eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 اوه! آخرش هیچ؟ ❣️ ایشان ‌(‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله العظمی بهجت) در ضمن وعده‌‌‌‌های غذا با اهل خانه می‌نشست و صحبت می‌کرد و حرف‌‌هایشان را هم گوش می‌داد. حرف‌‌‌‌های‌‌‌‌‌ بی‌ربط را هم گوش می‌داد. حتی حرف‌‌‌‌های تکراری را هم گوش می‌داد. خیلی کم پیش می‌آمد که سخنی مورد‌‌‌‌‌ بی‌اعتنایی ایشان قرار گیرد؛ مثلا اگر مطلب خیلی‌‌‌‌‌ بی‌ربط بود، می‌گفت: «اوه! حالا ما این قدر وقت صرف کردیم، فکر کردیم چه مطلبی است! آخرش هیچ؟» 📚 ‌(عبد محبوب، ویژه نامه پنجمین سالگرد رحلت حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله العظمی بهجت، ص42، به نقل از علی بهجت پور، پسر ایشان) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 احوال پرسی ❣️ اگر کسی در منزل مریض می‌شد، ‌(‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله العظمی بهجت) آن قدر احوالش را می‌پرسید که ما عاصی می‌شدیم. 📚 ‌(عبد محبوب، ویژه نامه پنجمین سالگرد رحلت حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله العظمی بهجت، ص42، به نقل از علی بهجت پور، پسر ایشان) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 رو کم کنی ❣️ آقا ‌(‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله العظمی بهجت) معتقد بود که در روابط خانوادگی، جواب دادن یا رو کم کردن باید به صورت کلی کنار گذاشته بشود و این کار هیچ ثمره‌ای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است. اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالاخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است. انسان باید این حرف‌‌ها و نزاع‌‌ها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند یا این که به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الان وظیفه‌اش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل می‌شود. 📚 ‌(عبد محبوب، ویژه نامه پنجمین سالگرد رحلت حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله العظمی بهجت، ص43، به نقل از علی بهجت پور، پسر ایشان) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 نهایت احترام به مقدسات ❣️ ما از بچگی این را دیدیم که از نظر ایشان ‌(مرحوم پدر خودمان)، آن چه که مربوط به دین و مذهب بود، در نهایت احترام بود. نماز یک حقیقت محترم، بلکه محترم‌‌‌‌‌‌ترین حقیقت‌‌ها بود. ما حس می‌کردیم ماه رمضان که می‌آید، واقعا یک امر قابل احترام می‌آید. یک امر می‌آید که دارد استقبال می‌شود. 📚 ‌(گلی زواره، قله پارسایی، ص107، در احوالات شیخ محمدحسین مطهری، پدر شهید مطهری، به نقل از شهید مطهری) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 تأکید بر حفظ عفت ❣️ حضرت امام معتقد بودند: پوشش زن نباید مفسده انگیز باشد و نباید برجستگی‌‌‌‌های بدن را نمایان كند. رنگ لباس هم باید سنگین باشد. به این معنا كه مثلاً قرمز تند ممكن است مفسده‌ای داشته باشد. معتقد بودند: لحن و نگاه باید پاك باشد. در محیط كار، خنده‌‌‌‌های بلند و صحبت‌‌‌‌های‌‌‌‌‌ بی‌جا را اصلاً مناسب‌ نمی‌دانستند و در كل، توصیه‌‌‌شان بر حفظ عفاف و حجاب بود. در كل، چادر را بهتر می‌دانستند و معتقد بودند: برازنده تر است و آن را سمبل انقلاب اسلامی می‌دانستند. در برخورد با پدیده بدحجابی، از كسی كه خلاف شرع انجام می‌داد، به شدت ناراحت می‌شدند و خیلی برانگیخته می‌شدند. اگر سر سفره، دست ما بیش از حد مجاز از آستین بیرون می‌آمد، تذكر می‌دادند. 📚 ‌(ستوده، پابه پای آفتاب، ج1، ص117،خانم فاطمه طباطبایی، عروس امام) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 برنامه اخلاقی برای خانواده ❣️ آقا ‌(‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله میرزا علی اکبر مرندی از شاگردان برجسته میرزا علی آقا قاضی) برای خانواده برنامه اخلاقی داشتند. بعد از صرف شام، جلسه‌ای برگزار می‌کردند و مطالب اخلاقی که بیشتر احادیث ائمه اطهار و حکایات آموزنده بود، بیان می‌فرمودند. این برنامه اکثر شب‌‌ها به خصوص شب‌‌‌‌های طولانی زمستان برگزار می‌شد و بسیار برای خانواده مؤثر واقع می‌شد و با این روش، به پاک سازی دل‌‌ها می‌پرداختند و غبار غفلت را از آن‌‌ها بر می‌گرفتند. 🆔 @ShamimeOfoq
💗 سه شرط برای داماد ❣️ برای دخترها كه خواستگار می‌آمد، آقا ‌(شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله مدنی) سه تا نكته را دقّت می‌كردند: یكی تقوای داماد، دیگر اخلاق او و سوم این كه خسیس نباشد. تحقیق می‌كردند و با خانم مشورت می‌كردند و بعد با مهریه‌ای اندك، سنّت پیامبر را جاری می‌كردند. 📚 ‌(ماهنامه امتداد، ش36، ص 14- 10، نكته‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از زندگی حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله مدنی) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 زندگی طلبگی ❣️ من سال‌‌ها در نجف همسایه امام خمینی رحمة الله علیه بودم و ‌‌‌هیچ‌گاه زهد ایشان را فراموش‌ نمی‌كنم. در نجف ایشان در یك خانه استیجاری زندگی می‌كرد؛ در حالی كه اغلب علما در نجف خانه داشتند. در منزل امام خمینی، حتی یخچال هم نبود و وقتی كه به ایشان گفتند برایتان یخجال بخریم، فرمودند: «وقتی تمام طلبه‌‌‌‌های نجف یخچال داشتند، برای من نیز یخچال بخرید.» 📚 ‌(سبزیان، زندگی به سبک روح الله، ص107، به نقل از حجت الاسلام فرقانی) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 جمعه، روز خانواده ❣️ ‌(شهید بهشتی) جمعه‌‌‌‌‌هایش را اختصاص داده بود به خانواده. کار و مشغله‌‌‌‌های کاری را کنار می‌گذاشت و به امور خانه می‌پرداخت. با بچه‌‌ها بازی می‌کرد، صحبت می‌کرد و به حرف دلشان گوش می‌داد. به درس‌‌‌‌های بچه‌‌ها رسیدگی می‌کرد. در کارهای منزل به من هم کمک می‌کرد و ظرف‌‌ها را می‌شست. خرید خانه را انجام می‌داد و به گل‌‌‌‌های باغچه رسیدگی می‌کرد. علاوه بر آن، به تفریح بچه‌‌ها و نشاط خانواده هم اهمیت می‌داد. آن روز‌‌ها محیط شهر تهران برای گردش خانواده‌‌‌‌های مذهبی مناسب نبود. به همین دلیل، ما را سوار ماشین می‌کرد و به بیرون شهر، جاهای خلوت و خوش آب و هوا می‌برد. معمولا صبح‌‌‌‌های جمعه اطراف ولنجک می‌رفتیم. اصرار داشت من هم همراهش بروم. یکی دو ساعت در هوای تمیز و دور از هیاهوی شهر و درگیری‌‌‌‌های کار و زندگی در کنار هم قدم می‌زدیم و از کنار هم بودن لذت می‌بردیم. بعد پیاده روی، برایمان شیرینی و بستنی می‌خرید. 📚 ‌(عباسی، ناگفته‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از زندگی خانوادگی علما، ص87، به نقل از همسر ایشان) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 لب هایم را کف پای پدرم گذاشتم ❣️ حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله نجفى مرعشى رحمة الله علیه نسبت به پدر و مادر خویش همیشه به صورت متواضعانه اداى احترام می‌كرد؛ حتى در همان دوران نوجوانى، اگر مادرش به او مى گفت: برو پدرت را از خواب بیدار كن، براى وى مشكل بود كه با صدا زدن، پدر را از خواب بیدار كند. از ایشان نقل شده است كه فرمود: در نجف بودیم؛ روزى مادرم فرمودند: «پدرت را صدا بزن براى صرف نهار تشریف بیاورد.» حقیر به طبقه بالا رفتم، دیدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده است. ماندم كه چه كنم؟ خدایا! امر مادر را اطاعت كنم یا با بیدار كردن ایشان از خواب، باعث رنجش خاطر مباركشان شوم؟ خم شدم، لب هایم را كف پاى پدرم گذاشتم و چند بوسه از پاى پدرم برداشتم تا این كه بر اثر قلقلك پا، از خواب بیدار شد، ایشان وقتى این علاقه و ادب و احترام را از من دید فرمود: شهاب الدین تو هستى؟ عرض كردم: بلى آقا. ایشان دو دستش را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: «پسرم! خداوند عزت تو را بالا برد و تو را از خادمین اهل بیت قرار دهد.» حضرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله نجفى مرعشى فرمودند: «هر چه دارم از بركت دعاى پدر است و بارها مى فرمود: من به این مقام و موقعیت نرسیدم، مگر به بركت دعاى پدرم.» 📚 ‌(رفیعی، شهاب شریعت، ص134) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 وصله‌دار، ولی تمیز ❣️ برای انجام خدمات درمانی، به محضر امام رسیده، مشغول كار بودم كه چشمم به قطعه‌ای پارچه افتاد كه خیلی مرتب و منظم، تا شده بود و نزدیك ایشان قرار داشت. نخست نفهمیدم چیست و تنها وقتی آقا داشتند جورابشان را پا می‌كردند، متوجه شدم، آن پارچه مرتب و منظم، جوراب ایشان است. جالب است كه وقتی لنگه دوم جوراب را پوشیدند، دیدم وصله هم خورده است. ✍️ ‌(یكی از پزشكانِ حضرت امام) 🆔 @ShamimeOfoq
💗 روی موکت زندگی می‌کنند ❣️ من از داخل منزل ایشان مطلع هستم. مقام معظم رهبری ‌(‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیت‌الله خامنه ای) در خانه، بیش از یك نوع غذا بر سفره ندارند. خانواده معظم لَه روی موكت زندگی می‌كنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یك فرش مندرس آن جا بود. من از زبری آن فرش به موكت پناه بردم! 📚 ‌(شیرازی، پرتوی از خورشید، ص53، به نقل از سید احمد خمینی) 🆔 @ShamimeOfoq