eitaa logo
شِیخ .
12.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
158 ویدیو
8 فایل
‌الله ‌ بانوی طلبه‌ی دهه هشتادی که شیفته‌ی کتاب و چای و نوشتن است. و او همیشه می‌نویسد‌. شبها، روزها، عصرها و همیشه! پس در این مکانِ مقدس دنبال زرق و برقهای مجازی نباش. فقط بخوان و لبخند بزن. مدیر و رزرو تبلیغات : @Oo_Parvaneh_oO
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ حضرتِ زینب کی بود ؟ یک‌بانویِ‌قهرمانِ‌مهربانِ‌صبورِبااقتدار ! ‌
‌ امشب دانشگاه سخنرانی دارم ، محتوای سخنرانی‌ رو که آماده کردم خیلی باب میلم شد ، وقت کنم همین روزها تایپ میکنم براتون میفرستم مطالعه کنید . . ‌‌
‌ سلام علیکم رفقای جان . ایامِ گذشته ، متنِ مختصرِ حماسه طورِ با احساسی در رابطه با مساله‌ی غزه نگاشته و با شما به اشتراک گذاشته بودم ! احتمالا هنوز فراموشش نکرده باشید . اتفاقی که بغضِ گلویم و ذوقِ در چشمانم شد ، محبتِ شما نسبت به این پست بود . امروز یکی از دوستانِ عزیزِ ما که دنبال کننده‌ی کانال هستند ، پادکستی برای بنده ارسال کردند که با صدای زیبای دلنشین خودشون بود و البته متنی که من نوشته بودم . با کسب اجازه از صاحب اثر ، این صوت رو با شما به اشتراک میزارم . در انتشار این صوت ... دست یاری شما را خواهانم :)
کانال شیخ • فـلسـطـٖین !.mp3
زمان: حجم: 4M
عاقبت ، هجوم ناگهان عشق فتح خواهد کرد پایتختِ درد را (: گوینده - معصومہ‌حاجی‌بابایی نگارنده - طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی | @Sheikh_Alii
🔸 ‌ماجرای دانشگاه . خیال نمی‌کردم دنیای طلبگی ، زندگانی‌ام را گره بزند به تجربه‌هایِ شیرینِ وصف ناشدنی ‌در سنینِ پایینِ جوانی . آن روز ، صبحِ دل انگیزِ شاعرانه ام را با نامِ مبارک حضرت زینب سلام الله علیها آغاز کردم و با اشتیاق در پی آن بودم تا مطلبِ جوان پسندِ پر مغزی آماده کنم‌ .‌ چرا که عصر آن روز افتخار داشتم در محضر دانشجویان باشم و سخنرانی کنم . هرچه دل گفت ، نگاشتم و هرچه عقل گفت زیرکانه به آن اضافه کردم و از چاشنیِ روایت‌ها به محتوایِ شیرینم افزودم . به هر شکل از اذان صبح تا اذان مغرب ، بی وقفه تلاش کردم تا مطلب بسیار مناسبی آماده کنم . اولین تجربه‌ی سخنرانی‌ام در میان جمع دانشجویان بود و من به عنوان یک طلبه‌ی جوان که سن و سالم از بسیاری از آنها کمتر بود قرار بود در آنجا حضور یابم . نخستین باری نبود که برای سخنرانی میرفتم ، در مساجد و محافل حوزه‌ی علمیه و دبیرستان‌های دخترانه ، بارها حضور یافته بودم . ولیکن در دانشگاه ، خیر ! و همین‌ امر برایم جذابیتِ فوق العاده‌ای به ارمغان آورده بود . تا عصر که پا در نمازخانه‌ی دانشگاه بگذارم دل توی دلم نبود و اشتیاقِ فوق‌العاده ای داشتم . زمان گذشت و هنگامه‌ی دیدار با دانشجویان فرا رسید . به محض آنکه در نمازخانه وارد شدم ، گویا که روحم با آب روان برخورد کرده باشد تازه و سرزنده شدم و از نشاط دانشجویانِ جوان ، نشاطِ بی نظیری در قلبم احساس کردم . جمعِ بامحبتشان‌ عجیب دل و جانم را شیفته کرده بود و الحمدالله به لطف بانوی صبر و مقاومت ، من نیز در جوار دوستان دانشجویم‌ سخنرانی خوبی داشتم . آنچه که برایم اهمیت داشت اثر گذاری کلامم بود و رسوخ در قلب دانشجویان ‌. که الحمدالله میسر شد . . ✍🏻
شب‌های بلندِ زمستان و خانه‌ی قدیمیِ مادربزرگ ، استکان کمر باریک و ورق‌های کاهی‌ِ کتاب ...
جمعه ، حوالیِ سه بامداد . [ رسمِ پرچمِ رژیمِ کودک‌کُشِ اسرائیل ، کفِ خیابان ]
یادتونه قدیم ترها بهتون گفتم برید به سمتِ حرفه ای که بهش علاقه دارید و به واسطه‌ی همون استعداد و علاقه به جهان اسلام خدمت کنید ؟ حالا اخبارو پیگیری میکنی ؟ میبینی تو ماجرای غزه ، چندتا خبرنگار جونشونو‌ فدا کردن و به شهادت رسیدن ؟ شاید اون روزی که داشتن تلاش می‌کردن برای رسیدن به خواسته‌شون‌ خیلی ها پشتشونو‌ خالی کردن ، یا خیلی ها مسخرشون‌ کردن ... ولی وسط این همه ماجرا ، شدن پیامرسان‌ِ حقیقت و در راه حق ، عزیز ترین دارایی زندگی ، جانشون را فدا کردن .
‌ اگه به هنر علاقه داری ، برو دنبالش ... من یه رفیق دارم که نقاشِ - کیف میکنی وقتی طرح‌هایی که روی کاغذ پیاده کرده رو می‌بینی . همشون طرح‌های اسلامی و انقلابی و انسانی . طرحهایی که بیدار میکنه ذهن خواب آلودِ آدمهارو . تو ، توی هر رشته ای که باشی ، دنبال هر تخصصی که بری ، هر مسیری رو که توش استعداد داری انتخاب کنی و قدم بزاری ، میتونی بترکونی و بشی نور چشم امام زمانت ... پس چرا منتظری یکی بیاد دستتو بگیره بزاره تو دست آرزوهات ؟ پاشو ، قدم بزار تو مسیری که بخاطرش آفریده شدی . تو رسالت داری .. باید استعدادت‌ رو پرورش بدی .. .
نحوِ عزیزم . با من مهربان باش :)
هنگامه‌ی‌واقعه : روزِ گذشته . [مردم‌دین‌وایمون‌سرشون‌میشه‌آقاجان]