تا بر دلم خیال تو تصویر میشود
یادت به پای خاطره زنجیر میشود
مهر گیاه عشق تو، چون بذر بی زوال
بر سینه مینشیند و تکثیر میشود
وقتی نگاه میکنم این کوچ تلخ را
در سینه بغض آه، گلوگیر میشود
آن قطره های سرخ که از نیزه میچکد
خورشیدِ روی توست که تفسیر میشود
تصویر شهر شام چنان بغض کربلا
در خاطرم چو کوه زمینگیر میشود
چون کوچ یک پرنده ز پاییز فصل سرد
زین شهر غم گرفته، دلم سیر میشود
بی آفتابِ روی تو هر روزِ من به چشم
دیواری از شب است که تصویر میشود
مویم اگر سپید شد و قامتم خمید
اینجا جوان هم از غم تو پیر میشود
ما را بخوان دوباره به باغ نگاه خویش
آن روز میرسم که دگر دیر میشود
#غلامرضا_شکوهی
سپیده بیقرارِ دیدنت شد
ستاره دوستدارِ چیدنت شد
تو مثل ماه زیبایی و خورشید
دوباره تشنه ی بوسیدنت شد
#صفیه_قومنجانی
🌺🙏 تقدیم به امام زمان (عج)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
می آید
...............
اشارت کن بهار از راه می آید
شکوه سبزه زار از راه می آید
اگر صیاد خوبی باشی ای چشمم
سر موقع، شکار از راه می آید
جهان می ایستد تا بنگرد او را
همینکه آن سوار از راه می آید
بگویید ای مسلمانانِ چشمانش
قرار بی قرار از راه می آید
طواف عاشقان با او چه دلچسب است
و دورِ افتخار از راه می آید
به خورشیدِ نگاهش می خورم سوگند
غروب انتظار از راه می آید
#محمد_عابدی
قم المقدسه
آفتاب به گَردِ رویش نرسد
گلنیز بهرنگ و بویش نرسد...
میگفت تمامِ آرزویش هستم
یا رب نکند به آرزویش نرسد...
✍حسنکریمزاده
#منتظر✓
تا كه خلوت ميكنم با خود؛ صدايم ميكنند!
بعد ؛ از دنياي خود كمكم جدايم ميكنند!
«گوشه گيري» انتخابي شخصي و خودخواستهاست
پس چه اصراري به ترك انزوايم ميكنند!
مثل آتشهاي تفريحم كه بعد از سوختن-
اغلبِ مردم به حال خود رهايم ميكنند!
«اي بميري! لعنتي! كُشتي مرا با شعرهات»
مردم اين شهر اينگونه دعايم ميكنند!!!
احتمالاً نسبتي نزديك دارم با «خدا»
مردم اغلب وقت تنهايي صدايم ميكنند !
مثل خودكاري كه روي پيشخوان بانکهاست
با غل و زنجير پايم جابهجايم ميكنند!
#اصغر_عظيميمهر
فال حافظ زدم
آن رندِ غزلخوان میگفت:
زندگی بی تو محال است
تو باید باشی..
#صحرا_عابدی
#شعر
بخوان ای مرغ مست بیشهی دور
که ریزد از صدایت شادی و شور
قفس تنگ و است و دل تنگ است ورنه
هزاران نغمه دارم چون تو پر شور
#فریدون_مشیری
ذکرِ تسیبح و صدای یارئوف و یارضا
پر نموده آستانِ پر ز اخلاص تو را
عشق معنا میشود از این تراوشهای دل
دستگیری کن غریبان را بده جان را صفا
#یا_سلطان_طوس
#یا_شمس_الشموس
#یا_امام_رضا
#مشهدی_زاده
ای بغض هرزه گرد به باران نمی رسی
هرگز به گرد پای رفیقان نمی رسی
ماندی به پشت بسته ی سدهای منفعل
جاری نمی شوی به بهاران نمی رسی
ای خسته از جماعت بی رحم، گریه کن
جا مانده ای به نقطه ی پایان نمی رسی
تو تلخ قهوه ای ته لیوان شیشه ای
فالت درست نیست به فنجان نمی رسی
بن بست بوده است مسیرت در انتها
بسته است کوچه و به خیابان نمی رسی
مقعول و فاعلات و مفاعیل فاعلن
دلتنگی و به دیگر اوزان نمی رسی
منسوخ شد تمامی این نسخه های پوچ
با فلسفه به ساحت قرآن نمی رسی
شب شد خیال گریه نداری هنوز هم ؟
داش اکلی یقین که به مرجان نمی رسی
دور تو را تمام حسودان گرفته اند
ای شاه تاجدار به جیران نمی رسی
زینب – حسامی
قلب خودم را دست گرفتم و در بلندای این شهر ایستاده ام
یار به تماشای من است
قلب را رها میکنم وباخود زمزمه میکنم
(گر به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چکنم بهر چه میدارم دل)
وبه سقوط قلب نظاره میکنم
آری یابه دامان دوست میرسد این قلب
یا برزمین تکه هایش نقش میندند
ومن باز با خود میگویم
(دل را چکنم بهر چه میدارم دل)
_نگاه_
تا در ره عشــق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلی وش من به حال زارم بنگر
مجنـون زمانه از برای تو شدم
َ#وحشی_بافقی