. این گذار در رفتار جبههی مقاومت و به چالشکشیدن اقتدار ژئوپلیتیکی غرب کاملا نمود و بروز دارد.
🔸با نگاهی عمیقتر به این تقابل و با درنظرگرفتن لایههای مختلف درگیری دو #عقلانیت_نظمساز، که در یکسوی آن جبههی مقاومت ایستاده است، از شکست نظریهی #پایان_تاریخ فرانسیس فوکویاما تفسیر بهتری میتوان ارائه کرد؛ ازاینمنظر، اعتراف #فوکویاما را باید اذعان به توانایی و توفیق جبههی مقاومت در مرکزیتزدایی از جهان آمریکایی دانست.
🔹در ادامه و امتداد همین تلاشهای عملی و میدانی جبههی مقاومت، کاملا قابل فرض است که بتوانیم به لایههای دیگری از مبارزه با نظام سلطه از طریق مرکززدایی از جهان غرب در عرصههای مختلف بیاندیشیم تا به #روایت_نارسیسی_غرب از خودش پایان ببخشیم.
این یادداشت ادامه دارد...
@shamim_yasz