ای وطن
ای بیقرار، ای غم سرشار، ای وطن
ای زخمخورده از در و دیوار، ای وطن
چادرنمازِ خونیِ گلدار، ای وطن
شمشیرِ در نیام گرفتار، ای وطن
تاریخِ موبهمو شده تکرار، ای وطن
این شعر نیست، این غم آتش گرفتهایست
این اشک نیست، زمزم آتشگرفتهایست
این شِکوِه نیست، پرچم آتشگرفتهایست
این خیمۀ محرّم آتش گرفتهایست
آتش تو را مباد سزاوار، ای وطن..
در عین سرو بودنِ خود، سایهافکن است
در اوج سربلندی و عزّت، فروتن است
کاری که در رشادت مردان میهن است،
چیزی شبیه حضرت عباس بودن است
برخیز پا به پای علمدار، ای وطن
گاهی اگر به دشت، نسیم ملایمیم
مانند کوه در شب طوفان مقاومیم
تا زندهایم، ریشهکَنِ ظلم و ظالمیم
یک انتقام سخت، بدهکار قاسمیم
ای داغدارِ قافلهسالار، ای وطن
معشوق را شکفته و خندان که دیده است
خندان میان خیل سواران که دیده است
از سمت جادههای خراسان که دیده است
اینقدر کوچههای چراغان که دیده است
چشمانتظارِ لحظۀ دیدار، ای وطن
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز جنگ منطقه جنگ رسانههاست...
📹 شعرخوانی استاد #کلامی_زنجانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سروهای رشید
رو به آیینه، پیش شاهچراغ
یکبهیک شمعها شهید شدند
سویِ چشم سپیدۀ فردا
نورِ پیشانی امید شدند
رنگ و روی صدایشان خون بود
دستهای دعایشان خون بود
همه سرتابهپایشان خون بود
اینچنین شد که روسفید شدند
فصل پاییز بسته بود کمر
تا شود سهم باغ خون جگر
هر یک از سروها به رغم تبر
قد برافراشته، رشید شدند
همه راهی شدند تا خورشید
زیر پا ماند سایۀ تردید
بودهاند آنچنان که «عاشَ سَعید»
آخر عمر هم سعید شدند
جهل اینبار هم مرکّب بود
باز آشوب و غم لبالب بود
گرچه آغاز غصهٔ شب بود
اولِ صبحِ روزِ عید شدند
با صدای گلوله خواب شدند
شب تاریک را جواب شدند
ناگهان سوختند و آب شدند
شمعها اینچنین شهید شدند
✍🏻 #امیر_رسولی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حقوق بشر!
آشفته نمیشود چرا خواب جهان؟
از دور نیفتاده چرا چرخ زمان؟
آیینۀ خون شد حرم شاهچراغ!
این است حقوق بشر مدّعیان؟
✍🏻 #ناصر_فیض
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بابالرضا
در وسعتى از صحن تو ديدم اجابت را
بر قامت گلدستهها، باران رأفت را
در آستان نور تو، «جاى ملالى نيست»
بايد بهجا آورد هردم شكر نعمت را
از فتنههاى بى امان بايد پناه آورد
شاهِچراغ اينجا بشويد گرد غفلت را
در آستان تو كبوترها سبكبالاند
گردِ حرم دارند امّيد شفاعت را
در حوضِ خون، آرى كبوترها ادا كردند
لبتشنه با خون گلو، غسل شهادت را
السّابقون السّابقون، از عشق مىگفتند
آن عاشقانى كه چشيدند اين زيارت را..
بابِ شهادت باز شد در اين حرم يعنى
آقا نشان دادى خودت راه سعادت را
آقا خلاصه زائرانت خوب فهميدند
بابالرضا هم مىدهد رزق شهادت را..
✍🏻 #محمدمهدی_عبداللهی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
داغِ دل
با دل بستن به صِدقِ گفتارِ کلاغ
شش هفته تبر زدند بر پیکرِ باغ
از کاشتن کینه چه خواهد رویید؟
جز داغِ نشسته بر دلِ شاهچراغ
✍🏻 #محمدرضا_بازرگانی
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
من مادر آرتینم
زنی دیدم آنروز از غصه سرشار
که میگفت من مادر آرتینم
و میگفت من با همین چادر خود
چنان کوه در سنگر حفظ دینم
من از نسل «دَباغ»هایم در این خاک
اگر خصم را سیلی آتشینم
رسیدهست تا آسمان شاخ و برگم
ولی ریشۀ محکمی در زمینم
بمیرم من ای کاش و هرگز نبینم
که در آتش شک بسوزد یقینم
خوشا من که چون مادران شهیدان
ز چادرشب خود ستاره بچینم
ببین در دلم غیرت زینبی را
که من تازه برگشته از اربعینم
مگر من بمیرم که صد پاره گردد
به دست چنین گرگها سرزمینم
✍🏻 #حسن_زرنقی
* خانم طاهره دباغ مبارز انقلابی، محافظ امام و رزمنده دفاع مقدس و از بیانگذاران سپاه و نماینده مجلس.
🏷 #شعر_پایداری | #زن_زندگی_شهادت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از کانال رسمی محمدحسین ملکیان
و اما صحبتی با بعضی دوستان
سکوت شما تا وقتی و زمانی قابل توجیه بود. خود من در اولین متن هایی که نوشتم گفتم نباید به کسانی که سکوت کرده اند خرده گرفت چرا که هر کس شاید دلیلی برای سکوتش داشته باشد. الان هم بر همان باورم. اما اجازه بدهید دلایل احتمالی این سکوت را برای مخاطبان مان و مخاطبان تان بازگو کنم.
عزیزان!
سکوت این روزهای بعضی صاحبان قلم و شاعران و نویسندگانی که شواهد و قرائن و سبقه و تریبون های مورد استفاده شان نشان می دهد با جمهوری اسلامی ایران هستند دلایلی دارد به شرح زیر:
یک. شاید به زعم خودشان در شناخت جبهه حق و باطل به مشکل برخورده اند. یعنی شبهه دارند. پیشنهاد می شود این عزیزان تا زمان برطرف شدن شبهه، لقمه شبهه دار نخورند!
دو. فکر می کنند حرف زدن فایده ای ندارد. پیشنهاد می شود "کلمه"، این ابزار تاثیرگذار را برای همیشه زمین بگذارند. ابزاری که به کار نیاید یا جایش توی جعبه ابزار نیست یا کسی که آن ابزار را در اختیار دارد بلد نیست با آن کار کند!
سه. پشت روایت هایی از این قبیل که در فتنه چونان شتر دو ساله باش... یا در فتنه سکوت پیشه کن... یا غیره و ذلک پنهان شده اند. پیشنهاد می شود به سکوت شان برای همیشه ادامه دهند. چون اوضاع، فتنه خیز است. این فتنه که تمام شد فتنه بعدی در راه است. آب ها هم که از آسیاب افتاد هرکسی اندازه خودش زبان دارد! لات کوچه خلوت بودن هنر نیست.
چهار. می ترسند فحش بخورند. عزیزان! این فحش ها پای شما نوشته شده. بخورید یا نخورید بعداً با شما حساب می شود!
پنج. به تعبیری، وسط بازی می کنند. کسی که وسط بازی کند از دو طرف سنگ می خورد.
شش. دست شان بند است! یعنی یک دست شان را برای بشکن زدن آماده کرده اند و دست دیگرشان را برای سینه زدن. منتظرند ببیند کدام مجلس عَلَم می شود!
هفت: "من سیاسی نیستم!" . این هم سنگر جالبی ست. هرچند می دانم دارید شوخی می کنید، اما باید بگویم حضورهای چشمگیرتان در جلسات و شب شعرها و مجالسی که هر یک به نوعی با سیاست گره خورده این ادعای تان را نشنیده می گیرد! ابی با آن هارت و پورتش از مذمت های به کار بردن این جمله در امان نماند! شما که دیگر فرهنگسازان یک ایدئولوژی هستید! حواس تان باشد. شما چه بخواهید چه نخواهید از دید دیگران سیاسی هستید. چون آن "دیگران ها" معتقدند دین از سیاست جدا نیست. اصلاً به همین دلیل است که سال هاست می گویند دین باید از سیاست جدا شود.
هشت:
می ترسند. ورق را برگشته می بینند. روی فراموشکار بودن دیگران حساب باز کرده اند. روی فراموش کارها حساب باز نکنید. فراموش کارها یادشان می رود شما روی آن ها حساب باز کرده اید! فراموش کارها معمولا حافظه ی بلند مدت شان خوب کار می کند! گذشته های دورِ دور را به خاطر می آورند! برای حساب باز کردن کمی دیر اقدام کرده اید!
آتش نشان ها ساعت ها دور هم می نشینند منچ و ماروپله بازی می کنند و چای می نوشند و والیبال بازی می کنند و می گویند و می خندند و حقوق می گیرند برای روزی که ناگهان زنگ ها به صدا در بیاید و جان شان را کف دست شان بگیرند و بروند وسط آتش. بیچاره نظام که سال ها اسباب مسافرت ها و تفریح ها و هتل گردی ها و رستوران گردی ها و پاکت گرفتن های یک عده را فراهم کرد دلخوش به این روزها! آتش دارد جان و مال یک عده را می سوزاند و آژیرهای خطر به صدا در آمده و آتش نشان ها نشسته اند ماروپله بازی می کنند!
درود بر کسانی که جبهه شان را مشخص کردند، با هر نیتی و با هر سطح آگاهی و با هر تفکری. آن ها حداقل با آیینه اتاق شان که خلوت می کنند کسی که در آیینه می بینند را می شناسند!
به خودم می بالم که با وجود تمام نقض ها و زشتی های درونم که با پرده ی نفاق از چشم خودم و دیگران پوشاندم، در این یک مورد پرده را کنار زدم و گفتم من هم هستم. کمم ولی هستم.
خودم را از این هزارتوی توجیهات بیرون کشیدم و به همه نشان دادم. من سعی کردم آتش نشانی باشم که فقط می خواهد شعله های آتش را کمتر کند. حال، این که کجای این میدانِ بزرگِ غبارآلود ایستاده ام قضاوتش با مردم.
مدعیان
یاران حسین، با خطر میمانند
امثال حبیب، بیشتر میمانند
اینبار چراغ خیمه خاموش شود
از مدعیان چند نفر میمانند؟!
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #فتنه | #امتحان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سلالۀ غربت
آه از خزان این حرم و باغ پرپرش
این داغ جانگداز که سخت است باورش
آه از غم حرم که غروبی به چشم دید
درخون خویش غوطه زده طفل و مادرش
یا کودکی که زانوی غم در بغل گرفت
با داغ مادر و پدرش هم برادرش
زائر نشسته است و در این حجم تیرها
تنها ضریح شاهچراغ است سنگرش
این بارگاه، شیشه و سنگش درآشتیست
هر آینه، گلوله کند دل مکدرش
نفرین به دستهای پلیدی که میبرید
بال کبوتران حرم را به خنجرش
آلوده آنکه دست به خون برادران
آیا توان شمرد ز دین پیمبرش؟!
بر هر مصیبتی که به فرزند میرسد
حتما شکستهدلتر از او هست مادرش
زهرا هم از مصیبت این ماجرا گریست
بر غربت سلالۀ موسی بن جعفرش
اما به انتقام کشد تیغ از نیام
دستی که ترس دارد از او خصم خودسرش
القصه، قصۀ حرمم بیجواب نیست
باید که خصم را برسانم به کیفرش
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیوِ دو سر
هم فاجعه تا حدّ جنون میخواهد
هم حق را خوار و سرنگون میخواهد
شیرانِ مدافع حرم برخیزید
این دیوِ دو سر، هنوز خون میخواهد
✍🏻 #محمد_صمیمی
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عطر شهادت
آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد
آن شب که حافظ هم غزلخوان گریه میکرد
در مطلع ماه، آسمان رنگ عزا داشت
آن شب هلال ماه پنهان گریه میکرد
بر گنبد شاهِ چراغ آن پرچم سبز
یکپارچه با کل ایران گریه میکرد
در هجر زوّاری که دیگر برنگشتند
بیش از همه دروازهقرآن گریه میکرد
عطر شهادت با اذان در شهر پیچید
گلدسته همدم با شهیدان گریه میکرد
بر مشهدِ شاهِ چراغ آتش گشودند
شیراز با شاه خراسان گریه میکرد
تا حرمت موسیبنجعفر را شکستند
معصومه در قم دلپریشان گریه میکرد
در آن شب پاییز، ایرانِ غمانگیز
یکریز چون ابر بهاران گریه میکرد
حب الوطن ایمان ایران را نشان داد
آنسان که حتی هفتِ آبان گریه میکرد
بر جان آذربایجان هم آذر افتاد
مازندان همپای گیلان گریه میکرد
یک ملت از داغ شهیدان حرم سوخت
سردار دلها هم به کرمان گریه میکرد
ترک و لر و کرد و عرب همناله بودند
حتی به سوگ فارس، افغان گریه میکرد
از این جنایت حزب شیطان خنده میزد
جن و ملک بر حال انسان گریه میکرد
مادر کنار کودک بیجانش افتاد
تا پای جان بر پارۀ جان گریه میکرد
طفل یتیمی بیامان در صحن میگشت
از دیدن آن صحنه حیران گریه میکرد
آن شب ضریح از قلب سوزان زار میزد
هر زائری کنج شبستان گریه میکرد
هنگامۀ پرواز، پر از دستش افتاد
خادم زمین افتاد و دربان گریه میکرد
آیینههای دلشکسته غرق خون شد
هر آینه، هر خشت ایوان گریه میکرد
آن شب زیارتها مفاتیح الجنان شد
با هر زیارتنامه، قرآن گریه میکرد
::
با آل یاسین، قلب قرآن گریه میکرد
با آل طاها، آل عمران گریه میکرد
یک نوجوان همراه عبدالله و قاسم
از شوق جانان با دل و جان گریه میکرد
هر کس که میدید آن غروب غمفزا را
بر غربت شام غریبان گریه میکرد
باید که مقتل خواند اما با اشاره
خاتم به انگشت سلیمان گریه میکرد..
::
آن شب دمید از خون طفل و پیر، لاله
از هفت ساله بود تا هفتاد ساله
وقتی گلوها با گلوله لالهگون شد
ذکر حرم «انا الیه راجعون» شد
حتی در اوج گریه نستوه ایستادیم
ابری ولی محکمتر از کوه ایستادیم
ما با شهادت افضلالاعمال داریم
تا مطلعالفجر فرج چشمانتظاریم
✍🏻 #سیدمحمدرضا_یعقوبیآل
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab