eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 راهنمایی با توجه به موقعیت 🍀 یکی از دوستان می‌گفت: یک روز که مقام معظّم رهبری به کوه‌‌‌های اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسری دانشجو، برخورد می‌کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصوّر می‌کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد. ولی برخلاف تصوّر آن دو، مقام معظّم رهبری با آنها احوال پرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آن‌‌ها سئوال کردند. پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد. واقعیّت را گفت که ما دوست هستیم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت کردند و بعد هم فرمودند: «بد نیست صیغه محرمیّتی در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید و به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصاً عقد شما را بخوانم.» آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسیدند. آقا عقد آنها را جاری کردند و با برخورد کریمانه مقام عظیم الشان ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیر محجّبه به یک دختر محجّبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مُبدّل شدند. ✍️ آقای محمد امین نژاد، از کارمندان صدا و سیما، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 ردّ امتیاز ویژه 🍀 زمانی که ضریح مطهّر حضرت امام رضا علیه السلام در حال تعویض بود، در خدمت مقام معظّم رهبری به پابوسی امام هشتم مشرف شدیم. مقام معظّم رهبری برای زیارت در کنار مرقد آن امام همام، مشغول راز و نیاز بودند. چون ضریح را برداشته بودند، حضور در کنار قبر، رنگ و بوی دیگری داشت. بعد از پایان راز و نیازِ حضرت آیت الله ‌خامنه‌ای، آقای واعظ طبسی به ایشان عرض کرد، آقازاده‌‌ها هم بیایند نزدیک تر تا از نزدیک امام را زیارت کنند معظم له فرمودند: «پس بقیه چی؟!» این دقّت را همواره حضرت آقا دارند. ایشان امتیاز ویژه و خاصی را برای فرزندانشان قایل نیستند. در آن روز هم فرمودند: «اگر بقیه افراد می‌توانند از نزدیک قبر امام هشتم علیه السلام را زیارت کنند، فرزندان من هم بیایند.» پس از بیان آقا همه توفیق حضور یافتند. عجب روز به یادماندنی بود! بعضی از دل شکستگان، سر از پا‌ نمی‌شناختند. ✍️ ‌‌حجت‌الاسلام محمد علی حقانی، از اعضای بیت، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 رسیدگی به مشکلات 🍀 یکی از طلّاب خارجی نقل می‌کرد که وقتی وارد ایران شدم، ویزا نداشتم و حتّی از داشتن حداقل امکانات محروم بودم. بعد از مدت‌‌ها سعی و تلاش، چون جایی برای ماندن نداشتم از ماندن در حجره دوستان خجالت می‌کشیدم، مجبور شدم مدتی را در مسجد جمکران اقامت گزینم. چند روزی که آن جا ماندم، به امام زمان عجّل الله تعالی فرجه توسّل پیدا کردم. همان شب در عالم رویا دیدم کسی به من فرمود: «فردا شب مقام معظّم رهبری به مسجد جمکران خواهند آمد، مشکل خودت را بنویس و تقدیم ایشان کن.» من از خواب بیدار شدم، نامه‌ای نوشتم و منتظر ماندم. فردا شب در نیمه‌‌‌های شب دیدم مقام معظّم رهبری با چند نفر وارد مسجد جمکران شدند و من با تعجّب به خاطر رؤیای صادقه،‌ نمی‌دانستم چه کنم. جلوتر رفتم و نامه‌ای که در دست داشتم خدمت مقام معظّم رهبری تقدیم کردم و طولی نکشید وقتی که به مرکز جهانی رجوع کردم به من گفتند: «جواب نامه شما رسیده و شما پذیرش شده‌اید و به این صورت مشکل بنده با عنایت مقام معظّم رهبری حل شد.» ✍️ حجت‌الاسلام حسن جلالی 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 رعایت حدود الهی در برخوردهای دیپلماسی 🍀 یکی از مطالبی که در زمان ریاست جمهوری آیت الله ‌خامنه‌ای، بسیار در دنیا انعکاس پیدا کرد و آثار بسیار مثبتی در میان مسلمانان گذاشت، برخورد ایشان با دعوت رئیس جمهور زیمبابوه در مهمانی رسمی شام بود. پس از آن که به معظّم له اطّلاع داده شد که در سر میز شام، مشروبات الکی وجود دارد. ایشان پیغام دادند که ما در این مهمانی شرکت‌ نمی‌کنیم، مگر اینکه مشروبات الکی جمع شوند. آنان گفتند: «ما به شما کاری نداریم، یعنی به ایرانی‌‌ها تعارف‌ نمی‌کنیم، بلکه طبق رسم خودمان از مهمانان غیرایرانی با مشروبات الکی پذیرایی می‌کنیم.» مقام معظّم رهبری به آنان فرمودند: «ما سر سفره شامی که در آن مشروبات الکی باشد، حاضر‌ نمی‌شویم، چون شرعاً حرام است.» آنان حاضر نشدند که مشروبات را جمع آوری کنند. معظّم له هم در آن مهمانی شام شرکت نفرمودند. غربی‌‌ها و رسانه‌‌‌های آنان تصوّر کردند که طعمه دندان گیری از این خبر نصیب آنها شده است و در دنیا چنین منعکس کردند که ایرانی‌‌ها و رئیس جمهور ایران برخلاف آنچه در پروتکل‌‌‌های تشریفاتی جهان موسوم است، در مهمانی شام حاضر نشدند، ولی انتشار این خبر در جهان اسلام، موجب تقویت موضع آرمانی نظام اسلامی شد و بسیار به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام شد. ✍️ دکتر علی ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری معظم رهبری در امور بین الملل 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 رفتار قرآنی با بدهکار 🍀 حضرت آیت الله ‌خامنه‌ای دامت برکاته در زمان ریاست جمهوری به یکی از کشورهای اسلامی رفتند و ما به عنوان همراه در خدمت ایشان بودیم. حضرت آیت الله ‌خامنه‌ای به رئیس جمهور آن جا فرمودند: بدهی ما را‌ نمی‌دهید؟ او در جواب گفت قرآن می‌فرماید: «فَنَظِرَةٌ اِلی مَیسَرَةٍ؛ به آدم بدهکار مهلت بدهید.» آقا با مزاح فرمودند: «تا این جا را قبول دارم ولی به شرط این که قسمت دوم آیه شریفه را نخوانید که اگر بدهکار توانائی پرداخت ندارد به او ببخشید؛ أن تَصدَّقُوا خَیرٌ لَکُم» ✍️ حجت‌الاسلام قرائتی، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 رهبری آیت الله ‌خامنه‌ای از منظر امام رحمة الله علیه 🍀 زمانی که آیت الله ‌خامنه‌ای در سفر کره شمالی به سر می‌بردند، حضرت امام رحمة الله علیه گزارش‌‌‌های سفر را از تلویزیون می‌دیدند. دیدار ایشان از کره، استقبال مردم، سخنرانی‌‌ها و مذکرات سفر برای حضرت امام خیلی جالب بود و امام رحمة الله علیه فرموده بودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارد.» ✍️ ‌‌حجت‌الاسلام حاج سیداحمد خمینی رحمة الله علیه 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 زمزمه عاشقانه با امام رئوف 🍀 در یکی از سفرهایی که مقام معظّم رهبری به مشهد داشتند. مستقیم به زیارت مشرّف شدند. اتاق تاریکی در انتهای دفتر آقای طبسی است که مشرف به حرم است و پنجره کوچکی دارد که مقام معظّم رهبری آنجا زیارت نامه می‌خوانند. وقت شام رفتم تا ایشان را برای شام دعوت کنم دیدم معظّم له در حال گریه و زاری است. بار دوم رفتم. باز دیدم ایشان غرق در توسّل است. بار سوم رفتم. باز ایشان را در همان حال دیدم. ما و نیروهای حفاظت تصمیم گرفتیم. ایشان را از آن حال خارج کنیم؛ چرا که ممکن بود - بعداز دو ساعت گریه و زاری - برای ایشان اتفاقی بیافتد. این بار جلوتر رفتم در را زدم و عرض کردم: دوستان منتظرند تا شما تشریف بیاورید. آقا همانطور که در گریه و توسّل غرق بودند. بلند شدند و زیارت امین الله را شروع کردند. بعد از زیارت و راز و نیاز عاشقانه آقا تشریف آوردند. ✍️ ‌‌حجت‌الاسلام موسوی کاشانی، از اعضای بیت، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است 🍀 در دیداری که مقام معظّم رهبری از جانبازان شهر مقدس قم داشتند، از اولین نفری که مقابل در مستقر بود شروع به معانقه و روبوسی نمودند. هر یک از آنان دست خلف صالح حضرت امام رحمة الله علیه را می‌بوسیدند و بر صورت و چشمان خود می‌مالیدند. گاهی گریه می‌کردند و دست بر گردن معظّم له می‌انداختند. از آنجا که برخی از عزیزان جانباز روی چرخ‌‌‌های خود نشسته بودند. ایشان به حالت خمیده باقی می‌ماندند و صحبت‌‌‌های آنان را گوش می‌دادند. یکی از جانبازان عرض کرد: آقا من تقاضا دارم که انگشترتان را به عنوان یادگاری به من بدهید. مقام معظّم رهبری بلافاصله انگشتر خود را در آوردند و به ایشان دادند. جانباز دیگری عبای رهبر را برای تبرّک درخواست کرد. معظّم له عبای خود را برداشتند و به آن جانباز عطا کردند. جانباز ویلچری دیگری عرض کرد: آقا من می‌خواهم برای نجات از فشار قبر پیراهن شما را همراه کفنم داشته باشم. مقام معظّم رهبری به حالت مزاح فرمودند: اینجا که‌ نمی‌شود پیراهن را از تن درآورد! وقتی به محل استقرارم رفتم. آن را برای شما خواهم فرستاد. دیدار طولانی و صمیمانه جانبازان که تمام شد. آقا به محل اقامت خود بازگشتند و پیراهن را توسط بنده برای آن جانباز فرستادند این در حالی بود که هنوز جمعیت جانبازان از مدرسه فیضیه متفرق نشده بودند. ‌‌✍️ حجت‌الاسلام ذوالنوری، فرمانده تیپ مستقل 83 امام صادق علیه السلام 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 سادگی و صفای ازدواج 🍀 چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت الله ‌خامنه‌ای از دختر بنده، خدمت مقام معظّم رهبری رسیدم. ایشان فرمودند: آقای دکتر! اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می‌شویم. عرض کردم: چطور؟ فرمودند: آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهراً یکدیگر را پسندیده اند و در گفت و گو به نتیجه رسیده اند. حالا نظر شما چیست؟ عرض کردم: آقا اختیار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: «شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است. تمام زندگی ما غیر از کتاب هایم، یک وانت لوازم کهنه است. خانه ما هم دو اطاق اندرونی دارد و یک اطاق بیرونی که مسئولان می‌آیند و با من دیدار می‌کنند. من پولی برای خرید خانه ندارم. خانه‌ای اجاره کرده ایم که قرار است. در یک طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنند. ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نکرده اید. آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند؟!» زیبایی و دقت سخن رهبر معظّم انقلاب برای من بسیار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد. ✍️ غلامعلی حداد عادل، نماینده وقت مردم تهران در مجلس شورای اسلامی 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 ساده زیستی 🍀 وظیفه خود می‌دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت الله ‌خامنه‌ای مطّلع هستم. در خانه مقام معظّم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سرسفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی می‌کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش - که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود - اذیت می‌شدم از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم. ✍️ ‌‌حجت‌الاسلام سید احمد خمینی رحمة الله علیه 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 ساده و‌ بی‌تکلف با خانواده شهید 🍀 یک روز سه چهار نفر با یک ماشین آمدند و گفتند: حاج آقا خودت را آماده کن که مهمان عزیزی داری! از آنان پرسیدم: چه کسی قرار است بیاید؟ پاسخ شنیدم: رهبر معظّم انقلاب وقتی آقا داخل منزل شدند. شوق دیدار مرا بهت زده کرده بود. آقا مرا در آغوش کشیدند و صورتم را بوسیدند، بنده نیز دست ایشان را بوسیدم. آقا داخل اتاق شدند و روی زمین نشستند. ابتدا احوال پرسی کردند و از مشکلات سؤال نمودند سپس فرمودند: «عکس شهدایتان را بیاورید» عکس‌‌ها را برای حضرت آقا آوردم. ایشان تک تک عکس‌‌ها را بوسیدند و آنان را روبروی خود گذاشتند و فرمودند: «این شهدا اگر نبودند، ما هم نبودیم. ما هر چه داریم از این شهدا داریم.» حدود نیم ساعت در محضر آقا بودیم، وقتی خواستند تشریف ببرند رو به من کردند و فرمودند: «اجازه می‌خواهیم برویم.» من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست. ناگهان متوجه شدم که از ایشان پذیرایی نکرده ایم! دیدار ایشان آن قدر ما را شوکه کرده بود که یادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند. با خجالت از ایشان عذرخواهی کردم، اما ایشان پس از لبخندی زیبا فرمودند: «چه اشکالی دارد؟» ✍️ آقای مجید شجاعی پور، پدر سه شهید 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 سبقت از اهل فن در کتاب خوانی 🍀 یکی از مسؤولین فرهنگی کشور نقل می‌کرد: یک روز در محضر مقام معظّم رهبری رسیدم. آقا یک کتاب رمان آوردند که نام آن «بچه‌‌‌های هاروارد» بود و به من فرمودند: این را خوانده ای؟ عرض کردم: نه! (در حالی که بنده مدیر مسؤل روزنامه‌ای می‌باشم) سپس فرمودند: «این کتاب درباره فلان موضوع است. ببین این‌‌ها چقدر زیبا در قالب رمان، انقلاب روسیه را به خورد جوان‌‌ها می‌دهند.» ✍️ ‌‌حجت‌الاسلام پاینده، از اساتید دانشگاه 🆔 @ShamimeOfoq