🚩شمیـــــــــم یـــــاس
| 🚩 توافق راهبردی ایران-روسیه و گذار به جهان شمال-جنوب 🔹شاید نگاه منتقدانه به ژئوپلیتیک برای ما در
|
🚩 نزاع نظریهها
🔸 نظریهها، برسازندهی جهان واقعی هستند؛ به آن مشروعیت میبخشند و ترمیم و دوام آن را ممکن میسازند. رشد نگاه انتقادی که از عدم کفایت و نابسندگی نظریههای پشتیبان نظم نوین جهانی خبر میداد، اندیشیدن به آلترناتیو هژمونی آمریکایی را تقویت کرده است. نظریهی #ژئوپلیتیک_منازعه_جهانی که توسط #والرشتاین و #تیلور ارائه شد، یکی از این آلترناتیوها بود که راهبرد شمال-جنوب را جایگزین راهبرد غرب_شرق کرد.
🔹یکی دیگر از نظریههایی که از #راهبرد_شمال_جنوب پشتیبانی میکند، نظریهی #رابرت_کاپلان است. نظریهی کاپلان عمدتا با نام رهیافت #ژئوپلیتیک_آنارشی شناخته میشود. نظریهی وی نمونهای از تلاشهایی است که میکوشند تصویری از نظام جایگزین #نظام_بینالملل موجود را ترسیم کنند.
🔸کاپلان روی ناآرامیهایی که در نقاط مختلف جهان در حال گسترش بود، تمرکز کرد و اصطلاح جدید ژئوپلیتیکی #شمال_ثروتمند و #جنوب_شورشی را برای توضیح و تبیین وضعیت موجود ابداع نمود. البته قصد کاپلان ترمیم قدرت جهانی آمریکاست و کمتر میتوان از دل آن #نظم_جهانی بدیل را استشمام نمود.
🔹نظریهی #برخورد_تمدنها نیز یک سویهی ژئوپلیتیکی دارد. #هانتینگتون در این نظریه که به رهیافت #ژئوکالچر مربوط میشود، زیرساخت منازعات ژئوپلیتیکی که #کاپلان از آن سخن میگفت را در فرهنگها و تمدنهای منتشر در جغرافیای ملل جستوجو کرده است؛ وی این وضعیت را به اوضاع بعد از #جنگ_سرد پیوند زد و رد پای خطوط گسلخیز این منازعه را در جغرافیای جهان ترسیم نمود. عنوان کتاب وی یعنی «برخورد تمدنها و بازسازی نظام نوین جهانی» به وضوح از جنبهی ژئوپلیتیکی نظریهی ساموئل هانتینگتون پرده برمیدارد. این نظریه، نسخهای کاربردی برای بقای #نظم_نوین_جهانی در مواجهه با شرایط گذار به #نظم_جدید بوده است.
🔸رویآوردن #ایالات_متحده به ایجاد #جبهه_تکفیری برای مقابله با #جبهه_مقاومت، بر اساس این نظریههای ترمیمی پشتیبانی میشود. نظریهی کاپلان در پایان قرن بیستم نگاشته شد؛ نظریهی برخورد تمدنهای هانتیگتون نیز در سال 1993 میلادی مطرح گردید. اقدام امریکا در ایجاد کانونهای تکفیری در #غرب_آسیا نیز از سال 1996 میلادی آغاز شد و در سال 2007 میلادی به بهرهبرداری رسید. #عملیات_سایکلون و تجهیز مسلحین افغان نمونهای بسیار برجسته در این راستاست. کاپلان نیز در این میان روی منازعات #بالکان تمرکز داشت و از نزدیک در این منطقه زندگی میکرد. تضعیف گفتمان #اسلام_سیاسی از درون با تاسیس گروههای سلفی و تکفیری، از بالکان و #آسیای_مرکزی تا #غرب_آسیا نکتهی تمرکز این نظریهها بوده است.
🔹جا دارد ما نیز در ایران عزیزمان از خودمان بپرسیم که نظریهی پشتیبان ما از جبههی مقاومت چیست و چه آرایش تئوریکی در برابر نظریههای رقیب به خود باید بگیریم؟ اساسا آیا توجه به لایهی تئوریک این تقابلها و تغییرات را یک امر جدی و لازم و ضروری میدانیم یا معتقدیم که این وجه بیشتر یک فعل تشریفاتی و نمایشی و تزئینی است؟ #نظریه_مقاومت در برابر #نظام_سلطه را از کجا پی بگیریم؟
این یادداشت ادامه دارد....
@shamim_yasz
🚩شمیـــــــــم یـــــاس
| 🚩 نزاع نظریهها 🔸 نظریهها، برسازندهی جهان واقعی هستند؛ به آن مشروعیت میبخشند و ترمیم و دوام آ
|
🚩 چگونه جبههی مقاومت از هژمونی غرب مرکززدایی کرده است؟
🔹 دههی پایانی #قرن_بیستم و دههی نخست #قرن_بیستویکم بازهی زمانی تدوین نظریههای ترمیمگر و رخنهپوش ژئوپلیتیک #نظم_نوین_جهانی بود؛ بازهای که در آن #انقلاب_اسلامی به پیروزی رسید و اتحاد جماهیر #شوروی از هم فروپاشید. بار تئوریک این کار بر دوش #هانتینگتون و #کاپلان قرار داشت. نظرورزی آنها کوه یخی را ساخت که نوک آن را میشد در طراحی و اجرای #عملیات_سایکلون در #افغانستان و #جبهه_تکفیری در #عراق و #شام دید. هانتینگتون آشکارا در کتابش اعلام کرد که درصدد بازسازی نظم نوین جهانی از دل درگیری تمدنهاست. کاپلان نیز از کارکرد شورش و آنارشی در تبیین مسابقات جغرافیایی پرده برداشت.
🔸 تمرکز معماری دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی حول پیریزی و پیادهسازی #جبهه_مقاومت نشاندهندهی اعتنای این نظام به اهمیت جغرافیا و قدرت برخاسته از آرایش زمین و سرزمین است. #دولت_عمیق ما به تدریج عقلانیت خود را در برای هضم #نظام_سلطه و ترتیبات امنیتی این نقطهی حادثهخیز جهان رشد داده و همواره در مسیر بلوغ و تکامل حرکت کرده است. با این نشانههاست که میتوان قسم خورد که در پس تصمیمات این نظام با عقل شدیدا عمیقی روبهرو هستیم که به تغییر افقهای برسازندهی مناسبات بینالمللی واقف است و خود را در مقیاس بازیگر میبیند و میدان را برای بازیگری خود تنظیم میکند.
🔹 ترسیمی که #آیتالله_خامنهای با ادبیات خاص خودشان از مواجههی #انقلاب_اسلامی با نظام سلطه ترسیم میکنند، بروز و برونداد همان عقلانیتی است که میخواهد تفوق #نظام_جهانی اروپامحور را بشکند و هژمونی برآمده از آن را از مقام استیلاء به زیر بکشد. طبعا چنین مواجههای بدون پشتیبانی تئوریک نبوده و نمیتواند پیش برود.
🔸 ازاینرو میتوان گمانهزنی کرد که یک #نظام_فکری پشتیبان و مجهز به ادراکات هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی در پس ارادهی معطوف به گذار از نظام سلطه وجود دارد؛ خواه این تئوری آشکارا عرضه گردیده باشد یا به هر دلیلی صرفا در #تصمیمسازی و #تصمیمگیری دولت عمیق آشکار شود. رد پای این تئوری را میتوان در جاهایی سراغ گرفت که با تولید و بهکارگیری ادبیاتی جدید، عزم خود را مبنیبر مشروعیتزدایی از نظم و #نظام_بینالملل موجود نشان داده است.
🔹مرکززدایی از نظم غربمحور یکی از مهمترین نمودهای نظام فکری پشتیبان جبههی مقاومت است. تلاشهای این جبهه بهنحو واضح و میدانی، مرکزواقعشدن غرب در تعریف زندگی ایدهآل را نشانه گرفته است. این جبهه موفق بوده که لختبودن پادشاه غرب را فریاد بزند و نشان دهد که غرب عملا فاقد صلاحیت لازم برای تعیین هنجارهای اخلاقی، الگوهای سیاسی، شیب مبادلات اقتصادی و روندهای فرهنگی است.
🔸نویسندهی کتاب «هراس بنیادین» در همان سالهای نخست این ظرفیت را در انقلاب اسلامی مشاهده کرده است. #بابی_سعید در این کتاب مینویسد:
رهبران اسلامی در ایران تا حد زیادی در راستای تخریب منطق اروپامداری و غربمداری در جهان تلاش نمودهاند. بنابراین ظهور اسلامگرایی تنها در فضایی قابل فهم است که در آن، غرب و اروپا در وضعیت مرکزیتزدایی قرار گیرد.
🔹در توضیح سخن سعید باید گفت که وجه نامرئی امپراتوری غرب، همان مرکزیتبخشیدن به شیوهی ادارهی عرصهی عمومی و سبک زندگی اروپایی است. مرکزیتبخشی به تجربهزیستهی اروپا، منطق سلطه را تامین میکند. این منطق در تعریف جغرافیا نیز بازتاب داشته است. برای مثال، تعریف #گرینویچ بهعنوان مدار شاخص برای تنظیم ساعت در جهان بازتاب همین منطق است. گذر از #اروپامحوری مستلزم به چالشکشیدن اقتدار آندسته از ابزارهای غرب است که با توسل به آنها وانمود میکند که بر جغرافیای جهان تسلط دارد و گویا عالم در ید کنترل اوست. این گذار در رفتار جبههی مقاومت و به چالشکشیدن اقتدار ژئوپلیتیکی غرب کاملا نمود و بروز دارد.
🔸با نگاهی عمیقتر به این تقابل و با درنظرگرفتن لایههای مختلف درگیری دو #عقلانیت_نظمساز، که در یکسوی آن جبههی مقاومت ایستاده است، از شکست نظریهی #پایان_تاریخ فرانسیس فوکویاما تفسیر بهتری میتوان ارائه کرد؛ ازاینمنظر، اعتراف #فوکویاما را باید اذعان به توانایی و توفیق جبههی مقاومت در مرکزیتزدایی از جهان آمریکایی دانست.
🔹در ادامه و امتداد همین تلاشهای عملی و میدانی جبههی مقاومت، کاملا قابل فرض است که بتوانیم به لایههای دیگری از مبارزه با نظام سلطه از طریق مرکززدایی از جهان غرب در عرصههای مختلف بیاندیشیم تا به #روایت_نارسیسی_غرب از خودش پایان ببخشیم.
این یادداشت ادامه دارد...
@shamim_yasz