جلسهی اول نویسندگی
گفتم یه دفتر صد برگ بزارید کنار، هرشب بنویسید. حتی در حد یک بند. میدونستم و یقین داشتم کسی که این تمرین رو انجام بده، بعد از مدتی هم قلمش رشد میکنه و هم اون دفتر میشه عضو جدایی ناپذیر وجودش ...
جوری که هرشب قبل از خواب، تا با اون دفتر گفت و گو نکنه خوابش نبره.
#دوره_نویسندگی
#تجربه_نگاری 🌿
شِیخ .
یادمه یه مدت هرشب به هر بهانه ای میرفتم سراغ دفترم و تمام حرفها و ناراحتی ها و خوشحالی هایی رو که جمع شده بود توی ذهنم رو مینوشتم. و انقدر به نوشتن ادامه میدادم که مچ دستم درد بگیره.
اون وقتها حس میکردم چیزهایی که نوشتنم به درد نخور و ساده ترین جملات دنیا هستن. منتهی وقتی بعد از چند سال رفتن سراغشون، دیدم بین تمام حال بدی ها و گرفتگی های ذهنم، تونستم جمله هایی خلق کنم که بینظیر و فوقالعاده ان.
برای همین نوشتن های روزانه رو به صورت جدی ادامه میدم. حتی اگه چیزی برای نوشتن نداشته باشم. به شاگردهای دوره نویسندگیهم تاکید کردم هرشب بنویسند. حتی همون حرفهایی رو که خودشون فکر میکنن چرندیات محضِ ..
#دوره_نویسندگی