#امام_علی علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹علی علی🔹
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق
آیینۀ خدای تعالی، علی علی
نامت دوای درد و کلامت شفای دل
استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی
آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت:
دردا و حسرتا و دریغا علی، علی
شیخان و زاهدان و فقیهان و مفتیان
حق حق علی علی، یا مولا علی علی
یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج
یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی
دنیا هنوز نام تو را میبَرد مدام
دنیا هنوز محو تماشا: علی، علی
دنیا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست
آن تلخترْ شرابِ گوارا، علی علی
دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر
پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی
یکچند بود حضرت زهرا انیس تو
یکعمر... آه، تنها تنها علی علی
دستِ عقیل سوخت که گویند دشمنان
«با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی
گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟
او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟»
ما ماندهایم و معرکه، ما ماندهایم و تیغ
ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی
ای خطِ نورِ لمیزلی، تا ابد بتاب
دیروز را بریز به فردا، علی علی
من با زبان خاک چگونه بخوانمت؟
بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی
دنیای بیتو تودۀ خاکیست بیخدا
بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، علی علی
تنها، غریب، تنها، حتی میانِ ما
حتی در این مراسمِ اِحیا، علی علی...
📝 #امید_مهدینژاد
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹توکلت علی الله🔹
روی زمین نگذاشتی شبها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت
در جمع مردم با تبسم مینشستی آه
اما نگفتی با کسی جز چاه از آهت
در بین نخلستان عرق میریختی هر روز
تا شب کمی خرما و نان باشد به همراهت
رؤیای زیبایی برای هر یتیمی بود
بین خرابه نیمهشبها چهرۀ ماهت
محراب کوفه شاهد راز و نیازت بود
مولای یا مولای نجوای سحرگاهت
هر چند طوفانی میان سینهات جاریست
آرامشی دارد توکلت علی اللّهت
شهری کمیلت میشود با هر فرازی از
یا نور و یا قدوسهای گاه و بیگاهت
امروز هم دنیا به مردی چون تو محتاج است...
📝 #رضا_خورشیدی_فرد
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#مثنوی
🔹ها عَلیٌ بَشرٌ کَیفَ بَشَر🔹
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرالله است
شب شنیدهست مناجات علی
جوشش چشمۀ عشق ازلی
اشکباری که چو شمع بیزار
میفشاند زر و میگرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید
کلماتی چو دُر آویزۀ گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینۀ آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت
روزهداری که به مهر اسحار
بشکند نان جوین در افطار
ناشناسی که به تاریکی شب
میبرد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقعپوش
میکشد بار گدایان بر دوش
تا نشد پردگی آن سِرِّ جلی
نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال و پرِ واز
میکند در ابدیت پرواز
شهسواری که به برق شمشیر
در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامتتأثیر
حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
شال شه واشد و دامن به گرو
زینبش دست به دامن که مرو
شال میبست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار
میکند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشق
میزند پس لب او کاسۀ شیر
میکند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهانی همه شور و همه شر
ها عَلیٌ بَشرٌ کَیفَ بَشَر
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
📝 #سیدمحمدحسین_شهریار
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹پس از شهادت تو...🔹
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
گویی هنوز دامن محراب کوفه را
آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی
آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون
در محضر خدات چه زیباست یا علی
تا دستهگل برای تو آرند از بهشت
بر روی دست، محسن زهراست یا علی
گرچه شکافت فرق تو در صبحگاه قدر
هر شب برای تو شب احیاست یا علی
شمشیر دید عازم وصل خدا شدی
روی تو را به خون تو آراست یا علی
دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست
از تو برید و غیر تو را خواست یا علی
کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد
بر کشتن حسین مهیاست یا علی...
📝 #غلامرضا_سازگار
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹عزای علی🔹
ناله كن اى دل به عزاى على
گریه كن اى دیده براى على
كعبه ز كف داده چو مولود خویش
گشته سیهپوش عزاى على
عمر على عمرۀ مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
دیدۀ زمزم كه پر از اشک شد
یاد كند، زمزمههاى على
تیغ شهادت سر او را شكافت
كوفه بُوَد، كوه مناى على
عالم امكان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
منبر و محراب كشد انتظار
تا كه زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه كه محروم شد امشب دگر
چشم یتیمان ز لقاى على
مانده تهى سفرۀ بیچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امیر دو سرا كشته شد
خانۀ غم گشته، سراى على
پیش حسین و حسن و زینبین
خون چكد از فرق هماى على
خواهی اگر ملک دو عالم «حسان»
از دل و جان باش گداى على
📝 #حبیب_الله_چایچیان
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹بزم شهود🔹
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود
شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد
وحی نازل شده و روح فرود آمده بود
به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت
پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود
آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد
فجر حیرت زده با روی کبود آمده بود
جان ما بودی و بدرود جهان میگفتی
آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به امید کرمی پیک اجل این همه راه
به گدایی به در خانۀ جود آمده بود
ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت
مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
غمت این بود که در خانۀ بیفاطمه باز
محشر تازهای آن شب به وجود آمده بود
میشنید از گل لبهای تو الله الله
شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود
📝 #محمدجواد_غفورزاده
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹امام المتّقین🔹
علی آن صبح صادق، آن شب قدر
علی شرح «اَلَم نَشرَح لَک صَدر»
علی، آن مظهر یکتا پرستی
علی، روح حیات و جان هستی
علی آیینۀ وحی نبوّت
فروغ دیدۀ عدل و مروّت
زنی را دید روزی در گذرگاه
نهان در پردهای از حسرت و آه
به دوش خود فکنده مشک آبی
نگاه او سؤال بیجوابی
چو دریا موج زن، چون چشمه در جوش
چو نی با ناله همدست و همآغوش
حدیث از ماجرای خویش میکرد
شکایت با خدای خویش میکرد
که یارب! من روانی خسته دارم
ولی پیوندِ با غم بسته دارم
غم و اندوهم از اندازه بیش است
دلم خلوت نشینِ داغ خویش است...
شکسته سنگ غربت شیشهام را
صبوری سوخت برگ و ریشهام را
چرا صد داغ بر این دل بماند؟
علی از حال ما غافل بماند؟
تو روشن کن غم آبادِ دلم را
تو بِستان از علی داد دلم را!...
علی چون موج از این طوفان برآشفت
به او نزدیک شد آهسته و گفت:
که بگذر از علی، لطف و کرم کن
به درگاه الهی شکوه کم کن...
مده آزارِ خود زین بیش، مادر!
به من ده ظرف آبِ خویش مادر!
که من چون سایه همراه تو هستم
بود سررشتۀ آهت به دستم
چو با او از سر رأفت سخن گفت
به سقّایی خود او را پذیرفت...
قدم در ره چو با آن مرد حق زد
کتاب خاطراتش را ورق زد:
که بر روی خوشی در بستهام من
پرستویم، ولی پربستهام من
شکوهِ شادیام از یاد رفتهست
سر و سامان من بر باد رفتهست
«در آن مدّت که ما را وقت خوش بود»
فلک کی این همه مظلوم کُش بود؟
مرا تا سایۀ همسر به سر بود
بساط زندگانی مختصر بود
دریغ! از کف، گرامی گوهرم رفت
به استقبال دشمن، شوهرم رفت
جوانمرد و مجاهد، آهنین عزم
به فرمان علی شد عازم رزم
کمربند جهادش را گره زد
شرار از دل گرفت و بر زره زد
به میدان رو نهاد و ترک سر گفت
به رنگِ ارغوان در دشت خون خفت
به خون رنگین چو دیدم جامهاش را
سحر خواندم شهادتنامهاش را
من اکنون بینوایی دل به دستم
تهیدستی بدون سرپرستم
خبردار از خزانِ من نسیم است
نصیبِ این صدف دُرّ یتیم است
نه شب دارم از این اندیشه، نه روز
غم جانکاه دارم، آهِ جانسوز...
گره زد گرچه دست غم به کارم
به یاربهای خود امّیدوارم
علی را پاسِ حرمت گرچه بر ماست
خدا بین من و او حکمفرماست
در این گفت و شنودِ حسرت آلود
که در روح علی توفان به پا بود
نمایان شد سواد خانه از دور
چه خانه، کلبهای بیرونق و نور
امیر مؤمنان مولیالموالی
رها در هالۀ آشفته حالی
امانت را به آن آزرده جان داد
که آهش آسمانها را تکان داد
چو کمکم آشنای راز گردید
شکستهدل به منزل باز گردید
چنان آن روز غم در او اثر کرد
که شب را با پریشانی سحر کرد
سپیده آرزوی سر زدن داشت
علی را دل، هوای پر زدن داشت
مهیّا ظرفی از خرما و نان کرد
توکّل بر خدای مهربان کرد
گرفت آن بارِ سنگین را به شانه
روان در کوی و برزن تا نشانه
رسید و حلقه بر در کوفت چندی
به گوش آمد نوای مستمندی
که در این سایه روشن، پشتِ در کیست
علی گفتا: کسی جز رهگذر نسیت
همان یاریگر و همراه دوشم
که اندوهِ تو دارد سر به گوشم
به شوق بندۀ حاجت روایی
فراهم کَردهام برگ و نوایی
به مهمانی پذیرا باش ما را
ببخشاید خدایت کاش ما را!
قدم در خانه چون بگذاشت مولا
حدیث نفس با خود داشت مولا
صفا بخشید باغ لالهها را
گرفت از او سراغ لالهها را
ز احوال یتیمان پرس و جو کرد
به مژگان، زخم دلها را رفو کرد...
علی، خیل یتیمان را پدر بود
ولی اینجا، دل و دستی دگر بود...
نشست آنجا به رسم دلنوازی
گرفت آن بینوایان را به بازی
یکی را جا به روی دوش خود داد
یکی را گرمی از آغوش خود داد
یکی را با محبّت رو به رو کرد
یکی را مثل گل بوسید و بو کرد
یکی را لقمهای خرما و نان داد
یکی را جرعهای آبِ روان داد
یکی خوشدل به آب و دانۀ او
یکی بنهاد سر بر شانۀ او
علی از شوق، دل را لب به لب کرد
از آن ایتام، حلیّت طلب کرد
و با هر گوهرِ اشکی که میسفت
به گوش کودکان آهسته میگفت:
اگر دیر آمدم، تأخیر کردم
اگر غافل شدم، تقصیر کردم
وگر بُردم من از خاطر شما را
عزیزان! بگذرید از من، خدا را!
خمیر آماده شد باز آمد آن زن
سوی خلوتگه راز آمد آن زن
بگفتا دارم اینک خواهش از تو
یتیم از من، تنورِ آتش از تو
به پا خیز و برافراز آذرخشی
که بر دلهای ما گرما ببخشی
تنور خانه را تا آتش افروخت
علی شمع وجود خویش را سوخت
چو گرما در وجود او اثر کرد
علی با خویشتن این نغمه سر کرد:
که ای نفس علی، داد از تغافل!
چرا باید بسوزد خرمن گل؟!
چرا از یاد بردی لالهها را!
چرا نشنیدی این غمنالهها را!
چرا نیلوفری شد یاس این باغ
چرا نشکفته ماند احساس این باغ
چرا از بیدلان مهجور ماندی؟!
چرا از بینوایان دور ماندی؟!
نبخشد گر تو را عفو الهی
سزای آتشی، خواهی نخواهی!...
علی گرم صفای جان و دل بود
از آن باغ و از آن گلها خجل بود...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹ولای علی🔹
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند
به آنچه در حق من میکند خوشم اما
خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند
کسی که جانب بیگانه را نگه دارد
نمیشود که نگاهی به آشنا نکند
به خانهزادی او کعبه میکند اقرار
دلِ شکسته علی را چرا صدا نکند؟
کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد
اگر اشاره به دست گرهگشا نکند
سزد به حضرت او منصب یداللّهی
که غیر او گره از کار خلق وا نکند
مرا حواله به لعل لب مسیح مده
که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند
خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر
مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند
چه لذتیست ندانم به زخم شمشیرت
که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند
📝 #محمدعلی_مجاهدی
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹اشک یتیم🔹
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید
اگر چه قاتل من کرده سخت بیمهری
به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید
اگر چه بال و پرکودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید
از آن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
📝 #علی_انسانی
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹طبیب را ببرید🔹
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا
بر آن مریض خرابهنشین دوا ببرید
اگر بناست تسلی دهید بر دل من
برای قاتل سنگین دلم غذا ببرید
دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده
کمک کنید مرا در خرابهها ببرید
جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان
شبانه، مخفی و آرام و بیصدا ببرید
سلام گرم مرا در خرابهها دل شب
بر آن یتیم که خوابیده بیغذا ببرید
به ملک خویش ز بیگانگان غریبترم
مرا به دیدن یاران آشنا ببرید
سلام من به شما ای فرشتگان خدا
به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید
📝 #غلامرضا_سازگار
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹جراحت دل🔹
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز
دلی به سینه چنان مرغ نیمبسمل داشت
دمی که آینهٔ آب چاه را میدید
هزار حنجره فریاد در مقابل داشت
بلند دست کریمش ز دیده پنهان بود
چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت
به نخل عاطفهاش دست هیچکس نرسید
به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت
اگر شبانه به اطعام سائلان میرفت
-به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت
پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود
همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت
📝 #غلامرضا_شکوهی
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹لحظۀ دیدار🔹
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کولهبار محبت به دوش گیر
سرهای بینوازش بسیار مانده است
آرامتر نفس بکش آرامتر بگو
چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است
از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دستهای تو انگار مانده است
میدانی ای شکستهسر آل هاشمی!
تاریخِ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
📝 #محسن_عرب_خالقی
📗 #فصل_شهادت
✅ @ShereHeyat