eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 یک خانه برای چهار خانواده ❣️ آخوند خراسانی همراه سه فرزند كه همگى آن‌‌ها متأهل بودند، در یك خانه زندگى مى كرد. این چهار خانواده، چهار اتاق داشتند. روزى یكى از پسرانش از تنگى جا به پدر شكایت كرد. پدر گفت: «اگر قرار باشد كه خانه هاى این شهر را بین نیازمندان بخش كنند، به ما بیش از این نمى رسد.» 📚 ‌(کفایی، مرگی در نور، ص107) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 زندگی با لوازم 50 سال قبل ❣️ زندگی ساده او ‌(حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله العظمی بهجت) در خانه‌ای قدیمی و محقر، گواهی صادق بر روح زاهدانه این پیر فرزانه است. هنوز هم گلیم‌‌‌‌های 40 سال قبل در 2 یا 3 اتاق کوچک آن به چشم می‌آید و دیوار کهنه و فرسوده خانه از سابقه طویل آن حکایت می‌کند. اشیایی در این منزل دیده می‌شوند که از 50 سال پیش بدین سو، به این مرجع تقلید اسلامی وفادار مانده اند و از زندگی او خارج نشده اند. 📚 ‌(گلشن ابرار، ج6، ص373) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 چراغ قوه ❣️ در دل شب هنگامی که امام برای نماز شب بر می‌خاستند، لامپ را روشن‌ نمی‌کردند، بلکه از یک چراغ قوه بسیار کوچک استفاده می‌کردند که تنها جلوی پای ایشان را روشن می‌کرد. امام به آرامی راه می‌رفتند تا دیگران بیدار نشوند. 📚 ‌(رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج3، ص113، به نقل از دکتر محمود بروجردی، داماد امام) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 صمیمیت و صداقت با اعضای خانواده ❣️ هرگز چیزی را که بیرون می‌گفتند در خانه تغییر‌ نمی‌دادند؛ به اضافه این که در داخل رسمیت ساقط می‌شد، آن چه را می‌فهمیدند صادقانه به بچه‌‌ها و مادرم می‌گفتند؛ مثلا بارها شده بود که من وارد اتاقی می‌شدم و امام مرا‌ نمی‌دیدند، می‌دیدم که امام به زانو روی زمین نشسته اند و پسرم علی روی دوششان سوار است. خیلی دلم می‌خواست از آن صحنه‌‌ها فیلم یا عکس می‌گرفتم؛ اما می‌دانستم امام‌ نمی‌گذارند. صمیمیت و صداقت امام با بچه‌‌ها و مادرم خیلی عجیب بود. والده ما در طول این 15 سال نقش عمده‌ای داشتند؛ مثلا هیچ برهه‌ای نبود که از امام گله کنند که زندگی مان چگونه شد. شبی که امام را گرفتند و به ترکیه تبعید کردند، من وارد اتاق شدم؛ به مادرم گفتم: چه شده؟ دزد آمده؟ من 15 سالم بودم. گفتند: نه چیزی نیست. مثل دفعه پیش آقایت را گرفتند! اگر می‌خواهی ایشان را ببینی، از آن در برو. 📚 ‌(ستوده، پابه پای آفتاب، ج1، ص82؛ به نقل از سید احمد خمینی، فرزند امام) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 خوش رفتاری با اعضای خانواده ❣️ دکتر باهنر با وجود پرداختن به مبارزات سیاسی و فعالیت‌‌‌‌های گسترده فرهنگی و علمی، از خانواده غافل نبود. او در سال 1344 در تهران با دختری از خانواده‌ای کاسب ازدواج نمود. وی به اصل ازدواج به دیده احترام می‌نگریست و برای حفظ این پیوند نیز تلاش می‌کرد و اصرار داشت مدام این زندگی مشترک بر محبت و عواطف متقابل و همکاری طرفین استوار باشد. او خوش رفتاری با اعضای خانواده را وظیفه خود می‌دانست و به عنوان نخستین مربی کودکانش، مراقب رفتار و کردار خود بود تا برای آنان الگوی خوب و مفیدی باشد. دکتر باهنر با وجود فعالیت‌‌‌‌های گسترده سیاسی و اجرایی، که معمولا موجب خستگی اعصاب می‌شود، مایه آرامش در خانه بود... رفتارش در بین خانواده، گرم و صمیمی بود. وی به مسایل درسی کودکان خود توجه داشت و برای دختر کوچکش دیکته می‌گفت و آن را تصحیح می‌نمود. 📚 ‌(گلشن ابرار، ج8، ص311؛ در احوالات شهید دکتر محمدجواد باهنر) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 کارهایشان را خودشان انجام می‌دادند ❣️ تا آن جا که امکان داشت، تمام کارهایشان را خودشان انجام می‌دادند. بارها دیدم که ایشان جوراب یا دگمه لباس خود را می‌دوختند؛ حتی گاهی اگر کسی نبود و میهمان داشتند، خودشان به آشپزخانه می‌آمدند و چای یا میوه آماده می‌کردند و برای میهمان می‌بردند. در بعضی از کارهای خانه کمک می‌کردند و این غیر از خریدی بود که برای خانه انجام می‌دادند. مادرم می‌گفتند وقتی بچه‌‌ها کوچک بودند، ایشان خیلی به من کمک می‌کردند؛ مثلا شیر بچه را آماده می‌کردند یا او را آرام می‌کردند، تا قدری استراحت کنم. 📚 ‌(گوهری ناشناخته، ص37؛ در احوالات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله میرزا علی فلسفی، به نقل از فرزندش) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 از هیچ کس توقع نداشت ❣️ مراقب بودند که مبادا زحمتشان بر دوش کسی بیفتد. از هیچ کس، حتی فرزندان خود توقع هیچ نوع کاری را نداشتند و اگر کوچک‌‌‌‌‌‌ترین کاری برایشان انجام می‌دادیم، خیلی تشکر می‌کردند و می‌گفتند: «ما همیشه مزاحمت برای دیگران ایجاد می‌کنیم.» 📚 ‌(گوهری ناشناخته، ص37؛ در احوالات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله میرزا علی فلسفی، به نقل از فرزندش) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 رسیدگی به حال همسایه ❣️ سالی بود که در اصفهان بارندگی بسیار شد و خانه‌‌‌‌های زیادی خراب و یا در شُرُف خراب شدن بود. آقا ‌(حاج آقا رحیم ارباب) همسایه‌ای داشتند که آن قدر هم مذهبی نبود و چند بچه داشت. آقا به عیالشان فرموده بودند: «بروید در خانه همسایه و ببینید در چه وضعی هستند؟» همسرشان آمده و دیده بود که زن و بچه همسایه گریه می‌کنند و اتاق آن‌‌ها مشرف به خراب شدن بود. موضوع را برای آقا نقل کرده بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله ارباب فورا آن‌‌ها را به منزل خود برده بودند. نکته جالب توجه آن که آقا یک اتاق و پس اتاق بیشتر نداشتند و فرموده بودند: «شما در اتاق زندگی کنید. من و همسرم در پس اتاق.» پس از قطع بارندگی و مرمت خانه، همسایه قصد رفتن به منزل خود را نمود. در آن حال، آقا فرموده بودند: من باید ببینم اتاق قابل زندگی هست یا نه و بعد از آن بروید. پس از تحقیق، دیده بودند که منزل او قابل سکونت است؛ سپس فرموده بودند: «حالا مختارید؛ می‌خواهید بمانید یا بروید. اختیار با شماست.» 📚 ‌(گلشن ابرار، ج3، ص360؛ در احوالات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله حاج رحیم ارباب) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 بسیار ساده، ولی گوارا و باصفا ❣️ در نخستین روزی که همراه شهید هاشمی نژاد به منزلش رفتم، ساده زیستی او ‌(‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله شیخ محمد کوهستانی) خیلی ‌(توجه) مرا جلب نمود. اتاقی که برای پذیرایی میهمانان در نظر گرفته بود، اگرچه بزرگ بود؛ اما آن را با حصیر مفروش نموده بود و در گوشه آن منبری کوتاه، یک جلد قرآن بزرگ، یک جلد رساله و چند عدد مُهر وجود داشت و دیگر چیزی دیده‌ نمی‌شد؛ ولی معنویتی شگفت بر آن جا حاکم بود. انسان را از توجه به دنیا باز می‌داشت و متوجه به خدا می‌کرد. میهمانان هم اغلب از بستگان طلاب مدرسه کوهستان و مراجعین بودند. به عادت همیشگی، نماز در مسجد به جماعت خوانده می‌شد. آن گاه همه به محل اقامت ایشان برمی گشتند و در آن جا منتظر غذا بودند. نوع غذا و پذیرایی به قدری ساده و همراه با صفا و گشاده رویی بود که لذت و گوارایی آن را‌ نمی‌توان وصف کرد. برای هر میهمانی یک کاسه آش، آن هم در ظروف سفالین و مقداری نان در سفره قرار می‌داد که اکثر میهمانان نان را برای تبرک به همراه می‌بردند. 📚 ‌(ابطحی، پرواز روح، ص172 و 173؛ در احوالات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله شیخ محمد کوهستانی) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 سماور برقی را پس بدهید ❣️ در زمان ریاست جمهوری ایشان ‌(حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله خامنه ای)، یک روز از من خواستند، سماوری برایشان تهیه کنم. من به بازار رفتم و با زحمت زیاد، یک سماور برقی با قیمت تعاونی خریدم. فردای آن روز، ایشان فرمودند: سماور را پس بدهید. من گفتم: حاج آقا! ما خیلی تلاش کردیم تا سماور برقی با قیمت تعاونی پیدا کنیم. فرمود: «برای ما سماور نفتی تهیه کنید؛ زیرا کشور ما در حال جنگ است و درست نیست با این وضع، ما از سماور برقی استفاده کنیم.» 📚 ‌(صدری، گلهای باغ خاطره) 🆔 @ShamimeOfoq
❣️ قهر‌‌‌‌‌ بی‌قهر 💗 امام با اهل بیت خود قهر‌ نمی‌کردند و اگر ناراحتی داشتند، آن روز مثلا سر ناهار اکتفا می‌کردند به نان و ماست. دیگر از گوشت و پلو‌ نمی‌خوردند و طرف چون می‌فهمید، عذرخواهی می‌کرد و من این جریان را از حاج آقا مصطفی ‌(فرزند ارشد حضرت امام خمینی) نقل می‌کنم. 📚 ‌(صحیفه دل، ص59، به نقل از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله خلخالی) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 درس زندگی ❣️ در همان اوایل درس حضرت امام، که ایشان برخی نکات اخلاقی را می‌فرمودند، حاج آقا (شهید محلاتی) برای ما نقل کردند که امروز حضرت امام در درس فرمودند که: «طلبه‌‌‌‌های متأهل نباید شب‌‌ها مطالعه کنند، بلکه شب‌‌ها را به رسیدن به امورات منزل و رسیدگی به زن و فرزند گذرانده و سحرها را به مطالعه اختصاص دهند». 📚 ‌(صحیفه دل، ص127، به نقل از همسر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله محلاتی) 🆔 @ShamimeOfoq