┈┈••✾❀💦﷽💦❀✾••┈┈•
💚 امام حسن عليه السّلام:
بزرگوارى، احسان كردن داوطلبانه است و دَهِش پيش از خواهش
📚ميزان الحكمه ج10 ص88
به چشمهایم زُل زد و گفت:
"باهم درستش میکنیم"
چه لذتی داشت این با هم،
حتی اگر با هم، هیچ چیزی درست نمیشد...
#لیلیان_هلمن
گفتم که گناه من عظیم است عظیم
در حشر جزای من حجیم است حجیم
ناگاه به گوش جان شنیدم از غیب
نومید مشو حسن کریم است کریم
#خدا
دعا می کنیم برای سلامتی همه انسانها❤️❤️
ایران ما تنت به ناز طبیبان
نیازمند مباد
پروردگارا مرهمی باش
بر دردهای مردم ایران
پروردگارا✨
گناهانی که در حق خود و دیگران کرده ایم را به ما نشان بده
و فرصت جبران آن را به ما عطا کن.
هم او که دلْ تنگَت کُند
سرسبز و گُل رَنگَت کُند
هم اوت آرَد در دعا
هم او دهد مُزدِ دعا
آمین
شبتون_نورانی✨
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹فخر جوانان بهشت🔹
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژدهای دیگر و لطف دگری بهتر از این
گرچه باشد سپر آتش دوزخ، صومم
لیک با این همه دارم سپری بهتر از این
شب قدر رمضان، گرچه بسی پر قدر است
دارد این مه، شب قدر و سحری بهتر از این
مولد لؤلؤ پاک مَرَجَ البَحرَین است
نیست در رشتۀ خلقت گهری بهتر از این
مادرش فاطمه و باب گرامیش علی
چه کسی داشته اُمّ و پدری بهتر از این
رست پیغمبر از آن تهمت ابتر بودن
نیست بر شاخۀ طوبی ثمری بهتر از این
اسوۀ خلق زمین، فخر جوانان بهشت
مادر دهر نزاید پسری بهتر از این
گفت خالق فَتبارک به خود از خلقت او
کِلک ایجاد ندارد اثری بهتر از این
بگذر آهستهتر ای ماه حسن، ای رمضان!
عمر ما را نبود چون گذری بهتر از این
اثر صلح حسن نهضت عاشورا بود
اُمتی را نبود راهبری بهتر از این
زنده گشتهست به این صلح موقت اسلام
نیست در حُسن سیاست هنری بهتر از این
لطف کن اذن زیارت که خدا میداند
بهر عشاق نباشد سفری بهتر از این
گرچه مشمول عنایات تو بوده است «حسان»
یا حسن! کن به محبان نظری بهتر از این
📝 #حبیب_چایچیان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
قرص ماهی آمده در نیمه ماه خدا
در میان آسمان دامن خیر النسا
اسوهٔ اهل سخا و الگوی مهر و وفا
او کریم اهل بیت است و وصی مرتضی
#مستان_بداهه
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
🌸سحر پانزدهم....
و..... وعده دیدار رسید....
ســـلام مادر!
برای عرض تبــــریک آمده ام!
قدم نو رسیــــده ات، مبــــارک.
همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو، لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر، کشانده ام.
چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود....
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن درب خانه ات....
هلال رمضان، به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود.
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟
صدای نوزدات، خواب را از چشمان مان ربوده است.
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی، قند در دلمان، می کند!
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند.
آغوشت، مأمن بی همتای دربدری های من است،
کاش، لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی،
و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام؛ مادر
پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو...
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام.
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نَفْس تو را ، به یک جرعه سر بکشم.
مادر....
چــون دردانه ات، مرا نیز...بوسه باران می کنی؟