eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
40 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چه به جز خيالِ او قصد حريم دل كند در نگشايمش به رو، از در دل برانمش... !
❤ نشسته بر رخ ما گرد هجران بیا دست محبت را بکش بر چهره ما که ما بی تو یتیم و بینواییم ❄️
چه شود گر تــو بیائی و بری غم ز دل ما ڪه به هر خسته دوائی و به هر بسته ڪلیدی اللهم عجل الولیک الفرج
دلم آشفته آن مايۀ نازست هنوز مرغ پر سوخته در پنجۀ بازست هنوز گرچه بيگانه ز خود گشتم و ديوانه ز عشق ، عاشق كش و بيگانه نواز است هنوز همه خفتند به غير از من و پروانه و شمع قصۀ ما دو سه ديوانه دراز است هنوز عماد خراسانی
‌آرام دل خویش نجویم چه کنم؟ وندر طلبش به سر نپویم چه کنم؟ گویند مرو که خون خود می‌ریزی مادام که در کمند اویم چه کنم؟ ❄️
💢چهار هفته از نبودنت می‌گذرد... ✍۱۳ دی ۹۸ راس ساعت ۰۱:۲۰ بامداد روز جمعه، خودروی حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانش هدف موشک پهپاد آمریکایی قرار گرفت. 🔹تاریخ قضاوت کرد که چه کسانی از این ماجرا ضرر کرده و خواهند کرد...
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم سعدی
فرورَفتم ‌به‌دریایی ‌که‌ نه پای ونه سَردارد ولی‌هرقطره‌ای‌ازوی، ‌به‌صَددریا‌اَثردارد
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ سعی ڪردم تا گناهم را نبیند عابرے غافل از اینڪه مرا دارے تماشا می‌کنـي ... اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
. جانا نظری فرما چون جان نظرهایی چون گویم دل بردی چون عین دل مایی جان‌ها همه پا کوبند آن لحظه که دل کوبی دل نیز شکر خاید آن دم که جگر خایی تن روح برافشاند چون دست برافشانی مرده ز تو حال آرد چون شعبده بنمایی گر جور و جفا این است پس گشت وفا کاسد ای دل به جفای او جان باز چه می‌پایی امروز چنان مستم کز خویش برون جستم ای یار بکش دستم آن جا که تو آن جایی چیزی که تو را باید افلاک همان زاید گوهر چه کمت آید چون در تک دریایی مردم ز تو شد ای جان هر مردمک دیده بی‌تو چه بود دیده‌ای گوهر بینایی ای روح بزن دستی در دولت سرمستی هستی و چه خوش هستی در وحدت یکتایی ای روح چه می‌ترسی روحی نه تن و نفسی تن معدن ترس آمد تو عیش و تماشایی ای روز چه خوش روزی شمع طرب افروزی او را برسان روزی جان را و پذیرایی صبحا نفسی داری سرمایه بیداری بر خفته دلان بردم انفاس مسیحایی شمس الحق تبریزی خورشید چو استاره در نور تو گم گردد چون شرق برآرایی
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون که هر کجا خبری هست ادعایی نیست....
نوشت از او خالی است دنیایم کجاست آینه‌ای تا کند تماشایم برای خلوت خود دوست، دوست می‌خواهم در این هزاره غم چاره اوست می‌خواهم که خمره خمره ایجاد را به کاسه کنم خودم خدایی خود را در او خلاصه کنم می‌آفرینمش اینسان به خود اشاره کنم به هر چه می‌نگرم خویش را نظاره کنم به قصد خلقت عالم قلم گرفت آنگاه گذاشت نقطه باء را و گفت بسم‌الله به نقطه خیره شد و چیز دیگری ننوشت بر آن تکامل بی‌حد فراتری ننوشت به نقطه خیره شد و نقطه جان گرفت از او در این معاشقه کم‌کم زبان گرفت از او به نقطه گفت که تو جوهر صدای منی خوشا به حال من آری که تو برای منی به نقطه گفت که ‌ای آرزوی غائب من خوش آمدی به من ‌ای مظهرالعجایب من به نقطه خیره شد و گفت این چقدر من است به نقطه گفت که هنگامه علی شدن است بسنده کرد به یک نقطه از علی فرمود که این هم از سر عالم زیاد خواهد بود سلیقه داشته آری، سلیقه داشته است خدا تخلص خود را علی گذاشته است خدا به خلقت ایجاز خویش مایل شد تمام گستره کائنات ساحل شد خدا به حوصله برداشت مشتی از آن گل جمال شکل گرفت و کمال کامل شد نیافرید خدا چیز دیگری گویا غرض وجود یدالله بود و حاصل شد اضافه آمد از آن گل کمی که بعد از آن هر آنچه خلق شد از ما بقیه آن گل شد سید حمید رضا برقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه آقامون نیومد 😔😔 نزاریم دلها بمیره😔 انتظار مهدیامروز همه حرف غدیر 👌😔
جــامــی شــڪــســتــه دیــدمــ در بــزم مــی فــروشــیــ.... گــفــتــم بــدیــن شــڪــســتــه چــون بــاده مــیــفــروشــیــ؟... خــنــدیــد و گــفــت زیــن جــام جــز عــاشــقــان نــنــوشــنــد.... مــســتــِ شــڪــســتــه دانــد قــدر شــڪــســتــه نــوشــیــ...!
کسی سوال میکند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه میکنم نیما یوشیج
تا به کی باشی و من پی به حضورت نبرم آرزوی منی ای کاش به گورت نبرم! محمدعلی بهمنی
ما برای باتو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی فاضل نظری
. صبح است و ازل بر رخ مهتاب،دمیدہ است ، ماییم و هوایی شدݩ رخ دلدار، چہ نیڪوست .
نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد... چه خواهش ها در این خاموشیِ گویاست نشنیدی؟ تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد... درون ها شرحه شرحه است از دم و داغ جدایی ها بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد...
: نمی‌دانم پریشانی چه می‌خواهد ز جانم غمی ناگاه می‌ریزد به هم روح و روانم غمی هم می‌نوازد جانِ من هم می‌گُدازد دل آشوبم ولی حرفی نیاید بر زبانم فرو می‌ریزد اشکم، صورتم را می‌کند تر غمی پچیده در جانم، شکسته استخوانم کمی با من مدارا کن سخن‌ها با تو دارم نمی‌چرخد زبانم وقتِ گفتن در دهانم که می‌خواهم بگویم حرف دل را «من تو را دوست...» نمی‌دانم پریشانی چه می‌خواهد ز جانم
وقت طلا نیست. وقت زندگی است. و هیچ چیز با ارزش تر از زندگی نیست... قدر لحظه ها را بدانیم که عمر و زندگی المثنی ندارد...
قاصدک های پریشان را که با خود باد برد با خودم گفتم مرا هم می توان از یاد برد... ❄️
دوباره گم شده بودم در ازدحامِ خودم غزل برای تو گفتم ولی به نام خودم چقدر خسته گذشتی چرا نفهمیدی؟ چقدر هست که افتاده‌ام به دام خودم نماز ثانیه را بی تو نیز می‌خوانم خودم برای خودم می‌شوم امامِ خودم چه سرنوشت عجیبی‌ست! تازه فهمیدم که دور بوده ز من، نیمی از تمام خودم کسی دوباره از آن سوی شعر می‌آید بلند می‌شوم از جا، به احترام خودم از این به بعد بدون تو نیستم تنها من آشنا شده‌ام با کسی به نام "خودم"
🍃🌸 با آنکه رفته در سر مهر تو، جان من جانم هنوز، بر سر مهر و وفای توست 🍃🌸
🍃🌸 شیوه‌ی خوش‌منظران چهره نشان دادن است پیشه‌ی اهل نظر دیدن و جان دادن است 🍃🌸