•••┈✾~🙂~✾┈•••
رازیاست در دلم ڪه عیانش نمیڪنم
بر لب رسیده است و بیانش نمیڪنم
ایمان خویش را ڪه به فقر آزمودهام
بازیچهی دو لقمهی نانش نمیڪنم
عشق است سڪّهای ڪه در این خانه رایج است
آلودهی ریال و قِرانَش نمیڪنم
ڪی میرسم به او و ڪجا میرسم به او؟
محدود در زمان و مڪانش نمیڪنم
سود ِ ڪم و فروش فراوان سیاست است
تا یار، مشتریاست گرانش نمیڪنم
جایی ڪه مَسڪَن است تجارت نمیڪنند
دل، خانهی من است... دُڪانش نمیڪنم...
#یاسر_قنبرلو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو میروی و دل ز دست میرود
مرو که با تو هر چه هست میرود
#هوشنگ_ابتهاج
۱۹مردادسالروزدرگذشتاستاد
#هوشنگ_ابتهاج گرامیباد🌷
آری همه باخت بود سرتاسر عمر
دستی که بهگیسوی تو بُردم، بُردم...
#هوشنگ_ابتهاج🖤
•••┈✾~🥺~✾┈•••
اهل صراحتیم و در این روزگار تلخ
لبخند گنگ و گریه مبهم نمیکنیم!
#کاووس_حسنلی
25.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای پیرترین دختر دنیا رقیه جان
اندازهی تو موی سفید نداشت بابا
رقیه جان ... رقیه جان ... رقیه جان
#زمینه📺
#شهادت_حضرت_رقیه(س)💔
#حسن_عطایی🎙
مرغِ دلم امشب بہ جنون سر دارد
با عشق هوا و حالِ دیگر دارد
آمد شبِ رقیه شب بے باباها
اے واے بہ حالِ هر ڪه دختر دارد
#یا_رقیہ_خاتون_س🍂
#شهادت_حضرت_رقیه(س)💔🥀
#تسلیت_باد💔🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️
آنگاه که تنها شدی؛
و در جستجوی تکیه گاه مطمعنی،
“فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ”
پس بر خدا توکل کن…
[سوره نمل،آیه ]
#سلام
#صبحتون_بخیر
و اما من امروز در باورهایم
صبحی پر از خدا را دیدم..
یک آسمان طلوعِ عشق،
یک دشت مالامال از نور،
و شاخهشاخه امّیدِ سرسبز
که روبرویم یکییکی جوانه میزدند ...
آری، من بر این باورم که
تاشکفتنِ آرزو راهی نمانده!
#ناهیدغلمانی_خامنه
صبح بخیر🤍
خوش آمدی، گلهای نیست، بهترم مثلاً...
شبیه قبل نشستی برابرم، مثلاً...
خیال میکنم اصلاً مدینهایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلاً
دوباره مثل گذشته کشیدهای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلاً
نسوختهست، نه... امشب به پات میریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلاً...
بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است
بگو دوباره برای تو میخرم... مثلاً
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلاً
اگر شکستهام و زخم خورده، چیزی نیست
خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا...
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلاً
تو فکر کن مثلاً عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلاً
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورد ضربهی محکم به پیکرم مثلاً
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلاً...
به روی نیزه کنار تو دید یک سر را
رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلاً...
#مجید_تال
#شهادت_حضرت_رقیه🏴
📝
سر تا قدمش کنج لب و گوشه چشم است
رحم است به چشمی که نگردد نگرانش
#صائب_تبریزی
أرجعُ من حنينكَ!
مثلما يرجعُ جنديّاً ميّتاً،
على حصانِه!
از
دلتنگیاَت
برمیگردم؛
مثل برگشتِ سربازی مُرده،
بر روی اَسبَش.
در استکان من غزلی تازه دم بریز
مشتی زغال بر سر قلیان غم بریز
هی پک بزن به سردی لبهای خسته ام
از آتش دلت ســــــــــرِ خاکسترم بریز
گیرایی نگاه تـــــــــو در حد الکل است
در پیک چشمهای ترم عشوه کم بریز
وقتی غرور مرد غزل توی دست توست
با این سلاح نظم جهان را به هم بریز
بانو! تبر به دست بگیر انقلاب کـــــــــــــــن
هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز
لطفا اگر کلافه شدی از حضــــــــور من
بر استوای شرجی لبهات سم بریز...!
#امید_صباغ_نو
می بوسمت و نیست ازین بوسه گریزی
تقصیر خودِ توست که اینگونه عزیزی...
#محمدرضا_عبدالملکیان
مداحی آنلاین - خواب حرم - نریمانی.mp3
3.99M
بخاطر ابالفضل ببر ماهارو حرمت
برادر ابالفضل به خاطر علمدار
بیا و رو دلای ما داغ حرم رو نگذار
#15_روز تا #اربعین🏴
#سید_رضا_نریمانی🎙
پای نیزه نشسته بود آرام
غرقِ در حسرت و تمنا بود
روی موها، دو گونه و دستش
جای گلبوسه های بابا بود
بی قرار پدر شده میگفت
کاش بابا بغل کند من را
حیف دور است...دور از آغوشم
روی نی مانده است آن بالا
باز باران گریه راه افتاد
از دو چشم قشنگ و کم سویش
یاد گلهای چادرش افتاد
یاد زیبایی رخ و مویش
زیر لب قصههای غم میگفت
از ترک های بر لب عطشان
خواهشش بود از آسمان تنها
تا ببارد کمی ...کمی باران
گفت بابا دل تو هم تنگ است؟
یا فقط من چنین پریشانم
رفتی و تازیانه شد سهمم
از کتکهای زجر گریانم
خاطرت هست موی زیبایم
گلِ سر ،روسری، النگویم؟
همهاش را گرفتهاند از من
چه کبود است دست و بازویم
یاد آن روزهای خوب بخیر
یاد آغوش و خندههای رباب
یاد گهواره علی اصغر
یاد لبخند ناز او در خواب
گریه های رباب جانسوز است
در غم اصغرش شده بیتاب
حرمله طعنه میزند بر ما
طفلکت را نمودهام سیراب
بعد از این روزهای بیتابی
خوب شد باز هم تو را دیدم
از همین فاصله که میبینی
صورتت را دوباره بوسیدم
با خودم با امید میگفتم
روی دست تو باز میخوابم
خواب خوبی دوباره میبینم
روی دوش عمو و سیرابم
به تو از دور بوسه ها دادم
آه در اوج آسمان هستی
تا نگاهم به حنجرت افتاد
چشم خود را به روی من بستی
نیمه شب گم شدم در آن صحرا
مادرت فاطمه(س) پناهم شد
با وجودی که قد کمانی بود
با همان حال تکیه گاهم شد
نیزهدارت وقیح میخندید
به رباب و سکینه و زینب
شام هر شب بساط ماتم بود
گریه و ناله و تنی پر تب
در خرابه که آمدی دیدم
بوی نان و تنور میدادی
"جان بابا گرسنه خوابیدم"
بین خواب از سر نی افتادی
رفتی و حرفهای ناگفته
در گلویم یکی یکی غم شد
رفتی و روی نیزه ها دیدی
قامت دخترت چرا خم شد
از طناب و سنان نمیگویم
از لگدها که زد به پهلویم
اضطرابی که مانده بر جانم
از کبودی که مانده بر رویم
بگذریم از تمام این غم ها
از عمو از فرات و مشک و علم
از خیامی که سوخت در غارت
گریه کودکان و اهل حرم
زجر هر لحظه میدهد زجرم
باعث زحمتم ببین بابا
حرفهای نگفته بسیار است
خسته ام با خودت ببر من را
#سمیه_زارع
#ریحانہ_الحسین
قوانین ذهن... - @mer30tv.mp3
5.35M
صبح 21 مرداد
#رادیو_مرسی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آرزو مُرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمیگردد جدا از جان مسکینم هنوز.. :(
#رهی_معیری
•••┈✾~☹️~✾┈•••
چندیاست دل مرا نمیرنجانی
از دست تو انتظار دارد دل من.. :)
#حسین_دهلوی