eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
761 عکس
242 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
وفاق اهل وفاقم، با قشون دشمن اما نه با شعله‌های فتنۀ اهریمن اما نه با دست‌های آشنا بر شانه‌ام آری با مار پیچیده به دور گردن اما نه با هر نسیمِ خاکسار و خاضعم همدل با نعرۀ طوفان دزد و رهزن اما نه بر هر که می‌خواهی بیا منّت گذار ای شمع بر ماه تابان و همیشه روشن اما نه.. وحدت به عشق تار و پود پرچمم آری سازش به دور پاره‌های میهن اما نه ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
وعده وعید دشمن سقوط سلسله را برنتافته‌ست ختم به خیر غائله را برنتافته‌ست در راه، عزم قافله را برنتافته‌ست از لحظه‌ای که شور حسینی بلند شد از هر مناره بانگ خمینی بلند شد جنگی که درگرفت پیاپی ادامه یافت وعده وعید سلطنت ری ادامه یافت فتنه به فتنه تا نهم دی ادامه یافت می‌خواستند باورمان را عوض کنند اندیشه‌های برترمان را عوض کنند بالا گرفت دشمنی عمروعاص‌ها در گیر و دار بازی این بی‌حواس‌ها این‌گونه بود قصۀ حق‌ناشناس‌ها: قرآن به نیزه رفت، علی بی‌سپاه ماند باری میان معرکه بی‌تکیه‌گاه ماند آنان که مهر میهن خود را فروختند یک‌جا شکوه بهمن خود را فروختند تنها به ارزنی منِ خود را فروختند از گرد روی آینه بی‌قدرتر شدند در بطن انقلاب بنی‌صدرتر شدند گرچه همیشه در دل جنگ است میهنم آماج تیرهای فرنگ است میهنم بیچاره! گربه نیست، پلنگ است میهنم هرگز مباد خون شهیدان هدر شود خونی که ریختند فراوان، هدر شود در دوستی نفاق به جایی نمی‌رسد آن‌سان که باتلاق به جایی نمی‌رسد این‌گونه اتفاق به جایی نمی‌رسد باری به سنگ خورد حقیرانه تیرشان پایان گرفت بازی شاه و وزیرشان ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یادتان باشد فصل‌های پیش از اینم را فراموشی مباد انقلاب سرزمینم را فراموشی مباد ناجوانمردی‌ست هر کس پشت بر میهن کند روی بر بیگانۀ همزاد اهریمن کند فکر دل بستن به دشمن نیست جز سودای مرگ سر فرود آوردن است این شیوه‌ها در پای مرگ یادتان باشد که ما در فصل توفان زیستیم زندگی را زیر پرواز شهیدان زیستیم هشت فصل از عشق را در خاک و خون جولان زدیم پنجه‌ها در پنجه‌های سرکش توفان زدیم یادتان باشد برادرها که خاکستر شدند پرتوی بودند نامیرا که رخشان‌تر شدند شب‌چراغ خانه آنان‌اند در شب‌ها هنوز خاطراتی سرخ در تقویم این دنیا هنوز در نماز آب‌ها شد منعکس تصویرشان بست قامت تا قلم‌ها در پی تحریرشان در گلوی دره‌ها پیچید چون آواز موج انعکاسی روشن از آیینۀ تکبیرشان وسعت میدان خون را تا خلیج فارسی سیر کرد از خاک میهن شیهۀ شمشیرشان بی‌قضا و بی‌قدر رفتند با آهنگ دل غیرت‌آوازان به سوی آخرین تقدیرشان می‌نویسد همچنان مانا به روی سنگ‌ها خویش را آوازهای سرخ عالم‌گیرشان ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خون‌خواهی به همین زودی از این دشت سپیدار بروید یا لثارات حسین از لب نیزار بروید سرو در سرو، به خون‌خواهی قیس بن مسهّر نخل در نخل به خون‌خواهی تمّار بروید شب می‌آشوبد از آواز ستم‌سوزی مسلم کوفه را پنجره در پنجره بسیار بروید.. چه غم از فتنۀ پاییز و تبر‌های پس از این باغ را در وزش شعله نگه‌دار، بروید وقت خون‌خواهی هفتاد و دو خورشید بیاید وقتی از بیشه رجز‌خوانی مختار بروید به همین زودی از این ناحیه تکبیر بلند است از زمین لمعه‌ای از خون فراگیر بلند است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
وعدۀ پیروزی به پا خیزید ای مردم که وقت سوگواری نیست ندارد بهره‌ای از زندگی خونی که جاری نیست به پا خیزید، باید بغض را در زخم حل کردن که جنگ است و نباشد فرصت زانو بغل کردن محرم آمده خون می‌چکد از زلف پرچم‌ها محرم آمده، ای عاشقان! از آن محرم‌ها محرم آمده بر شیشۀ شب سنگ می‌کوبیم و ما بر طبل ماتم نه، به طبل جنگ می‌کوبیم محرم آمده این شعر را بسیار می‌خوانم مدام «اَلمَوت اَولی مِن رُکوبِ العار» می‌خوانم حسین بن علی پیراهنی از فتح بر تن کرد و او تکلیف عالم را به روی نیزه روشن کرد حسین آمد که دل خالی شود از ناامیدی‌ها دو صف کرده‌ست دنیا را؛ حسینی‌ها، یزیدی‌ها اگر از زخم ای مردم هزاران مثنوی دارید به عطر چادر زهرا دل خود را قوی دارید بگو با آن‌که در این برهه حیران و هراسان است که پیروزی ایمان وعدۀ قطعی قرآن است بخوان قرآن و پیدا کن خدا را در بزنگاهش ببین «نصرٌ مِنَ الله» است در «اِن تَنصُروا الله»ش یقینا خوب می‌داند کسی که امتحان داده‌ست خدا در تنگناها قدرت خود را نشان داده‌ست خیال ما ز پایان خوش این جنگ آسوده‌ست که پیروزی‌ست هرجایی که امت با ولی بوده‌ست در این میدان اگر تنها، اگر زخمی... ولی هستیم و تا جان در بدن داریم با سیدعلی هستیم به خون کودکان پرزده تا آسمان سوگند به خون پاک دانشمندها، فرماندهان سوگند برایم آخر این ماجرا روشن چنان روز است که در این جنگ قطعا خون حاجی‌زاده پیروز است به نام نامی حیدر نبرد آغاز می‌گردد علی با ذوالفقار خود به خیبر بازمی‌گردد بگو فرعون را موسی به سوی نیل می‌آید علی با ذوالفقار خود به اسرائیل می‌آید.. در آن طوفان پایانی در آن پایان طوفانی اگر که شاهنامه خوانده باشی خوب می‌دانی ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است از این پس یک هدف داریم و آن قلب تلاویو است تلاویو است و ویرانی‌ست حالا باز حاشا کن بخز در لانه‌ات ای موش، بنشین و تماشا کن که با خون عزیزان وطن بازی نخواهد شد و ایران جز به نابودی تو راضی نخواهد شد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یزید امروز کابوس شب دشمنِ پرنیرنگیم در راه جهاد یک‌دل و یک‌رنگیم از شمر و یزید آن زمان بیزاریم با شمر و یزید این زمان می‌جنگیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حسینیۀ معظم به جوش نوحه فقط گرم می‌شود دم ما که موج موج حماسه‌ست در رگ غم ما هزار جامهٔ خونین به زیر رخت عزاست چه صبح‌ها که دمد از شب مُحرم ما ز لاله‌زار وطن بس که داغ می‌بالد دمیده از افق اشک، صبح شبنم ما تن است حب وطن، جان ماست حب علی نشسته‌اند به یک دل دو عشق توام ما خوشا به راه دفاع از حریم مام وطن شهادتی که کفن هم مباد مَحرم ما فدای پرچم ایران و رقص در بادش به دوش رفتن تابوت‌های ماتم ما چه بیمِ تیغ، نمک‌خوردهٔ شهادت را؟ در این مصاف به‌جز زخم نیست مرهم ما.. به راه قدس، سر از کربلا درآوردیم به رنگ خون سلیمانی است خاتم ما به کارزار رشیدیم، قامت سرویم فقط به وقت رکوع است قامت خم ما ز جانفشانی ما زخم هم دهان وا کرد که وقت رزم نشیند به خوان حاتم ما کمان آرش ما چله چله سجیل است به رخش شاهد خود برنشسته رستم ما میان معرکه صیاد را به دام انداخت به آه شعله‌ور آهوی آسمان‌رم ما ز خصم هیچ نماند به غیر خط غبار رسد به خط مُقدم اگر که مَقدم ما به هم زده‌ست حساب و کتاب دنیا را صف منظم ما، جنگ نامنظم ما زمان هرولهٔ هاجر مهاجر شد امید نسل ذبیح است جوش زمزم ما نگاه کن! شب تاریک کودکی مظلوم پُرِ ستاره شد از حملهٔ دمادم ما نگاه کن! لب عطشان کودکی مغموم به خنده باز شد از شعله‌های نم‌نم ما در این میانه دل ما به سیدی گرم است که دست اوست علم در صف مُقدم ما اگرچه داغ پس از داغ دیده، خم نشده مراد سرو شده لالهٔ معمم ما به هم تنید به محراب حرب از رجزش طنین خطبه و تکبیرهای محکم ما به خطبه‌ای همه طومار ساحران پیچید عصا نیاز ندارد کلیم خوش‌دم ما نهاده‌ایم سرِ غم به شانهٔ لطفش به لطف، شانه کشیده به زلف درهم ما به زیر بیرق عباس، میر پرچمدار نشسته است و بلند ایستاده پرچم ما به اشک روضه درآمیخت شور «ای ایران» وطن شده‌ست حسینیهٔ معظم ما زمان شهرت ابن‌زیاد و غربت ماست ولی خدا برکت می‌دهد به این کم ما اگر تمام جهان هم علیه ما بشوند چه بیم؟ تا که خدا هست یار و همدم ما ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شور اربعین بعد از هزار و سیصد و اندی سال اهریمن از نگین تو می‌ترسد شمشیر کین هنوز به قربانگاه از حلق نازنین تو می‌ترسد آن آتشی که خیمه‌گهت را سوخت گرم است همچنان به خِرَدسوزی چون کاهدان، بساط فریب اما از آه آتشین تو می‌ترسد شیپور مکر و سفسطه و تحریف امروز نیز در کف رندان است بانگش رسیده تا به فلک اما از منطق متین تو می‌ترسد تزویر از صراحت رفتارت، زور و زر از تبلور ایثارت، توجیه از فصاحت گفتارت، تردید از یقین تو می‌ترسد خودکامه‌گان تجسم آن سنگ‌اند سنگی که خورده‌ بود به پیشانیت خونت هنوز مانده به دامانش اما خود از جبین تو می‌ترسد آن نی که در سفر، سر خونینت آیات وحی بر سر آن می‌خواند در کوی و برزن است هنوز اما از صوت دلنشین تو می‌ترسد امروز اگرچه مغرب ویرانگر تسخیر کرده است ثریا را با گنبد دفاعی پولادین از عزم آهنین تو می‌ترسد تا نشنود بشر کلماتت را اصحاب شر به هلهله مشغول‌اند چون لشکر یزید، ولی دشمن از بانگ پرطنین تو می‌ترسد بنگر که ساحران نوین از عجز سر را بر آستان تو می‌سایند ای وارث کلیم! هنوز آن مار از جوف آستین تو می‌ترسد سوی تو آمدند پی پابوس مردم ز شرق و غرب چو اقیانوس زین رو سپاه سفسطه و سالوس از شور اربعین تو می‌ترسد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عشق حسینی... گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را مرور می‌کنم امشب غم تمام جهان را غم عراق و یمن را که شعله‌شعله در آتش غم دمشق پریشان و غزّۀ نگران را دلارهای یهودی، ریال‌های سعودی ببین که برده به غارت چگونه امن و امان را چه کودکان یتیمی که مانده بی‌سر و سامان چه مادران غریبی که برگ‌ریزِ خزان را... صدای ناله و شیون زِ هر کرانه بلند است چگونه خواب ربوده‌ست چشم آدمیان را؟ جهان اگرچه کویر سکوت و بهت و تماشاست در این دیار ببین رودهای در جریان را ببین شکوه و شهامت چگونه ریشه دوانده ببین قیامت قد هزار سرو روان را ببین که عشق حسینی و آرمان خمینی چگونه باز به میدان کشانده پیر و جوان را درود بر شرف و عزت جوانِ دلیری که در هوای حرم نذر می‌کند سر و جان را چگونه دم بزنم از مدافع حرم عشق چگونه وصف کنم آن حماسه‌های عیان را سلام ما به خلیلی و صابری و علی‌دوست به غیرت همدانی که خیره کرده جهان را سلام ما به عزیزی و باغبانی و عطری چه عاشقانه برانگیختند رشک جنان را درود بر تقوی، شاطری و فاطمی‌اطهر که خوانده‌اند «أوَفَیتُ» به‌ لب امام زمان را سلام بر سر اسکندری که بر سر نیزه گرفت از دل هر بی‌قرار تاب و توان را «سری به نیزه بلند است در برابر زینب» خدا کند که نبیند رقیه زخم سِنان را سری که بر سر نیزه رهاست عطر صدایش وَ غرق نور خدا می‌کند کران به کران را و «أی منقلبٍ» می‌رسد به گوش دوباره دمی نمی‌برم از یاد شمرهای زمان را... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زنی به نام وطن بیا بیا که بخوانیم شعرهایش را و بشنویم زبان غزل‌سرایش را زنی‌ست آن‌که اساطیر گفته‌اند از او زنی‌ست آن‌که نوشتند ماجرایش را زنی به نام وطن صبح زود می‌خواند به گوش مسجد هر شهر ربنایش را چه مادرانه در آغاز روز می‌بندد به روی بازوی هر پهلوان دعایش را روانه می‌شود و می‌رود به لاهیجان که باز دم بکند صبح زود چایش را سری به کوه دماوند می‌زند حتما و خواهرانه اتو می‌کند قبایش را به سمت شهر ابرکوه می‌رود بشکوه به دست سرو کهن می‌دهد عصایش را به قم می‌آید و کنج رواق آیینه پر از هوای حرم می‌کند هوایش را به سوی نقش جهان، راستای مسگرها میان دیگ مسی می‌پزد غذایش را نشسته پای غزل‌های تیشۀ فرهاد شنیده از نفس بیستون صدایش را دوباره آمده برنو به دست تا لب مرز که باز اهرمن آورده اژدهایش را به حافظیه و خوبان پارسی‌گویش رسانه مژدۀ رندان پارسایش را اذان ظهر شد و مسجد نصیرالملک شنیده است صدای خدا خدایش را نشسته بعد اذان پشت دار قالیچه که رج به رج همۀ شهر و روستایش را... کشیده نقشۀ زیبایی از شب اروند و بافته بَلَم و لنج و ناخدایش را شبیه نقشۀ‌ گلریز قالی تبریز چه خوب بافته ایران و جای‌جایش را غروب مویه‌کنان می‌رود به چزابه دوباره روضه گرفته‌ست کربلایش را وجب وجب همۀ دشت فکه را گشته مگر بیابد از این خاک آشنایش را شب است، می‌رود آرام روی کوه سهند که بشنویم همه شور لای‌لایش را دوباره بقچه‌ای از درد دل بغل کرده که باز گریه کند مشهدالرضایش را مرور می‌کند از خاطرات گوهرشاد صدای چادر در خاک و خون رهایش را مرور می‌کند از داغ شیخ فضل‌الله تکانِ صندلیِ دار پیش پایش را مرور می‌کند از دورۀ رضاخانی وفور قحطی و دزدان بی‌حیایش را مرور می‌کند اندوه رفتن بحرین و کودکانِ از آغوش خود جدایش را گذشته دورۀ تاریک گوشه‌گیر شدن نگاه کن که ببینی بروبیایش را که تار مویی از او کم نمی‌شود دیگر بغل گرفته شهیدان جان‌فدایش را :: وطن! به زندگی مادرانه‌ات سوگند جهان بدون تو گم می‌کند صفایش را اگر بهای شکوفایی تو جان من است بگیر جان مرا، می‌دهم بهایش را مرا هجا به هجا در بغل بگیر وطن شبیه دفتر شعری که بیت‌هایش را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
و اعتصموا... گردباد است که سنجیده جلو می‌آید به پراکندن جمع من و تو می‌آید ناقص‌الخلقه‌تر از پیش به ما می‌تازد دیو تشویش، کم و بیش به ما می‌تازد غل و زنجیر به کف، در نخ این منطقه است با صد افسون و دغل در صدد تفرقه است گردباد است و به هر حال جلو می‌آید به پراکندن جمع من و تو می‌آید جمعمان جمع نخواهد شد اگر ما نشویم وقت تنگ است بیا از هم منها نشویم چاره‌ای نیست به جز بر صفِ خود افزودن ضرب در هم به توان ابدیّت بودن بی‌نهایت شدن و یکدل و یکرنگ شدن با اشارات خداوند هماهنگ شدن چاره این است که در آینهٔ وحدت «هو» دل ببندیم به تصویر خوشِ «و اعتصموا...» پچ پچی پشت سر ماست همه گوش کنید نقشه ای شوم مهیاست همه گوش کنید تیک تاک همهٔ عقربه‌ها تند شده در عوض حرکت ما کُندتر از کُند شده ما که آمیزه‌‌ای از صدق و صفاییم، چرا؟ ما که دلباختهٔ نور خداییم، چرا؟ ما که توفیق کبوتر شدن از او داریم و در اندیشهٔ پرواز، رهاییم، چرا؟ در جهانی که مناجات به یغما رفته ما که شاداب‌ترین شور و نواییم، چرا؟ ما که از بدر و اُحد این همه راه آمده‌ایم ما که مدیون تمام شهداییم، چرا؟ پچ پچی پشت سر ماست همه گوش کنید نقشه‌ای شوم مهیاست همه گوش کنید نبض دنیای کنونی متلاطم شده است رگِ دستان ممالک، متورم شده است غزّه می‌لرزد و در آتش تب می‌سوزد در تب فسفری غیظ و غضب می‌سوزد استخوانی‌ست و یک پوست نازک بر آن کیست آیا بکشد دست تبرکّ بر آن؟ خار در پای دمشق است و تنش خونین است باز می‌غرّد؛ اما دهنش خونین است.. از خود این‌قدر چرا زخم زبان می‌شنویم این همه حرف، علیه خودمان می‌شنویم هر کجا حرف و حدیثی‌ست علیه خودمان با برانگیختگی؛ با هیجان می‌شنویم حرفی از همدلی و صلح و صفا هم باشد باز با گوش پُر و بغض گران می‌شنویم ما اگر گوش به آوای خداوند دهیم تا ابد صوت اذان، صوت اذان می‌شنویم همّت مختصری باشد اگر در دلمان بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنویم بین ما شکر خدا، نسخهٔ پرهیزی هست فرصت تکیه به آیاتِ دل انگیزی هست این کتاب است که بین من و تو واسطه است و همین معجزه جذاب‌ترین رابطه است بین ما آی برادر! پل پیوندی هست شیشهٔ عطر دل انگیز خداوندی هست می‌توانیم هر آیینه قوی‌تر باشیم شرط اول قدم آن که نبوی‌تر باشیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عقد اخوت قصيده آه بگريد، پر از بلا بشود به سوگواری آیينه مبتلا بشود محمد آمده در شعر من، پریشان‌حال قصيده كاش برای غمش حرا بشود از آن دو چشم پر از زخم، رود خون جاری‌ست حرای شعر پر از سوز ربنا بشود چه حال و روز غریبی کتاب حق دارد چقدر محملِ تفسير ناروا بشود؟ ببين كه بر جگر دين چه زخم‌ها بزند همان كه سجده‌‌اش آیینهٔ ريا بشود همان كه لعن برايش هميشه ملعبه‌ای‌ست بناست تفرقه‌انداز دين ما بشود منافقانه نشسته‌ست تا نگاه كند به دست خنجر فتنه سری جدا بشود رسول عقد اخوت برایمان خوانده‌ست برادری ز برادر مگر جدا بشود؟ برادرم! به گمانم رسيده ساعت آن كه نغمهٔ لبمان «اِتّحادُنا» بشود اگر نقاب بيفتد به تيغ وحدت ما ورای چهرهٔ تكفير رونما بشود جهان به چشم ببيند كه حيله‌گر چه كسی‌ست يهود از پس آن پرده برملا بشود.. سپاهیان حسینیم، جای حیرت نیست در این مصاف اگر قدس كربلا بشود خوشا به هر که در این راه شد شهید القدس خوشا به هر که در این راه جانفدا بشود به شوق صبح، شبی شد فدا سلیمانی بشارتی‌ست در این خون که روشنا بشود که روشنا بشود با ظهور آن خورشید قیامِ رجعتِ سیدحسن به‌پا بشود مگر كه شيعه بميرد، عفاف دختر تو اسير حلقهٔ گرگان بی‌حيا بشود براي سُنّی عاشق سعادتی ابدی‌ست اگر شهيد حرم‌های سامرا بشود عقیق خاتم سِنوار یا علی گفته‌ست كه سینه‌اش سپر جان مرتضی بشود شكوه غيرت ضِیف اين اجازه را ندهد كه فرق شير خدا باز هم دو تا بشود اگر كه چشمهٔ وحدت بجوشد از دلمان درخت عزت اسلام باصفا بشود به جاده دل بسپاريم تا صبا بوزد كه دردمان به نسیم خوشی دوا بشود بدان كه می‌رسد از راه آن عدالت محض كسی كه منتقم دين مصطفی بشود ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab