شال سیادت
از امام خود شهادت خواست، حاجت را ببین
حاجتش هم داده شد، راه شهادت را ببین
خاکِ مردمدار بودن بر عبایش مینشست
شال سبزش سهم جنگل شد، سیادت را ببین
بوسهای از حاج قاسم داشت بر پیشانیاش
همسفر شد با همان بوسه، رفاقت را ببین
ما هیاهوهای ناکارآمد اینجا ماندهایم
آن سکوت اهل شهادت بود، قسمت را ببین..
آتش از عشق حسین و جان از ابراهیمهاست
آه، خاکستر شدن از این حرارت را ببین
در خبر آمد که صاحبدولتی پرواز کرد
دفن شد پایین ِ پای دوست، دولت را ببین
✍🏻 #محمد_خادم
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
قلۀ سربهزیر
تو مطلع یک هوای تازه
تو مقصد یک مسیر بودی
خلاصۀ هرچه بود و باید
تو وعدهای ناگزیر بودی
تجسم سادگی، صداقت
خلوص، آرامش، استقامت
تولد یک امید دیگر
تو آرزویی نمیر بودی
شبیه دریا پر از تلاطم
شبیه صحرا پر از تکلم
شبیه طوفان، شبیه باران
شبیه نه! بینظیر بودی
به گوش باغ و درخت و جنگل
پیام یک رویش دوباره
به دیدۀ انتظار مردم
تو چشمهای در کویر بودی
خوشا چنین روز و شب دویدن
به حال بیدستوپا رسیدن
تو مرد میدان جانفشانی
به راه خدمت دلیر بودی
تو یادگار کهای؟ رجایی؟
بهشتی روزگار مایی
به هر دلی از تو ردّپایی
ظهور خیر کثیر بودی
تو سوختی در خودت بدانسان
که خانۀ من شود گلستان
به لطف خورشید در خراسان
چقدر روشنضمیر بودی
تو خاکی و همنشین مردم
تو محرمی، تو امین مردم
امید مردم، یقین مردم
امیر بودی، کبیر بودی
نگاهت از اشک روضهها تر
ز چشمۀ روضۀ رضا تر
ز مرز جغرافیا فراتر
نگاه کردی، بصیر بودی
مدیرِ بی دفتر جهادی
مجاهد جنگ اقتصادی
تو خون سرخی که با شهادت
تداوم این مسیر بودی
تو زندهای زنده و نمیرا
که با نگاه صبور و گیرا
شکایت هر که را پذیرا
که خستگیناپذیر بودی
دلیل امروز و راه فردا
شهید زهد و مثال تقوا
نمادی از سربلندی ما
که قلهای سربهزیر بودی
چقدر سید فروتنی تو
بمان که سرباز میهنی تو
چه زود بیتابِ رفتنی تو
دریغ... ایکاش دیر بودی!
✍🏻 #علی_داودی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«رئیسیِ عزیز»
هرچه دشمنانِ آشنا
دوستانِ بیوفا
سنگ کینه و جفا به سوی او
بیمضایقه زدند
هرچه این و آن به طبل تفرقه زدند
چشمهای آن -خداش رحمتش کند- دودستگی نمیشناخت
خواستم بگویم... آه
خسته بود از این جهان
خسته بود
از کنایههای این و آن
خسته از دروغهای بیامان
نه... به خاطرم رسید:
آن «رئیسیِ عزیز
خستگی نمیشناخت»
✍🏻 #رضا_یزدانی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
راه ابراهیم
شانههایش اگرچه سنگین بود
باز پوشید رخت خدمت را
چشمهای همیشه بیدارش
دور میریخت استراحت را
رفت تا سد راه غم باشد
رفت تا فقر و غصه کم باشد
آبرودار قلب مردم بود
رفت تا عشق محترم باشد
دستهای خلیلوارش باز
بر تن خستگی تبر میزد
شانهاش تکیهگاه محرومان
هر کجا اشک بود، سر میزد
بالگردی شبیه سنجاقک
بال زد در میان مه گم شد
شب دلشوره آسمان بارید
تا پر از اشک چشم مردم شد
دستها با دعا گره خوردند
مثل باران به پنجره فولاد
شعلهور بود بال سنجاقک
بوی آتش گرفت دامن باد
در دل صخرههای کوهستان
خون پروانهها شناور شد
باز هم سوخت دست و انگشتر
قصه کربلا مکرر شد
جستجو را ادامه میدادند
تا که این انتظار سر برسد
نگرانی دوید در رگ شهر
تا ز پروانهها خبر برسد
باد، آتش به جان و نالهکنان
از غم عشق با خبر میرفت
سیل میشد تلاطم گریه
از سرِ روزگار سر میرفت
چشمهایش به خواب میرفتند
در شبی خسته از هیاهوها
ناگهان عطری آشنا پیچید
در دل بیقرار آهوها
ورزقان چند لحظه مشهد شد
تا حرم جانی آشنا را بُرد
از خراسان رسید نوری و بعد
با خودش خادمالرضا را بُرد
گفت در خاکدان نباید ماند
با دل ما دم از سفر میزد
عصر اردیبهشت سوی بهشت
از دل شعله بال و پر میزد
مطمئنم امام هشتم هست
تا همیشه پناه ابراهیم
یا علی! وقت گریه کردن نیست...
باز ماییم و راه ابراهیم
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ققنوس
دل از حضور غمی بیکرانه میسوزد
و گریه میکند و عاشقانه میسوزد
کبوتران همه پر میکشند یک به یک و
از آه دوریشان آشیانه میسوزد
زمین، اگر چه دچار تب زمستان است
میان داغ مکرر، زمانه میسوزد
به دست باد بلاجوی هرزهگَرد، ای داد
زبانه میکشد آتش، جوانه میسوزد
لباس سرخ شقایق نشانهٔ این است
که دارد از غم ما مخفیانه میسوزد
چه حکمتیست در این ماجرا که هر ققنوس
برای اینکه شود جاودانه میسوزد
به سوگواری پروانههای خونینبال
هنوز، دل به هزاران بهانه میسوزد
✍🏻 #وحید_اشجع
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبخند رضایت
به لطف آستین پنهان کنم اشک ندامت را
که من حس میکنم با رفتنت کفران نعمت را
پس از آن هشت سالِ سرد و تاریک و کسالت بار
گرفتی از تن این مرز و بوم خسته رِخوت را
به میدان آمدی تنهای تنها بین بدخواهان
به جان خود خریدی سالها تیر ملامت را
خبر آمد رئیسی خادم ملت بهشتی شد
همین که در میان مِه بغل کردی شهادت را
بگو با کوه جریان خودت را سیّدابراهیم
که آتش هم نخواهد کرد خاموش اجر خدمت را
میان خاطرات اربعین با گریه میگفتی
خدا قسمت کند یک بار دیگر آن زیارت را
برایت چند بیتی روضه میخوانم وَ میدانم
ادامه میدهی در اول هر ماه هیأت را
زدند آن روز زهرا را به جرم با علی بودن
زدند و آه... دادند اینچنین اجر رسالت را
عبای خاکیات از چادری خاکی روایت داشت
که گاهی اینچنین میخواند آن ذکر مصیبت را
دعای ندبهٔ این جمعه را پایین پا خواندی
و دیدی در میان قبر لبخند رضایت را
پس از این زیر باران بین مِه یاد تو میافتم
که حتی رفتنت از من نمیگیرد طراوت را
اگر بعد از خودت این باغ را سرسبز میخواهی
به سَرو دیگری بسپار آن شال سیّادت را
«مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم»
بگیرم از تمام خستگیها انتقامت را
✍🏻 #رضا_خورشیدیفرد
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
28.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 انتشار نخستینبار
📹 نماهنگ | خداوند "ابراهیم" را دوست داشت
👆 بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی و تصاویری از تشییع میلیونی #رئیسی_عزیز و همراهانش بر دستان ملّت ایران
✏️ چه کسی این سرمایهی اجتماعی نظام را آورد در چشم دنیا؟ آقای رئیسی! ایشان کرد این کار را...
📥 سایت | آپارات
💻 Farsi.khamenei.ir/live
پروانههای سوختهبال
چقدر کشته و زخمی... چقدر آواره...
به جا گذاشته باران بمب و خمپاره
چقدر مادر بیطفل و طفل بیمادر
اضافه شد به غم بیقرار گهواره
صدای شیون پروانههای سوختهبال
رهاست در شب خاورمیانه، همواره..
قرار بود که عاشق شویم و خوش باشیم
به رغم حیلۀ این روزگار مکّاره
قرار بود یکی از پرندگان باشد
نه اینکه مرگ بریزد به خاک، طیّاره
نگاه کن دل من! سخت استخوانسوز است
نگاه کن! قلمم پودر شد دگرباره...
✍🏻 #اعظم_سعادتمند
🏷 #فلسطین | #غزه | #رفح
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حقوقبشرهای سوخته
خون میچکد ز داغ جگرهای سوخته
در هر طرف رها شده پرهای سوخته
خون گریه میکنند درختان بیثمر
بر شانههای شانهبهسرهای سوخته
آوار خانههای امید است و کوه غم
بر دوش زخمخوردۀ درهای سوخته
بر روی دست، نام خودش را نوشته بود
نامی نمانده است به سرهای سوخته
غزه میان بهت بشر شعله میکشد
در حسرت حقوقبشرهای سوخته
زینب تویی هنوز پرستار خستگان!
نام تو مرهم است به پرهای سوخته...
✍🏻 #نغمه_مستشارنظامی
🏷 #فلسطین | #غزه | #رفح
🇮🇷 @Shere_Enghelab
داغ رفح
داغ رفح به قلب خبر میزند شرر
سرها بدون تن شده، تنها بدون سر
وقتی جهان گرفته زبان در دهان خود
آتش زبانه میکشد و میدهد خبر
یکسو نشستهاست به سوگ پدر، پسر
سویی دگر نشسته به سوگ پسر، پدر
«آتش بگیر تا که بدانی چه میکشند»
ای پلکهای تر شده! ای بغض شعلهور!
میسوزم از صدای زنی در میان دود
میسوزم از کنایۀ این روضه بیشتر
✍🏻 #عاطفه_جعفری
🏷 #فلسطین | #غزه | #رفح
🇮🇷 @Shere_Enghelab
غنچههای خزان
کودکان زنده زنده میسوزند
با دروغ قشنگ آزادی
میشود خندههایشان گریه
میپرد از نگاهشان شادی
چادر بیپناهی آنها
رنگ تاریک کینه میگیرد
بین آغوش مادری تنها
کودکی بیبهانه میمیرد
خوابشان رنگ آتش و خون است
چشمشان در خیال صد موشک
طعم بازی برایشان گنگ است
چه غریب است در رفح کودک
کودکان رفح پر از غصه
کودکان رفح پر از داغاند
بال و پرهایشان همه زخمی
غنچههای خزان یک باغاند
✍🏻 #معصومه_مرادی
🏷 #فلسطین | #غزه | #رفح
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«داغهای بیشمار»
چشمهای مضطرب
از سراسر جهان
با تمام بهت
دوخته
سوی مردم رفح
نیز خیمههای سوخته
این جنازهها جنازه نیستند
این جنازههای سوخته گدازهاند
داغهای بیشمار تا همیشه تازهاند
بمبها
در تمام شب تنوره میکشند
مثل نفرتی مذاب
تازیانههای وحشت و عذاب
خیمههای غزّه را
در دهان کوره میکشند
لیک
خشم کورشان
کاستیپذیر نیست
گریه کن رفح!
گریه کن که هیچ واقعیّتی
مثل قصّههای کودکان تو
راستیپذیر نیست!
✍🏻 #محمدرضا_ترکی
🏷 #فلسطین | #غزه | #رفح
🇮🇷 @Shere_Enghelab