سرزنش میکنی مرا اما،
به گناهم دچار خواهی شد
عشق وقتی تنیده شد به تنت
سخت بی اختیار خواهی شد...
۱۱ آبان ۱۳۹۹
مــــژه بر هم نزنم تا که زِ دستــــم نرود
ناز چشم تو به قدر مــــــژه بر هم زدنی
#فریدون_مشیری
۱۱ آبان ۱۳۹۹
از فصل باران های شور انگیز می ترسم
بیزارم از پاییز، از پاییز می ترسم
از اشک چشم عاشقانی مثل من تنها
از بغض های در گلو لبریز می ترسم
باران که می بارد همه یاد تو می افتند
از چشم های سبز حاصلخیز می ترسم
جلب توجه می کنی اصلا حواست نیست
من از نگاه مرد های هیز می ترسم
هر بار گفتی:دوستت دارم دلم لرزید!
من از دروغ مصلحت آمیز می ترسم
#شایان_مصلح🖤
۱۱ آبان ۱۳۹۹
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژهام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
چون گل و می دمی از پرده برون آی و درآ
که دگرباره ملاقات نه پیدا باشد
ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد
کاندر این سایه قرار دل شیدا باشد
چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
حافظ
⚜⚜⚜⚜⚜
۱۱ آبان ۱۳۹۹
۱۱ آبان ۱۳۹۹
۱۲ آبان ۱۳۹۹
۱۲ آبان ۱۳۹۹
۱۲ آبان ۱۳۹۹
۱۲ آبان ۱۳۹۹
۱۲ آبان ۱۳۹۹
غزل تبسم بیدل.mp3
889.4K
غزل شمارهٔ ۲۱۹۸
واکرد صبح آهی بر دل در تبسم
تا آسمان فشاندم بال و پر تبسم
دل بی تو زین گلستان یاد شکفتنی کرد
بردم ز جوش زخمش تا محشر تبسم
ما را به رمز اعجاز لعل تو آشنا کرد
شاید مسیح باشد پیغمبر تبسم
تا چشم باز کردم صد زخم ساز کردم
در حیرتم چه میخواند افسونگر تبسم
از صبح هستی ما شبنم نکرد اشکی
پر بینمک دمیدیم از منظر تبسم
ای صبح رنگ عشرت تا کی بقا فروشد
مالیده گیر بر لب خاکستر تبسم
بیدل ز معنی دل خوش بیخبر گذشتی
این غنچه بود مهری بر دفتر تبسم
#غزل_بیدل
#خوانش_استاد_ساعد_باقری
۱۲ آبان ۱۳۹۹
🌿🌿🌿🌿🌿
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد🌸
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد🌷
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد🌻
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
🌸حافظ
۱۲ آبان ۱۳۹۹