eitaa logo
🚩شمیـــــــــم یـــــاس
213 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
50 فایل
تحلیلها و فعالیت های رسانه ای در اینجا بارگزاری می شود ارتباط با ادمین @Shamim_yass
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩شمیـــــــــم یـــــاس
درتصویر دوم از راست شهید روح الله قربانی شهید میثم مدواری جانباز قطع نخاع امیرحسین حاجی نصیری شهید
خاطره شنیدنی همسر رزمنده جانباز مدافع حرم حمیدرضا نوری؛ ۹ سال پیش لبنان - ضاحیه اجاره نشینی خیلی سختی داشتیم هر سال خونه عوض میکردیم ماه هشتم بارداری ام البنین بود که مجبور شدیم بازم خونه رو عوض کنیم اکثر ماه های بارداری ام البنین رو تنها بودم و شاید در کل چند روزی ازش رو اومد مرخصی یکی از بارها برا همین اثاث کشی بود که براش چند روزی رو از جبهه برگشت .   اثاث کشی رو تموم کردیم وسایل دختر تو راهی رو چیدیم ، چون لبنان گاز کشی نداره ، برای آب گرم کن یک کپسول اضافه خریدیم  که یه وقت وسط حموم دختر خانم گاز تموم نشه و بچه سردش نشه. همه این کار ها را کردیم و خدا حافظ … رفت … اون موقع دغدغه ی فوعا وكفريا رو داشت برميگشت خونه عذاب وجدان می گرفت ... که زن و بچه شیعه در محاصره ان ، مرخصی معنا نداره. هنوز ته دلم احساس می کنم می تونست بمونه ، میدونست همین روزا قراره ام البنین به دنیا بیاد . ولی نموند… همیشه فراری بود از اینکه به هرچیزی وابسته بشه نخواست ام البنین رو ببینه فکر کرده وابسته میشه شهادت رو از دست میده از اونور هم عذاب وجدان داشت بچه های مردم بی پناهن احساس مسوولیتش خیلی بالا بود روزهای خیلی سختی بود ، ام البنین به دنیا اومد ، چون خودش اینترنت نداشت ، عکس هاش رو برای همسر یکی از همکارهاش فرستادم و گفتم اگه ممکنه بدید به شوهرتون تا به ابوعباس نشون بده بعدا تعریف میکرد که وسط عملیات سابقیه بودیم ، رفیقم که مقر فرماندهی بود از پشت بیسیم صدام زد و گفت قدم نو رسیده مبارک ، ام البنینت به دنیا اومد اما عکس هاشو نشونت نمیدم تا شیرینی ندی . عملیات که تموم شد و سابقیه آزاد شد ، ابوعباس رفت سوار موتور بشه تا برگرده عقب و عکسای دخترش رو ببینه ، شهید عمار به شوخی بهش میگه کجا ؟ داری جبهه امام زمان رو ول میکنی بری دختر بازی ؟ اگه بری عکس دخترت رو ببینی بهت قول میدم شهید نشی ول کرد و نشست سر جاش عمار گفت شوخی کردم بابا پاشو برو گفت دیگه لفظش رو اومدی نمیرم یک هفته گذشت و هنوز عکسهایی که برا خودش فرستاده بودم ، دو تیک نشده بود تا اینکه بعد از یک هفته با شهید عمار و آقا اسماعیل برمی‌گردن عقب برا جلسه و همونجا عکسها رو میبینه چند روز بعدش ، توی یکی از جلسات ، شهیـ.د عمار به حـ.اج قاسـ.م میگه ابوعباس خیلی وقته مرخصی نرفته این وسط دخترش هم به دنیا اومده . حاجی خواسته بود برای من و ام البنین هدیه بده که ابوعباس گفته بود دعاشون کن حاجی ، بهترین هدیه دعای شماست . این فیلم که میبینید ، همون بهترین هدیه است که بهش خیلی امیدواریم هم ابوعباس هم من هم بچه هامون ... اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا  حالا چرا دغدغه اون روزها رو دارم وخاطراتش زنده شده برام! چون میزنه قلبم ، داره میاد دوباره باز بوی محرم... ام البنین هم داره ۹ سالش میشه ام البنین ما متولد پنجم محرم هست، امسال تکلیف میشه ، مسوول میشه ، استعداد خلیفه الله علی الارض بودن رو پیدا می کنه . برای به دنیا اومدنش که نبود ، وقتی اومد سه ماهش شده بود رفت جبهه و برگشت ، غذا خور شده بود رفت و برگشت چهار دست و پا می رفت رفت و برگشت  راه می رفت  همش می گفت چرا اینقدر زود داره بزرگ میشه ، من هیچی ازش نفهمیدم تورو خدا اینقدر زود بزرگ نشی دختر بابا دخترت خیلی بزرگ شده
17.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ از سال ۹۳ تا اسارتش ، همه محرم ها ، جبهه بود و سر کار ، به جز یک سالی که رفت حج میگفتم چرا مرخصی نمیگیری ؟ میگفت کسی که محرم رو با عمار بوده باشه و پشت خاکریز ، کسی که توی محرم داغ داداش دیده باشه و کمرش خم شده باشه 💔 ، دیگه هیچ جا غیر جبهه نمیتونه دووم بیاره ... الان دو ساله که محرم رو در بند اسارت داره میگذرونه ... ◾️به رسم وفا ، لطفا ، این شبها هر جا رفتید و هر وقت سیم دلتون وصل شد و چشمهاتون بارونی ، دعاش کنید ... بلا نبینید الهی 🤲🏼 @Shamim_yasz