گرچه از دست تو فریاد به جایی نرسید
لب فرو بستم و بیداد به جایی نرسید
بی تو اسفند شبی رفت به دنبال بهار
آخرش تا خود خرداد به جایی نرسید
نهراس از همه ی عمر پریشانی ، موج
جز از آشفتگی باد به جایی نرسید
از به مرغان رها سنگزدن ، فهمیدم
هرکه از بند شد آزاد ، به جایی نرسید
نه فقط ما و رقیبان ، نه فقط دانه ی اشک
هر که از چشم تو افتاد ، به جایی نرسید
سنگ سختی شدی و باز دلم همچون رود
تا به پای تو نیفتاد به جایی نرسید
گاهی یک فاتحه هم قبر مرا مهمان کن
هر که را برده ای از یاد ، به جایی نرسید
قصه ی عشق تو هر چند که شیرین اما
مثل افسانه ی فرهاد ، به جایی نرسید
#عاشقانه
#فاطمه_اکرمی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شبیهِ خویش ، کلِ شهر را دیوانه میبینم
تو از هر کوچه ای رد می شوی میخانه میبینم
تو چشم خویش برهم میزنی، من در خیال خود
شراب کهنه را پیمانه در پیمانه میبینم
هراسی نیست این دلداده را از رنج ، تا وقتی
برای گریه ام ، این شانه را مردانه میبینم
تو در اندیشه ی آزادی ام از بند این عشقی
من از امروز هم این پیله را پروانه میبینم
تو دریایی حقیقت در دلت گنجانده ای ، جز تو
تمام زندگی را جرعه ای افسانه میبینم
چه کردی با منِ غمْ آشنا ، ای یار دیرینه
که در آیینه ها تصویرِ یک بیگانه میبینم
خبر آورده از کویت ، صبا ؛ شعر مرا خواندی
بیا در گوش من نجوا بکن : رویا نمیبینم !
#عاشقانه
✍#فاطمه_اکرمی