مکتب شهادت
این سرزمین نامش فلسطین است باری
خاک دلیران و دیار جاننثاری
مهد شکوه و مسقط الراس صلابت
آیینهدار مکتب خون و شهادت..
ما شیرمردانی به رزم آماده داریم
قاسم سلیمانی و فخریزاده داریم
در بطن خویش آیات محکم کم نداریم
امثال طهرانی مقدم کم نداریم
آنان که بر فرق عدو سجیل بودند
دنبال محو نام اسرائیل بودند
ایمان اگر شد با عمل همره غمی نیست
ما سهممان خون است و خون سهم کمی نیست
بر پرچم ما نقش خون ماندهست یک عمر
ما را به غیر از زخم حاشا مرهمی نیست
صهیون اگر دیو سپید هفتسر شد
هرگز مپندارد که ما را رستمی نیست
این خانه بیت العنکبوت است و بداند
سد است اگر این خانه سد محکمی نیست
صهیون زند از پشت خنجر رسمش این است
تنها فقط خون ناجی این سرزمین است..
هرگز مدار از سامری هیچ انتظاری
موسی بر این موساد نفرین کرد باری
دریا اگر طغیان کند ماییم سَدّش
هرگز نترساندهست ما را جزر و مَدّش
باید بخوانیم از حضیض و اوجهایش
از این شب تاریک و بیم موجهایش
اهریمنان هیزمکشانی بس حقیرند
آتش بیار اغتشاشات اخیرند
ای سامری تا کی فریب و کشتهسازی؟
نفرت پراکندن به دنیای مجازی
ای سامری تا کی به بتها سجده کردن؟
سودی نخواهی برد از این گوسالهبازی..
دنیا تماشا کن چراغ راه ما را
فریادهای جاء نصر الله ما را
ما پیروان شیر احزاب و حنینیم
دلدادگان نسل اِحدَ الحُسنَیَینیم
مردم! مبادا پیش دشمن ساده باشید
ای لشکر صاحبزمان! آماده باشید
اربابمان میگفت اگر که دین ندارید
ای حقستیزان لااقل آزاده باشید
اربابمان میگفت قبل از دادن جان
باید که بر معشوق خود دلداده باشید
اربابمان از صدر زین افتاد بر خاک
اینگونه باید خاکی و افتاده باشید
در پای ارباب ارباً اربا گشت قاسم
قاسم شوید و مست از این باده باشید
این پرچم حق است و حق پس دادنی نیست
این پرچم از دستان ما افتادنی نیست
✍🏻 #محمدرضا_طهماسبی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیر آمدم...
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #فاطمیه | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
انقلاب
جهان در انتظار آفتاب است
تمام رنجهایش بیحساب است
کسی با ذوالفقار از دور پیداست
جهان در معرض یک انقلاب است
✍🏻 #سیدحبیب_نظاری
🏷 #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بسیجیان علی
بسیجیان علی دم به دم شهید شدند
که هم کنایه شنیدند و هم شهید شدند
بسیجیان علی را شهادت اینگونهست
که کوثرانه به چندین رقم شهید شدند..
بسیجیان علی سالهای پیش از این
به روضه با غزل محتشم شهید شدند!
بسیجیان علی از قدیم زینبیاند
اگر به راه دفاع از حرم شهید شدند
گهی کلنگ به دستِ مناطق محروم
گهی به مدرسهها با قلم شهید شدند
به اربعین حسینی بسیجیان علی
به درب خانه در اوّل قدم شهید شدند
بسیجیان علی شیعیان زهرایند
اگر حساب کنی، تازه کم شهید شدند!
بسیجیان علی عاشقان عبّاسند
شدند کربوبلا همقسم، شهید شدند
بسیجیان علی را به تشنگی بشناس
ببین که زیر کدامین عَلم شهید شدند
ولی من و تو چه کردیم؟ ادّعا کردیم!
بسیجیان علی دست کم شهید شدند!
به خون خویش نوشتند صبح نزدیک است
بسیجیان علی صبحدم شهید شدند
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #شهدا | #بسیجی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو و مهتاب و مین
به زیر نور ماه آن شب شمردم زخمهایت را
تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را
تنت را در میان خاک و خونها یافتم اما
نمییابم در این صحرا سر از تن جدایت را
مرا از آن سوی معبر به خود میخواندی اما من
میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را
شهادت آرزویت بود و با شبگریههای خود
به گوش آسمانها میرساندی این دعایت را
چه آسان از میان سیمهای خاردار نفس
گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را
شهید من، رفیق لحظههای تلخ و شیرینم!
چه میشد با خودت میبردی آن شب مبتلایت را
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #شهدا | #شهید_علی_چیتسازیان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطشکن
امام خواست به این انقلاب جان بدهد
به حافظان وطن دست پرتوان بدهد
امام خواست که ما کربلانشان باشیم
علی اکبر و عباس این زمان باشیم
به یُمن چشم غزلخوان او بسیج شدیم
امام گفت و به فرمان او بسیج شدیم
عیار ما به عیار بسیج بالا رفت
شکوه نام وطن تا به آسمانها رفت
شبی که لشکر شیطان به ما شبیخون زد
سپاه وحشی دجال پنجه در خون زد
بهار شهر گرفتار دیو سرما شد
شبی که پای حرامی به خاک ما وا شد
بسیج بود که چون رعد آتشین میشد
به یک نگاه ولی آبروی دین میشد
بسیج بود که چون کوه استوار آمد
به پاسداری این شهر، بیقرار آمد
همیشه خطشکن سنگر جهاد، بسیج
کجا به لشکر شیطان مجال داد بسیج؟
کدام پای حرامی ز خاک دور نشد؟
کدام فتنه به دست بسیج کور نشد؟
بسیج ریشه در آیین آسمان دارد
به نورِ حبّ وطن عشق بیکران دارد
سوار صبح به ما راه را نشان دادهست
مسیر سبز ظهور از دل همین جادهست
همیشه پا به رکاب حضور خورشید است
کسی که چشم به راه ظهور خورشید است
بسیج هیمنۀ آخرالزمانی ماست
شناسنامۀ بیداری جهانی ماست
✍🏻 #سیدعلی_حسینی_ایمنی
🏷 #شعر_پایداری | #بسیج
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرو
در سایۀ او وطن چه بیباک شدهست
با او پشت دشمن دون خاک شدهست
دیروز امام ما نهالش را کاشت
امروز بسیج، سرو چالاک شدهست
✍🏻 #سیدمحمدحسین_ابوترابی
🏷 #شعر_پایداری | #بسیج
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبه فاطمی
صدای لرزش مسجد به چشم میآمد
چه میگذشت که رحمت به خشم میآمد
چه مسجدی که مصلای ناسپاسیها...
چه مسجدی که رکبخوردۀ سیاسیها...
و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود
و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود
زنی صدای قیام زمانه شد آن روز
خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز
رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد
رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد
که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود
و بعد حمدِ خداوند، اینچنین فرمود:
قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی
منم که فاطمهام، نیست مثل من احدی
فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی
و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی
مرور میکنم از روزهای تیره و تار
تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار!
در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام
برهنه بودنتان بود جامۀ احرام
در آن زمانه که گنداب نوش میکردید
سرِ طعام، نزاعِ وحوش میکردید
در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان
شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان
طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات
أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات
همان که بود شب و روز مهربانِ شما
جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما
امان نداد به غارتگران قافلهها
لجام زد به دهان چموش غائلهها
مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟!
مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟!
دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید
به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید..
نشستهاید به حکم قیام برخیزید
سیوف بدر و احد از نیام برخیزید
مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟
مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟
که با سکوت شما رحلت نبی طی شد
و در سقیفهتان مرکب علی پِی شد
به مرگ میگذرد ماجرا پس از پدرم
دلم گرفته از این طعنهها پس از پدرم
پدر! مپرس چرا اینقدر شکسته شدم؟
پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم!
لطافت سخنان تو را نمیشنوم
صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمیشنوم
فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها
فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا
چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ!
چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ!
✍🏻 #محمدمهدی_خانمحمدی
🏷 #فاطمیه | #بصیرت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آینهای روی خاک...
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
افتاده بود آینهای روی خاکها
این بود رسم، آینه را برنداشتن
سیلی زدند تا که شود رسم بعد از این
اسلامِ اعتقاد به کوثر نداشتن
اسلامِ تیغ شعلهور طلحه داشتن
اما زبان سرخ ابوذر نداشتن...
از بس به راه و رسم علی اعتراض شد
محکوم شد زمانه به حیدر نداشتن...
میترسم اینکه باب شود سالهای سال
رسمِ امام بودن و لشکر نداشتن...
✍🏻 #ایوب_پرندآور
🏷 #فاطمیه | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیۀ نور
گر زن به حجاب خویش مستور شود
از دیدۀ آلوده و بد دور شود
نیکوست برای زن که الگو گیرد
از فاطمه، تا آیهای از نور شود
✍🏻 #علیاصغر_دلیلیصالح
🏷 #فاطمیه | #بانوی_مؤمن
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دارالشفای درد جهان
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست
ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را
ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر
کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را
ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک
پیدا نخواست غیرتِ شیر خدا تو را
دفن شبانۀ تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنیست ز چندین جفا تو را
تا کفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود
راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را!
یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست
در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را...
خم کرد ای یگانه سپیدارِ باغِ وحی
این هیجده بهارِ پر از ماجرا، تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربتِ علی
انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را...
دادند در بهای فدک آخر ای دریغ
گلخانهای به گسترۀ کربلا تو را...
پهلو شکستهای و علی با فرشتگان
با گریه میبرند به دارالشفا تو را
دارالشفای درد جهان، خانۀ علیست
زین خانه میبرند ندانم کجا تو را؟!...
✍🏻 #قادر_طهماسبی
🏷 #فاطمیه | #بصیرت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
19.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
📹 شعرخوانی آقای #محمد_خادم درباره #شهید_فخریزاده در حضور رهبر انقلاب.
🇮🇷 @Shere_Enghelab