eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
761 عکس
242 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام جاودانه یک ناوگان کاغذی از شهر خواب‌ها از بندر دروغ و دیار نقاب‌ها لنگر کشید و عازم دریای فارس شد از باد، بادبانش؛ از آتش طناب‌ها با این خیال خام که خورشیدِ بخت اوست همواره بی‌غروب‌ترین آفتاب‌ها آمد به سوی عرصۀ سیمرغ آن مگس در وسعتی که ریخته پرّ عقاب‌ها آنجا که از مهابت رستم شکسته است رنگین‌کمان هیبت افراسیاب‌ها نقشی تباه مانده از آن ناو کاغذی بر موج‌خیز وحشی طوفان بر آب‌ها :: نام تو ای رئیسعلی جاودانه ماند بر سطر سطر خاطره‌ها و کتاب‌ها ✍🏻 🏷 🗓 ۱۲ شهریور؛ سال‌روز شهادت رئیسعلی دلواری، سردار بزرگ قیام علیه اشغالگران انگلیسی [سال۱۲۹۴] 🇮🇷 @Shere_Enghelab
به داغ لاله... به زخم پیکر زیتون، به بغض لیموها به داغ لاله، به خون گلوی شب‌بوها به بال‌های کبوتر که غرقه در خون است به زخم‌های نشسته به پیکر قوها به یال‌های پریشان و زخمی اسبان به ردّ جاری خون در نگاه آهوها به گونه‌های به خون‌سرخ از جراحت عشق به زخم تیغِ نشسته میان ابروها به فرق‌های حنابسته در عروسی خون قسم به طرّۀ در خون‌خضاب گیسوها به بغض شیعه که دیری‌ست در گلو مانده به بازوان کبود شکسته‌پهلوها که تیغ حیدر اگر در نیام خود جنبد اثر نماند از این برج‌ها و باروها نشان خیبر صهیون به جا نخواهد ماند چنان‌که نام و نشان نتانیاهوها! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
اجابت ما را خدا در این شب ظلمت رها نکرد در کوچه‌های بستۀ حیرت رها نکرد در لحظه‌های تلخ و نفس‌گیرِ گم‌شدن سرگشته را بدون هدایت رها نکرد.. نوحی هزارسال فراخواند خلق را وی را در آن نواحی غربت رها نکرد او را کشاند در دل طوفان و لحظه‌ای در موج‌خیز لُجّۀ وحشت رها نکرد حتّی کشید در دل آتش خلیل را امّا در آن شرار شرارت رها نکرد یعقوب را به کلبۀ احزان اگر نشاند او را در آن سرای مصیبت رها نکرد موسای در محاصره را تا به نیل برد امّا میان نیل هلاکت رها نکرد.. عیسای پاک را به سر جُلجُتا کشاند امّا بدون لطف و عنایت رها نکرد آن شب رسول بود و بسی تیغ آخته او را میان موج عداوت رها نکرد او را کشاند در دل یک غار هولناک امّا به دام اهل شقاوت رها نکرد.. از جمع دوستان دل‌آگاه خویشتن کس را به خواب رخوت و راحت رها نکرد.. یاری او که می‌رسد از راه ناگزیر مظلوم را بدون حمایت رها نکرد دستی که خاضعانه به سویش دراز شد آن دست را بدون اجابت رها نکرد ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطّ و نشان هزار بار برای تو شاخ‌ و شانه کشیدند هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد چه نقشه‌ها که ستم‌خواهگان شبانه کشیدند تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان ولی به یاوه تو را نقش تازیانه کشیدند در آن زمان که تو بودی چه ظلم‌ها به تو کردند ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند به دست‌بوس ستم‌بارگان شدند همان‌ها که پا ز عدل تو آن‌گونه ابلهانه کشیدند... :: چه جمع اندک و غم‌دیده‌ای در آن شب تیره به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بعد از علی... دردا که از دیار شما رخت بسته است مردی که روزگار دلش را شکسته است بعد از علی شرافت و ایمان یتیم شد زنجیر استوار عدالت گسسته است اقرار می‌کند که چون او را ندیده است دنیا که بر فضایل او چشم بسته است زین‌پس به شانۀ چه کسی تکیه می‌دهد دنیا که از هجوم ستم سخت خسته است بعد از علی جهان به تباهی سلام کرد بی آفتاب او به سیاهی نشسته است ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سه چلچراغ افروختیم تا که در این خانه ما چراغ آشفت خواب ظلمت دیرینه را چراغ چشمان ما به ظلمت شب خو گرفته بود دخمه کجا، سپیده کجا و کجا چراغ؟ اینجا سه چلچراغ به ما نور می‌دهند: شمس‌الشّموس و حضرت معصومه، شاچراغ معصومه شمع و احمد موسی فروغ او در تنگنای ظلمت شب‌ها رضا چراغ خاموش کی شود به هیاهوی بادها وقتی که روشن است به نور خدا چراغ هرقدر ظلمت شب یلدا غلیظ‌تر تابد فزون به وسعت آیینه‌ها چراغ هرگز نبیند این وطن آسیب از بلا تا روشن است در دل او این سه‌تا چراغ ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیشب کلک حضورتان را کندید موجودیت شرورتان را کندید از حملۀ خویش شادمانی نکنید ای اهل قبور، گورتان را کندید! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
غل و زنجیر آزادی از وسعت کبود درختان کویر ماند داغ جوانه بر دل این خاک پیر ماند گویی نسیم هرگز از اینجا گذر نکرد در جاده‌های یخ‌زدۀ زمهریر ماند زنجیرها عوض شد و انسان بی‌پناه در تنگنای غربت دنیا اسیر ماند آزادی -آخرین غل‌ و زنجیر آدمی- بر دست و پای خستۀ او ناگزیر ماند دیوی ز شیشه گشت رها، نعره‌ای کشید فریاد او سیاه‌تر از هر نفیر ماند انسان پوک، پوچ، رها، مدّعی، تباه در کوچه‌های بستۀ ماندن حقیر ماند سرچشمه‌های خاک به مرداب ریختند جز چشمه‌ای که از برکات غدیر ماند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تقدیم به آرش‌مردان دلیر پدافند هوایی صد بوسه به بازوی دلیران ظفرمند مردان سلحشور و سرافراز پدافند! هر تیر شما سخت‌تر از ناوک آرش برخاسته از قلّۀ بشکوه دماوند سینه سپر حادثه کردید به هر رزم در عزم شما هیمنۀ قلّۀ الوند آرامش و آسایش این خاک شمایید در ورطۀ این عصرِ پر از حیله و ترفند گر دخترکی گیسوی خود را به گل آراست، گر کودکی از ناز به مادر زده لبخند، گر مادری از مهر در آغوش کشیده، بی‌دلهره، بی‌دغدغه، بی‌واهمه فرزند، این‌ها همه از همّت والای شما خاست ای بسته به امنیّت این خاک کمربند هر تیر که از شصت رها گشت به‌اخلاص تیری‌ست که از چلّه رها کرده خداوند تیری که نشسته‌ست به چشمان دَد و دیو همچون پر سیمرغ، سبکبار و هدفمند چه بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد چه حمله برآرد به تو هفتاد و دو فروند! از موشکتان خصم گریزان شده چون موش از غرّشتان خلق و خدا یکسره خرسند هستند دعاگوی شما ملّت ایران هم هرچه در اطراف جهان ملّت دربند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پیشکش به دلاوران هوافضا فریاد استغاثۀ دشمن بلند شد آتش ز کوی و دود ز برزن بلند شد مرحب از اسب خویش نگون گشت، مرحبا! از گردنش صدای شکستن بلند شد گرد از دیار دیو به پا خاست، شعله‌وار تا در مصاف، بانگ تهمتن بلند شد «سجّیل» پرکشید و «ابابیل» سررسید آه از نهاد خصمِ سترون بلند شد دروازه‌های وحشی دوزخ گشوده گشت از چاه ویل نالۀ دشمن بلند شد سنگ از نهیب «فاتح» خیبرشکن گداخت فریاد و ضجّه از دل آهن بلند شد از کودکان غزّه، از این صحنه بانگ شوق بعد از نفیر و ناله و شیون بلند شد تا ایمنی به ملّت ایران کند نثار برق از شرار وادی ایمن بلند شد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«تیرهای غیب» راه باز می‌کنند سوی آسمان قدس موج‌موج فوج‌فوج... این پرنده‌ها موشک و گلوله نیستند آبشار خشم و آتش‌اند پیشرانشان آه کودکان دلشکسته اشک مادران در عزا نشسته است با طلوع این ستاره‌ها در آسمان قدس بی‌گمان افول می‌کند آن ستارۀ جهنّمی. این شهاب‌های ثاقب این ملائک مراقب از کجا رسیده‌اند کاین‌چنین آسمان قدس را به روشنی کشیده‌اند؟ مثل صبحدم که ناگزیر می‌دمد گرچه شب در نهایت ظلام خویش آفتاب را گمان نمی‌برد، خیبر یهود هم در توهّم شکوه و اقتدار خود ناگهان گشوده می‌شود مرحب از فرود سهمگین ذوالفقار جان نمی‌برد! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام جاودانه یک ناوگان کاغذی از شهر خواب‌ها از بندر دروغ و دیار نقاب‌ها لنگر کشید و عازم دریای فارس شد از باد، بادبانش؛ از آتش طناب‌ها با این خیال خام که خورشیدِ بخت اوست همواره بی‌غروب‌ترین آفتاب‌ها آمد به سوی عرصۀ سیمرغ آن مگس در وسعتی که ریخته پرّ عقاب‌ها آنجا که از مهابت رستم شکسته است رنگین‌کمان هیبت افراسیاب‌ها نقشی تباه مانده از آن ناو کاغذی بر موج‌خیز وحشی طوفان بر آب‌ها :: نام تو ای رئیسعلی جاودانه ماند بر سطر سطر خاطره‌ها و کتاب‌ها ✍🏻 🏷 🗓 ۱۲ شهریور؛ سال‌روز شهادت رئیسعلی دلواری، سردار بزرگ قیام علیه اشغالگران انگلیسی [سال۱۲۹۴] 🇮🇷 @Shere_Enghelab