دلتنگم .
نه برای خودم
که البته برای خودم هم نیز .
ولیکن بیش از آن آشوبم برای دوستانِ عزیزی که روزگاری در جوارِشان بودم و این روزها محکومم به ندیدنشان .
انگار خدا خواسته تا حیاتم را گره بزند به از دست دادنِ آدم های خوبی که روزگاری رفیقترین ها بودند برای من. همان هایی که همیشه و در همه حال خیر را برای من خواستند و منبعِ غلیظی از انرژیهای حقیقی و مثبت بودند.
یقینا فاصلهی میان جسمها مانعی برای پیوندِ میان قلبها نیست. ولیکن حضور و دیدار با رفیق شفیق، خود به تنهایی برطرف کنندهی غمهاست . حال که ناچار به تحمل فاصلهها هستم، راهی جز یک لبخند نازک ندارم؛ که روی صورتم نقش ببندد و از آنها و خوبیهایشان و حتی از متفاوت بودنشان برای دیگران سخن بگوید.
به یاد رفقای عزیزی که روزگاری شب تا به صبح و صبح تا به شب در کنارشان بودم. همان هایی که این روزها دیگر ندارمشان.
( یگانه، فاطمهزهرا ، ندا ، کوثر ، هانیه و رضوانه. )
#رفاقت