لزوم شناخت دشمن و اهداف دشمن
▪️من عرض میکنم که امروز همه باید دشمن را بشناسند. همه باید نقاطی را که دشمن، آماج حملهٔ خود قرار میدهد بشناسند؛ همه باید شیوههای دشمن را بشناسند؛ همه باید جایگاه حضور دشمن را بشناسند، مثل جنگ نظامی؛ جنگ نظامی هم همینجور است.
▪️شما اگر ندانید دشمن از کجا میخواهد حمله کند، دُور میخورید؛ اگر ندانید هدفش تصرّفِ کجا است، بتواند شما را فریب بدهد، دُور میخوردید. باید بدانید.
در جنگ نرم هم همینجور است؛ باید بدانید دشمن چه کار میخواهد بکند، آماجش کجا است، هدفش چیست و بشناسید روشهای او را.
▪️این را همه باید بشناسند و مقابله کنند، امّا از همه لازمتر، مجموعهٔ هنرمندند، مجموعهٔ فرهنگیاند؛ شاعر، نقّاش، داستاننویس، سینماگر، معمار؛ اینهایی که در مسائل مختلف فرهنگی هستند، باید بدانند امروز ما در مقابل این غارت دشمن و تاختوتاز دشمن قرار داریم؛ هم خودشان باید توجّه کنند، صحنه را درست درک کنند، هم به دیگران بایستی بنمایانند؛ باید همه را [آگاه] کنند. منفعل نباید بشوند. امروز خوشبختانه، ما شاعر خوب مؤمنِ خوشقلبِ معتقد به دین و معتقد به انقلاب کم نداریم.
✍🏻 #بیانات_رهبر_انقلاب در #دیدار_شاعران ۱۴۰۲/۰۱/۱۶
🇮🇷 @Shere_Enghelab
موعود
موعود خدا، مرد خطر میخواهد
آری سفر عشق، جگر میخواهد
ای جامعۀ میلیونی عصر ظهور!
او سیصد و سیزده نفر میخواهد!
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نهم دی باقیست
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بتشکن رفت ولی باز تبرها باقیست
گفت فرزانهای، امروزِ شما عاشوراست
جبهه باقیست و شمشیر و سپرها باقیست
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقیست
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرطها مانده و اما و اگرها باقیست
«شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
در ره منزل لیلی که خطرها» باقیست
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنهها میرود و خونِ جگرها باقیست...
قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟
صبرتان میرود از دست! بگویم یا نه؟
شاید از قصۀ ما خُلق شما تنگ شود!
یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد
کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا میداند
آنقدر دل نگران شد که خدا میداند
قصه آن بود که یک طایفه که فتنه از اوست
دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست
آری آن طایفه خود را ز خدا منفک کرد
روی بر سامری آورد به موسی شک کرد
سامری گفت بیایید به شهرت برسیم
با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم
سامری گفت که در شور حکومت شعف است
باید اینبار به قدرت برسیم این هدف است
آری آن صدرنشینان بنیصدر شده
خویش را قدر ندانسته و بیقدر شده
گرچه یاران علی... حیف که سازش کردند
با معاویه نشستند و خوش و بش کردند
نکتهها بر لبمان رفت و خریدار نبود
گوش آن طایفه انگار بدهکار نبود
آری آن طایفه میگفت: نصیحت کافیست
خستهایم از سخن مفت! نصیحت کافیست
نیست در حافظۀ دهر، زهیر و طلحه
کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه
کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست
«این همان قصه اسلام ابوسفیان» نیست
داشت آن طایفه هر چند صدایی دیگر
آب میخورد ولی فتنه ز جایی دیگر
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند
جانماز آبکشان، عافیتاندیش شدند
گاه از این سوی سخن، گاه از آن سو گفتند
هر چه گفتند در آنروز دو پهلو گفتند
خواستند امر نماید به حمیّت مولا
تن دهد باز به امر حکمیّت مولا
همچو امروز پر از فتنه شود فرداها
اُفتد این کار به تدبیر ابوموسیها...
چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
آه از آن فرقۀ با اجنبی خودنشناس
گونهگون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس
مُهر بر لب زده بودند و تماشا کردند
از پس حادثهها چهره هویدا کردند
این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟!
چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟!
کوفه کوفهست ولی ترک سفر جایز نیست
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن
در همین مکه اقامت کن و آقایی کن
دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن
ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن
همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت
آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت
کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد
رفت در جاده شتابان، سفری پیدا شد
شب تاریخ پر از قهقهۀ غفلت بود
ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد
بانگ زد عقل که «اقبالِ» شقایق با اوست
«نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد»
گفت هنگام قیام است سر و جان بازید
سر مَدُزدید اگر فتنهگری پیدا شد
وای اگر اهل بصیرت اُحُد از یاد بَرَند
چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد بَرَند
وای اگر مزرعهها سوخته با رعد شود
مُلک ری آفت عُمْرِ عُمَر سعد شود
گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه
راه بیداریِ صد حر و زهیر است این راه
گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد
ای جوانان عرب! امر به معروف چه شد
این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم
با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم
این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشهست
که نماد شرف و عاطفه و اندیشهست
آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن
بر سر ابرههها فوج ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن
در دل طشت زر حادثه یحیی بودن
این چنین بود که ایران همه عاشورا شد
با سر انگشت دعا مُشتِ خیانت وا شد
و حسین بن علی باز به امداد آمد
و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد
عبرتآموز ز تاریخ که خائن کم نیست
این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست
و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #انقلاب_اسلامی | #حماسه_نه_دی | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
از تبار سلمانیم
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
راه ما راه بولهبها نیست
شیوۀ عافیتطلبها نیست
راه ما دل به غیر بستن نیست
رسم این رودها، نشستن نیست
دل از این راه بر نمیداریم
به شهیدان قسم که بیداریم
ما به شوق بهار بالیدیم
در زمستان به چشم خود دیدیم:
نُه دِی مثل معجزه، رخ داد
فتنه را این قیام پاسخ داد
نُه دی عین آفتاب آمد
«اَینَ عَمّار؟» را جواب آمد
نُه دی رحمتی چو باران بود
آمد و گرد و خاک فتنه زدود..
لیک پایان کار، این هم نیست
فتنۀ آخرالزمان کم نیست
فتنهها آزمون ایماناند
آزمون عیار یاراناند
فتنه رنگین شدهست و ننگینتر
امتحانها شدهست سنگینتر
هر که مقهور نفس شد، فتنهست
هر که چرخید دور خود فتنهست..
هر که خود را ملاک حق پنداشت
گِرد خود گشت و بذر باطل کاشت
میبُرد از ولی و از مردم
میشود در توهم خود گم
سنگ بر شیشهها زدن، هنرش
تیشه بر ریشهها زدن، ثمرش
میکند آبروی خویش تباه
خدماتش به باد میرود، آه
آه از چرخش شگفت زمان
حال فعلیست هر زمان میزان..
ای بسا همرکاب پیغمبر
که کشیدهست تیغ بر حیدر
کاش ما عاقبت بهخیر شویم
وای اگر طلحه و زبیر شویم..
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
✍🏻 #محمدمهدی_سیار
🏷 #انقلاب_اسلامی | #حماسه_نه_دی | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
10.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوگواره!
از تو ای سرزمین شیونها
شعر دردی نکرده است دوا
شعر، دنبال وصف پاییز است
ای گل سرخ اوفتاده ز پا!
شعر، غرق خیال خال و خط است
ای ز خون هر کنارهات دریا
شعر، جویای سکّههای خود است
ای سرِ سوگوارهات دعوا
شاعری در کنار شومینه
دلخوش از کشف تازۀ معنا
آن طرف مرده است در غزّه
کودکی چندماهه از سرما
✍🏻 #مسعود_یوسفپور
🏷 #شعر_اعتراض | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نبرد نابرابر
خزان زد باغهای سبز زیتونهای نوبر را
به جان نخلها انداخت دردی گریهآور را
بهار آورد با خود مژدهٔ روییدن اما دید
میان دشت، خون غنچههای سرخ پرپر را
وطن مردیست هر شب با لباس رزم در میدان
که میجوید میان کشتههایش شور باور را
کسی که سنگها عمریست همپیمان او هستند
ولی با بوسه مرهم مینهد بال کبوتر را
کسی در کوچههای زندگی، با مرگ میجنگد
وطن جا میدهد در سینهاش یک داغ دیگر را
الا ای بادهای هرزه! دنبال چه میگردید؟
خبر داغ است و آتش میزند دیوان و دفتر را
به جوش آیید ای خونهای تازه در رگ دنیا
نمیبینید آیا این نبرد نابرابر را
فلسطین گر چه زخمی کهنه دارد بر جگر اما
نمیاندازد از پا باد این بید تناور را
بخوان با یاد بغض مسجدالاقصی نمازت را
دعا کن با صلابت رد کند این خان آخر را
میآید یک نفر یک روز و بالا میبرد با نور
به روی بام دنیا پرچم الله اکبر را
✍🏻 #معصومهسادات_اسدیان
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
راه حسین
با ظلم بجنگ! حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
از دوست هرآنچه میرسد زیباییست
ای شیعه پیام ام کلثوم این است
✍🏻 #سیدمحمد_رستگار
🏷 #شعر_عاشورایی | #ظلمستیزی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خورشید شدی
گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
خورشید شدی، دمیدی از نو در خون
خونِ تو مگر به خود بیارد ما را
✍🏻 #مبین_اردستانی
🏷 #حاج_قاسم_سلیمانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
کربلا تا قدس
حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است
حاج قاسم رفت و راه بیکرانی مانده است
در تنور سینهها آتشفشانی مانده است
مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است
حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است
تازگیها هرطرف رو میکنی روز خداست
مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست
حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست
با علی همراه شو، میزان علی مرتضاست
غیرت صفّینیان را نهروانی مانده است
ای خمینیباوران! دنیا جمارانی شدهست
ای مسلمان! وقت تجدید مسلمانی شدهست
شهر را یکروز میبینی چراغانی شدهست
کربلا تا قدس لبریز سلیمانی شدهست
منتظر باش اتفاق ناگهانی مانده است
نور پنهان، ماه پشت ابرها، ظلمت زیاد
دشمنی بسیار و فتنه بیحد و بدعت زیاد
بزدل و کجفهم و سازشکار و بیغیرت زیاد
کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم! عزّت زیاد!
در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است
حاج قاسم کربلایی بود و سرتاپا حسین
خوش به حال آنکه تا آخر بماند با حسین
لِلذینَ آمَنوا فی هذهِ الدنیا... حسین
هرکه عزم کربلا دارد بگوید «یا حسین»
بار سنگینی به دوش کاروانی مانده است
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #شعر_پایداری | #حاج_قاسم_سلیمانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ویژه ایام پنجمین سالگرد شهید سلیمانی
📹 نماهنگ | «پهلوان قاسمِ نامدار»
👆 روایت حضور تاریخی رهبر انقلاب در منزل یک شهید کرمانی با همراهی شهید حاج قاسم سلیمانی؛
🌷 دیداری که رهبر انقلاب در آن گفتند «این آقای حاج قاسم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله»
🔹در قالب شعرخوانی آقای آهنگران در ابتدای دیدار دوم دیماه ۱۴۰۲ مردم کرمان و خوزستان با رهبر انقلاب
📥 سایت | آپارات
🖥 صفحه ویژه قهرمان؛ سلیمانی 👇
farsi.khamenei.ir/ShahidSoleimani
خطبۀ جهاد
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
از غدیر، از غم علی بنویس
منکِران را به اعتقاد بخوان
بغضِ خشکیده در گلوی حجاز!
روی دوشت عبا بیفکن و باز
سورۀ مؤمنون تلاوت کن
شیعیان را به اتحاد بخوان
جمع کن مردم «عوامیه» را
سخره کن دولت معاویه را
یک نفس غیرت ابوذر شو
ظالمان را به عدل و داد بخوان
ای تبِ روح تو غروب «قطیف»!
ای همه خون مسلخ تو شریف!
نالهات را به چاهها بسپار
روضهات را به گوش باد بخوان
در هیاهوی قاریان دلار
بار دیگر بلند شو ای یار!
جهل آل سقوط را بشکن
مفتیان را به اجتهاد بخوان...
این یهودیدلان بیپروا
سرخوشانند خونِ یحیی را
زکریّا شو و به لحن سکوت
«کاف»، «ها»، «یا» و «عین»، «صاد» بخوان
بازکن «جامع المدارک» را
تازه کن داغ ِخون «مالک» را
بین مقتل به چشمکوریشان
با تبسم «و إن یکاد» بخوان...
از بقیع از غم زمانه بگو
یک دهن حرف عارفانه بگو
باز از غربت رسول بپرس
نوحۀ «احسنالبلاد» بخوان
النّمِر باقر النّمِر برخیز
بار دیگر به اقتدای علی
زیر گرمای آفتاب قطیف
فصلی از خطبهٔ جهاد بخوان...
✍🏻 #محمد_مرادی
🏷 #شیخ_نمر_باقرالنمر
🗓 ۱۲ دیماه؛ سالروز شهادت شیخ نمر باقرالنمر توسط جلادان آل سعود [سال۱۳۹۴]
🇮🇷 @Shere_Enghelab
اَینَ عمّار
ای چشم! از آن دیدۀ بیدار بخوان
ای اشک! از آن چشمِ گهربار بخوان
یک سالِ تمام، اَینَ مالک خواندی!
آرام مگیر! اَینَ عمّار بخوان
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #علامه_مصباح_یزدی
🇮🇷 @Shere_Enghelab