eitaa logo
شیخ شوخ 😅✌️
7.3هزار دنبال‌کننده
819 عکس
927 ویدیو
22 فایل
♨️دین رو طنزآلود یادبگیر 😉 ارتباط با مدیر کانال: @mahdiizadi ___ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2705457589C0e3c2bb274 ____________ تبادل کانال های +7K _________
مشاهده در ایتا
دانلود
از یزد دو اتوبوس زائر داریم و در این اردو سرجمع ۱۷ اتوبوس از استان های مختلف به هم ملحق می‌شویم ابرکوه اتوبوس می‌ایستد برای استراحت که خانمم، خانم شیخ حسین را می‌بیند. اتوبوس بغلی هستند، مشهد مسابقه والیبال طلاب بوده و فکر کردم هنوز باید در مسابقات باشد، اما حالا که اینجاست احتمالا همان مرحله گروهی تیم یزد با بازی‌های درخشان از صعود بازمانده و ارزش‌هایش کم نشده که اینقدر زود برگشته‌اند... نماز ظهر خودش را میبینم، شیخ حسین شکاری، حدسم درست است و تز صعود بازمانده‌اند! در ادامه مسیر نزدیکی‌های یاسوج برف بارید و مردم مشغول برف‌بازی...☃️ و حال بنگر به حال و روز بچه‌های برف ندیده‌ی ما که در یزد جز خاک ندیده اند😅 فاطمه اصرار میکند که برویم برف بازی!⛄️ بابا به راننده بگو وایسه یه دقیقه بریم برف بازی 🤦‍♂ میگویم نمی‌شود ماشین که برای ما نیست. گریه‌اش میگیرد و حالا حسنا هم به جرگه‌ی برف خواهان اضافه می‌شود! هر چه هم جلوتر میرویم مردم کنار جاده با هیجان و شور و شعف بیشتری برف‌بازی می‌کنند و صدای خواهش ها و گریه‌ها بالاتر می‌رود ... سرآخر با قول اینکه وقتی برگشتیم با ماشین خودمان می‌آییم همینجا پیش برف‌ها راضی می‌شوند... خدایا تو شاهد باش 😅 و برفت را به خاطر اینکه پدری شرمنده‌ی فرزندش نشود بر سر یزد بباران!!🤲 🔺آقا در یک ماه آینده هر برفی تو محدوده یزد بیاد بدونید به خاطر گریه‌های بچه های ما و دعاهای مخلصانه‌ی اینجانب می‌باشد😅 ✅روایت 🔹قسمت سوم 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه صحنه‌ای از شبکه سه پخش شد😅🤦‍♂ فقط آخرش 😁 🔺حکم کشیدن سیگار و قلیون؟ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی): حکم با اختلاف مراتب ضررى که بر استعمال دخانیات مترتب مى‏شود، متفاوت می‌گردد. و به طور کلى استعمال دخانیات اگر به مقدارى باشد که موجب ضرر قابل ملاحظه‌‏اى براى بدن باشد، جایز نیست و اگر شخص می‌داند که با شروع آن به این مرحله می‌‏رسد نیز جایز نمی‌‏باشد. 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
ماه شعبان و دهه فجر با هم اومدن😅✌️ مبارک باشه 💐
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 ۱ من تو دربار بودم! تو چارتا فیلم تو اینستا دیدی چی میگی😏 🔺دهه فجر هر روز یه اعتراف کوچیک از خود درباری‌ها و طرفداران پهلوی ارسال میشه که حتما برای بقیه هم بفرستید ✋😊 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
شیخ شوخ 😅✌️
از یزد دو اتوبوس زائر داریم و در این اردو سرجمع ۱۷ اتوبوس از استان های مختلف به هم ملحق می‌شویم ابر
ساعت یک و نیم شب میرسیم اهواز و یکی از اردوگاه های راهیان نور ... شام را نصف شبی میزنیم و با دلی آرام و چشمانی خواب آلود توی حسینیه میخوابیم البته خانم ها خوابگاه دارند و مردها مثل همیشه مظلوم مانده اند! قبل از خواب گوشی را به شارژ میزنم و هر چه تلاش میکنم فایده ندارد، به یکی از رفقا میگویم بیا گوشی ات را بزن به شارژر من ببینم گوشی خراب شده یا شارژر... یکی از رفقا میگفت گوشه ای از تلوزیون‌مان سیاه شده بود، همگی رفتیم چشم پزشکی، و دعا میکردیم چشممان ضعیف شده باشد😅 حالا دعا میکنم شارژر خراب باشد که خداراشکر دعا استجابت می‌شود😊 الان که تاریک است ان شاالله صبح نگاهی به شارژر می‌اندازنم... از ساعت ۴ تا ۶ صبح که اذان اهواز است به تعداد آدمهایی که در حسينيه خوابیده اند صدای اذان بلند می‌شود، از اینجا میشود میزان نصب های نرم افزار باد صبا را تخمین زد😅 و گویا هیچکدام مکان اذان را تغییر نداده اند و اذان به افق های مختلف از گرگان و کاشان و یزد و بوشهر و یاسوج و... پخش می‌شود و بچه ها گروه گروه آماده می‌شوند برای نماز و وقتی میفهمند رکب خورده اند از فرصت پیش آمده استفاده میکنند و نماز شب میخوانند... ساعت نزدیک ۶ و اذان به افق اهواز است که کم کم زائران دیگر برای نماز صبح وارد حسينيه می‌شوند و از تعداد نمازشب خوان ها تعجب میکنند! میگویم تعجب ندارد روحانیون و طلاب هميشه سحرها مناجات دارند😊👌 نماز صبح را میخوانیم و صبحانه را میخوریم و آماده میشویم برای رفتن به سمت طلائیه... ✅روایت 🔹قسمت چهارم 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
شیخ شوخ 😅✌️
ساعت یک و نیم شب میرسیم اهواز و یکی از اردوگاه های راهیان نور ... شام را نصف شبی میزنیم و با دلی آرا
ساعت ۱۱ می‌رسیم طلائیه و گنبد طلایی رنگ یادمان را بعد از ۷ سال می‌بينيم تا نماز ظهر وقت داریم! بادصبا را باز میکنم و ساعت را روی سوسنگرد که نزديک است تنظیم میکنم، یک ساعت و نیم فرصت داریم... راه میفتیم و آرام آرام به سمت سه راهی شهادت حرکت میکنیم نقطه‌ای که آماج حملات بعثی‌ها بوده 😔 عکس شهید همت شهیدِ این منطقه خودنمایی میکند... حاج حسین یکتا میگفت همسر شهید همت یک روز به شهید گفته،ابراهیم چشمان قشنگی داری! و خدا قشنگها را برای خودش برمی‌دارد و همینجا بود که چشمان ابراهیمَم را بُرد... به عکس چشمانش نگاه میکنم او هم خیره می‌شود در چشمانم انگار میخواهد چیزی بگوید... میگوید اینجا کسانی توانستند از این سیم خاردارها عبور کنند که از روی سیم‌های خاردار نفسشان گذشته بودند! به سمت سه راهی شهادت می‌رویم، یک راوی در حال روایت است میگوید آن ظریفی که حالا خودش را مسئول نظام و دلسوز مردم می‌داند آن روزها کجا بود؟ وقتی بچه ها تانک‌های چند میلیون دلاری بعثی ها را منهدم میکردند کجا بوده که حالا ... از دلاوری ها و رشادت های رزمندگان میگوید... بعد از روایت به حسنا میگویم از من عکس بگیرد، عکس دومی عکسی‌ست که گرفته😅 باید فکری برای استعداد عکاسی دخترم داشته باشم😅 جای این دختر اینجا نيست!😁 ✅روایت 🔹قسمت پنجم 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
اذان ظهر را که می‌گویند به سمت حسینیه طلاییه میرویم ولی جمعیت زیاد است و علی که تازه توانسته‌ام آرامش کنم حتما در شلوغی دوباره گریه می‌کند 😊 پس پدر و پسری می‌رویم سمت یکی از سنگرها... نماز را میخوانم و علی هنوز در حال تماشای عکسهای شهدای در سنگر است! دفتری هم در سنگر گذاشته اند تا هر کسی دلنوشته و خواسته‌اش را بنویسد📝 از سنگر می‌زنیم بیرون همسر و دخترها دنبالمان می‌گردند، خودمان را می‌رسانیم بهشان و با هم به سمت اتوبوس می‌رویم! مقصد بعدی هویزه‌ست... محل شهادت شهید علم الهدی و رفقایش، داستانش را شنیده‌اید حتما! شهدایی که وقتی جانانه دفاع میکنند از خاکشان بعثی ها محاصره‌شان میکنن و با تانک از روی بدن‌هایشان عبور میکنند... داستان کربلا اینجا در دلها زنده‌می‌شود... و چقدر زیبا گفت شهید آوینی که هر که میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند. دشمنان بارها نشان داده‌اند که اگه دستشان به مومنین برسد کینه‌ها و عقده هایشان تمامی ندارد! از کربلا و یزیدیان بگیر که نعل تازه به اسب ها زدند تا هویزه که شنی‌های تانک هایشان گوشت و پوست جوانان ما را در هم آمیخت و تا همین الان که آرزویشان است دستشان به ما برسد... آنوقت عده‌ای هنوز در ذهنشان این است که اگر با آنها باشیم زندگی‌مان تامین است! حتی اگر زندگی‌مان هم تامین شود که نمی‌شود با ذلت و خواری چه کنیم؟! در بین راه نماهنگی در مورد هویزه را در اتوبوس پخش کرده‌اند و آنجا میگفت بدن شهید پروانه که اهل تبریز بوده و همراه شهید علم‌الهدی بوده را سی سال بعد از شهادت شناسایی کرده‌اند... روی سنگ قبور شهدا دنبال اسم پروانه میگردم و هر چه می‌چرخم پیدا نمی‌شود! سرآخر چشمم تبریز را می‌بیند و دقیق‌تر که می‌شوم نام شهید پروانه را می‌بینم❤️ مسجدی که قبور شهدا در حیاطش است هم جالب است... وسط مسجد ۴ ستون دارد که ضرب دری صدا را منتقل می‌کند هر که ساخته جالب بوده، این هم هنر معماری اسلامی ایرانی ‌ست👌 فاطمه و مادرش را میگذارم کنار ستون و خودم و حسنا می‌رویم کنار ستون مقابل تا امتحانش کنیم! صدا کاملا واضح منتقل میشود... ناگهان چیزی به ذهنم می‌آید! فاطمه ۴ ساله است و چند وقتی‌هست که در مورد خدا هم سوالاتی کرده و با همان زبان بچگانه چیزهایی برایش گفته ام... به ذهنم می‌رسد پیامی از طرف خدا برایش بفرستم 😅 صدایم را کلفت تر میکنم و می‌گویم: فاطمه من خدا هستم! اگر کسی گریه کند یا پدر و مادرش را اذیت کند من ناراحت می‌شوم! پس دختر خوبی باش که دوستت داشته باشم... خوشحال از اینکه این پیام تا روزها می‌تواند از گریه‌های فاطمه کم کند سر می‌چرخانم و می‌بینم پسری ۸-۹ ساله به من می‌خندد و فاطمه و مادرش هم رفته اند در حیاط و اصلا جملات خدا را نشنیده اند😅🤦‍♂ احتمالا خدا راضی نبود😁 ✅روایت 🔹قسمت ششم 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 ۲ خب پس چرا میگی جاوید شاه؟!😳🤦‍♂ 🔺دهه فجر هر روز یه اعتراف کوچیک از خود درباری‌ها و طرفداران پهلوی ارسال میشه که حتما برای بقیه هم بفرستید ✋😊 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
شیخ شوخ 😅✌️
اذان ظهر را که می‌گویند به سمت حسینیه طلاییه میرویم ولی جمعیت زیاد است و علی که تازه توانسته‌ام آرا
آفتاب طلوع می‌کند و ما که شب را در اردوگاه شهید باکری خرمشهر بوده ایم به صف می‌شویم برای صرف صبحانه... بچه ها هنوز خواب هستند و صبحانه برایشان می‌گیرم تحويل مادر خانواده می‌دهم‌. برنامه امروز بازديد از یادمان شهدای غواص است همان شهدا که آقا بعد از تشییع با شکوهشان گفته بودند: "سپاس بی‌پایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظه‌های نیازِ این ملّتِ خداجوی و خداباور، بشارتهای تردیدناپذیر را بر دلهای بیدار نازل میفرماید و غبارها را میزداید" از اردوگاه تا یادمان ۱۹ دقیقه راه است،این را خانمی که در نرم افزار نشان تشریف دارد میگوید😅 می‌رسیم به خیابان ورودی که مدیر کاروان می‌گوید برنامه عوض شده باید برويم سمت اروندکنار... هر چه بود قسمت نشد مزار شهدای مظلوم غواص را زیارت کنیم و به تو از دور سلامی می‌خوانیم و به سمت اروند حرکت می‌کنیم، ۷۱ دقیقه تا مقصد! می‌صرفد این حدود یک ساعت را بخوابیم تا با حال معنوی بهتری از اروندکنار بازدید کنیم😊 یک ساعت قبل از اذان ظهر میرسیم اروند عمليات والفجر و آن اعجاز عبور از اروندِ خروشان✋ بچه ها را به سختی و وعده پیدا کردن صدف و گوش ماهی از کنار اروند بیدار میکنیم و از وسط نیزارها راه میفتیم سمت یادمان... چون پل ورودي نیزار خراب بود مسیر را بسته بودند ... البته با صحبت با خادمها وارد مسیر شدیم😊 ۵ نفره،در مسیر نیزار و نهر و روی پل های متحرک و باد ملایمی که بین نی‌ها می‌پیچید... حال و هوای عملیات را تداعی میکند رودخانه نمایان می‌شود و بچه‌ها با دیدن قایق ها و لنج ها کچلمان می‌کنند که قایق سوار شویم! بابا این‌ها که مارا سوار نمی‌کنند! -چرا اگر بهشون بگی سوارمون میکنن🤦‍♂ مگه حاج آقا نیستی؟😅 بچه ها همه چیز را به دست حاج آقا ها قابل حل می‌دانند 😁 ولی هنوز عده ‌ای میگویند اسلام کهنه شده😒 کشان کشان می‌رویم سمت رود تا اذان دنبال گوش ماهی و صدف میگردیم! دریغ از یک دانه😢 اذان را می‌گويند و حالا باید راضیشان کنيم که از عملیات جستجو دل بکنند که یکهو پسر بچه‌ای سبد به دست جلو می‌آید... -عامو صدف نمیخوای؟ ✅روایت 🔹قسمت هفتم 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh
السلام علیک یا اباعبدالله✋❤️
اذکار ماه شعبان ✋ این اذکار رو هم روزانه بگیم😊 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh