eitaa logo
شعر هیأت
10.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
181 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹جهان نگران🔹 آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را انگار که می‌دید نماز پس از آن را قد قامت...قد قامت... قد قامت دیدار در حی علی خیرِ عمل دید نهان را تسبیح به دست چپ و قرآن به کف راست آماده که تسلیم نماید سر و جان را این عطر صلات است؟ نه، عطر صلوات است خوشبو به گل نام نبی کرد دهان را! اکنون به نماز آمده این مردتر از مرد انگار که در دست گرفته‌ست زمان را آن سایه که شمشیر کشیده‌ست، ندیده‌ست در پشت سر عشق، جهانی نگران را؟ این سجده همان سجدۀ سرخ است که باید از قدر تو لبریز نماید رمضان را محراب به خون شسته شد و مسجد کوفه از حادثه‌ای سرخ خبر داد جهان را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2632@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق سفر🔹 امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی... نخل‌های کوفه را یک عمر در ماتم نشاند داغ‌هایی کز مدینه بر جگر دارد علی بازتاب خاطرات آشیانی سوخته‌ست گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی... لاله‌زار سینۀ او چون نسوزد از فراق وقتی از داغ دل زهرا خبر دارد علی... بی‌نوایان عرب، صد کاسه شیر آورده‌اند تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی با نگاهی می‌نوازد عاشقان خسته را با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3897@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹إنا لله...🔹 گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید آب در دست اگر هست زمین بگذارید وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن وقت آن است که در سینه نفس تند شود تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید هر که جا ماند در آماج بلا می‌ماند با کلاهی که پس معرکه جا می‌ماند گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل ایل صد رنگ‌تر از ایل بنی‌اسرائیل این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد ما چه داریم به جز پای فلج؟ می‌ترسیم فصل سرما شده از عُسر و حرج می‌ترسیم رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است هان علی دست نگه دار که صبر آمده است آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی بدتر از ابن‌سَبیلیم خودت می‌بینی ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟! زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن گوشمان پر شده از موعظه کم‌تر گله کن خالی از معرفت و مردی و رندی بوده کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است دست‌پروردۀ سعد بن ابی‌وقّاص است این جماعت همه اشباح رجال‌اند همه گاه پیکار ملول‌اند و ملال‌اند همه می‌رود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصّه ورق می‌خورد آرام آرام... سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست در عرق‌ریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1455@ShereHeyat
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
30.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️مجموعه مستند ستایشگران خورشید ❇️ نگاهی ویژه به زندگانی پیشکسوتان عرصه مدح و ستایشگری آستان مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 🔸دفتر اول: روایتی از زندگی پیرغلام اهل‌بیت(ع)، زنده‌یاد در ۴قسمت 🔹زمان پخش: ۳۱ فروردین(امروز) تا ۳ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱(مقارن با ایام بافضیلت قدر) ساعت ۱۸:۱۵ از شبکه سوم سیما 🔻برای مشاهده خبر در خبرگزاری فارس، بر روی لینک زیر کلیک کنید: http://fna.ir/1ob7ys 💠 جامعه ایمانی مشعر ✅ @www1542org
🔹به لطف علی🔹 بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2250@ShereHeyat
🔹خانه‌تکانی🔹 تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2683@ShereHeyat
🔹یا مفتّح الابواب🔹 روزه‌هایم اگرچه معیوب است رمضان است و حال من خوب است رمضان است و من زلالم باز صاحب روزی حلالم باز می‌زند موج بی‌کران در من پهنه در پهنه آسمان در من چشم‌هایم ندیدنی را دید رمضان است و من پر از خورشید الفتی پاک با سحر دارم تشنهٔ لحظه‌های افطارم... رمضان است و ماه نیمهٔ بدر شب تقسیم زندگی، شب قدر شب قدر است و من همان تنها دورم از هی‌هی و هیاهوها نیست قرآن برابرم امشب دست مولاست بر سرم امشب ای خدای بزرگ بنده‌نواز خالق لحظه‌های راز و نیاز می‌چکد شور تو در آوایم می‌زنی موج در دعاهایم شب قدر است و می‌کنی تقسیم برسان سهم دوستان یتیم سهم من چیست؟ بندگی کردن پاک و پاکیزه زندگی کردن بار من ای یگانه سنگین است سبُکم کن که سهمِ من این است لطف داری به دست کوتاهم می‌دهی آنچه را که می‌خواهم... ای سؤالِ مرا همیشه جواب ای سبب! ای مسبِّب! ای اسباب! با من ای مهربان، مدارا کن گره از کار بسته‌ام وا کن... ای خدا، ای خدای نومیدان زندهٔ تا همیشه جاویدان ای سزاوار گریه و خنده مهربانِ هماره بخشنده پاکبازم اگرچه گم‌راهم از تو غیر از تو را نمی‌خواهم بار تشویش از دلم بردار وَ قِنا ربّنا عذاب النّار شب قدر است و من چنین بی‌تاب اِفتَتِح یا مفتّح الابواب... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/405@ShereHeyat
ای خواب به چشمی که نمی‌خفت بیا ای خنده به غنچه‌ای که نشکفت بیا دیوار و در کوفه زبان شد که مرو امّا چه کنم فاطمه می‌گفت بیا 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹اشک یتیم🔹 کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خرمن جان علی، شرر نکنید اگرچه قاتل من سخت کرده بی‌مهری به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید از آن خرابه که شب‌ها گذر گه من بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/422@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹طبیب را ببرید🔹 به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید برای مرگ علی دست بر دعا ببرید نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا بر آن مریض خرابه‌نشین دوا ببرید اگر بناست تسلی دهید بر دل من برای قاتل سنگین دلم غذا ببرید دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده کمک کنید مرا در خرابه‌ها ببرید جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان شبانه، مخفی و آرام و بی‌صدا ببرید سلام گرم مرا در خرابه‌ها دل شب بر آن یتیم که خوابیده بی‌غذا ببرید به ملک خویش ز بیگانگان غریب‌ترم مرا به دیدن یاران آشنا ببرید سلام من به شما ای فرشتگان خدا به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/417@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اسوۀ کامل🔹 ای حرمت قبلۀ مراد قبایل! وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل عالمی از جلوه‌ات ز پای درآید گر فکنی پرده یک طرف ز شمایل... شوق وصال تو بال سالک عاشق معرفت تو کمال عارف واصل مست و خراب می تو عارف و عامی عاشق و دیوانۀ تو عاقل و جاهل سر به خط تیغ تو گذاشتن آسان پای کشیدن ز آستان تو مشکل مردنِ با توست زندگانیِ بر حق زندگیِ بی تو مردن است به باطل طاعتِ بی مهر تو بَتَر ز معاصی خصم تو را نیست بهره‌ای ز نوافل راه نبرده‌ست بر حقیقت توحید هر که نباشد به حق، به حقّ تو قائل... اوفتد از آسمان به خاک مذلّت هر که شود ذرّه‌ای ز مهر تو غافل ای که گواهی دهد به فضل تو قرآن مهر تو شد محور تمام فضائل... جان به تمنّای تو برون رود از تن مهر تو هرگز برون نمی‌رود از دل... پیر طریقت تویی قسم به حقیقت! بی‌تو کسی ره نبرده است به منزل موج ولای تو گر که دست نگیرد غرق گنه کی رسد ز توبه به ساحل؟... عدل الهی و روح نامتناهی باطن موّاج و ظاهر متعادل سرّ مگو، راز سر به مُهر خداوند فیض نخست، از نخست اسوۀ کامل جز تو که سر می‌دهد ندای «سَلُونی»؟ جز تو که آگه بوَد ز جمله مسائل؟... کس نکند جرأت مقابله با تو چون نگرد ذوالفقار را به مقابل پای تو پوید طریق خانۀ مسکین دست کریم تو می‌رود سوی سائل بس که کشیدی به دوش، بار ضعیفان شانۀ تو زخم شد ز بند حمایل دیدۀ تاریخ چون تو باز نیابد چرخ زند چرخ بی تو عاطل و باطل عمر تو یک عمره بود اوّل و آخر کعبه و مسجد تو را دو شاهد عادل آه! که با این همه فضیلت و پاکی سبّ تو می‌کرد خصم دون به محافل نان جوین تو تر به خون دلت بود شهد به کام تو، بود زهر هلاهل خار به چشم تو، استخوان به گلویت خون به دلت از جفای مردم جاهل... فرق عدالت به تیغ ظلم دو تا شد پایۀ دین شد در این میان، متزلزل کیستی؟ ای مهربانْ‌پدر! که به فرزند تا دم آخر کنی سفارش قاتل... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5482@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آخرین تکبیرة الاحرام🔹 چندی‌ست تا با چاه خلوت می‌کند مولا از دردهای خویش صحبت می‌کند مولا چندی‌ست مولا مانده است و کوه غم‌هایش شب‌های نخلستان و آهنگ قدم‌هایش چندی‌ست مولا همزبانی را نمی‌یابد او شانه‌های مهربانی را نمی‌یابد دیگر چرا بانگ سلام از در نمی‌آید دیگر به یاری «مالک اشتر» نمی‌آید... پیمان‌شکن‌ها فاتحان روز میدان‌اند آوردگاه است و فقط منزل‌نشینان‌اند جایی که ایمان در صف اَلحُکمُ‌للهی‌ست نقل حدیث بیشتر معیار آگاهی‌ست... هر صبح در چشمانشان رنگ دغل دارند هر شام یک‌بار دگر عزم جمل دارند یک روز روی نیزه‌ها قرآن می‌آویزند یک روز بر پیراهن عثمان می‌آویزند هربار با یک شیوه او را خون به دل کردند آبی که آمد از حرا در کوفه گل کردند در کوفه چیزی از غدیر خم نمی‌دانند در کوفه تنها مرهم مولا یتیمانند مولا شب آخر به پا می‌خیزد از بستر داد از شب آخر، شب آخر، شب آخر مولا به راه افتاده، نان آورده، برخیزید قصد وداع با یتیمان کرده، برخیزید این آخرین شبگرد بیدار است می‌آید نان‌آور امشب آخرین بار است می‌آید... این کوچه‌ها مهتاب‌باران‌اند با مولا آرامش ماقبل توفان‌اند با مولا از حمد تا والنّاس را مرغان شب‌خوان هم در چارده تحریر می‌خوانند با مولا انا الیه راجعون می‌جوشد از هر سو آیات رحمت رو به پایان‌اند با مولا این قوم خواب‌آلوده غیر از نارفیقی‌ها رفتار و کرداری نمی‌دانند با مولا... حالا که دارد می‌رود مسجد، ملائک هم «فزت و رب الکعبه» می‌خوانند با مولا مولا شب آخر به پا می‌خیزد از بستر داد از شب آخر، شب آخر، شب آخر فرمود تا بر سفره ظرف شیر نگذارند مولا سحر مهمانی رنگین‌تری دارند... از او در و دیوار خواهش کرد، اما رفت در جامه‌اش «در» چنگ زد برگرد، اما رفت تو می‌روی و برنمی‌گردی خدا یارت! اشک ملائک را درآوردی خدا یارت از روزهای عید زیباتر سراپایش از لحظه‌های جنگ محکم‌تر قدم‌هایش دارد در و دیوار می‌گرید برای او در صحن مسجد بانگ می‌گیرد صدای او برخیز اعرابی نمک‌گیر توام امروز بیدار شو مشتاق شمشیر توام امروز لرزید ارکان زمین تکبیرة‌ الاحرام الله‌اکبر، آخرین تکبیرة الاحرام... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5483@ShereHeyat