eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
40 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
یک جای دنج از حرم تو برای من من هر چه دارم ای همه چیزم... برای تو
شعرخوانی پرویزخائفی.mp3
1.22M
یک بار دیگر خویش را در آینه تصویر کردم سر کج گرفتم، راست کردم، بعد در زیر لب، خود را – چنان که نیستم! تفسیر کردم ناگاه، دیدم: تصویر من در آینه تصویر من نیست در آینه من پیرتر، آسوده تر بودم در آینه هفتاد سالم بود چشمم کلامی از کنایت داشت: خود نیستی من نیستی! بیگانگی ها را اشارت داشت. انگار نقش پیری من، پیر من بود: - هشیار و سرمست از خلوص خلسه ای ناب - در تاب ِ تنهائی، صفایش پیرهن بود *** یک بار دیگر، من بودم و آئینه و تصویری از من در زیر لب، خود را چنانکه بوده ام – تفسیر کردم: من نیستم، او نیستم، خود نیستم، من کیستم؟ - بیگانگی تفسیر من بود!- من سایه ای از خویش در خویش بودم.
نامتان بردم و دلم وا شد چشمهایم دوباره دریا شد.. ❄️ساعت8به وقت دلدادگی❄️ 🌸🍃اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی اگر بدوزخ فرستی دعوی دار نیستم و اگر به بهشت فرمایی بی جمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم. روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست   ۵۶
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس دانهٔ خال تو دیدیم، گرفتار شدیم
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرابه باده چه حاجت که مست روی توباشم هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن وگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم حضرت سعدى
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی دادند دو گوش و یک زبانت ز اغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
دوشنبه ها حَسَنیّه بپاست در قلبم سلام میدهم از عمق جان به سمت بقیع
صبح است باید بلند شد در امتداد وقت قدم زد ؛ گل را نگاه کرد، ابهام را شنید باید دوید تا ته بودن ...
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد آن کس که دلی دارد آراسته معنی گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
و آن که سوز دل دارد و نی می‌زند؛ و چشم می‌دوزد و تنهاست، حتماً عاشق است! و آن که عاشق است، دعا می‌کند و آن که دعا می‌کند، حتماً خدایی دارد..
مه همه جا را گرفته، به سختی میتوان برف روی کوه‌ها را دید. آب دریاچه آرام تر از هر زمانی، به آسمان مه‌گرفته زل زده است. همه جا انگار یخ بسته. انگشت هایم را به کندی حرکت میدهم و می‌نویسم؛ دلتنگم... دلتنگ آغوش گرمی که سالهاست از آرامشش به اینجا کوچانده شده ام. آرزوی وصل دوباره اش مجنون ترم میکند. میدانم باید این آرزو بزرگ شود و قوی. عاقل شود و عاشق. همه‌جا سرد است؛ مه تمام فضا را پر کرده، اما اینجا درون قلبم ، آتشی میگدازد...
آغازصبح یادخدا بایدکرد خودرا به امید او رها بایدکرد ای با توشروع کارها زیباتر آغازسخن ترا صدا بایدکرد امروزمان راآغازمیکنیم بنام خدایی که تسکین دهنده دردها و آرامش دهنده قلبهاست سلام_صبحتون_بخیر 🌺
یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز آوازه به عالم زن و خورشید برانداز ای زینت بالین رقیبان شده عمری بر من که ز هم می‌گذرم یک نظر انداز
✨ اول صبح، بگویید حُسین جان رخصٺ🖐🏻🌤 تا ڪہ رزق از ڪرمِ سفره ے ارباب رسد..♥️📿
از صد نسیم گلشن فردوس خوشترست بادی که می وزد ز گلستان صبحگاه
از نسیم سحر آموختم و شعله ی شمع رسم شوریدگی و شیوه ی شیدائی را صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید تا تماشا کند این بزم تماشائی را...
بی تو در این جهان اثر از آسمان نبود در آسمان بی تو اثر از جهان نبود بی تو زمین برای قدم های من مزار در چشم من اهمیتی در زمان نبود ای کاش یک جزیره فقط بود در زمین من بودم و توبودی و کل جهان نبود صیدت نمیشد این دل نامهربان من مژگان تو اگر به دهان کمان نبود چشمت نبرده بود اگر از من دل مرا از عشق در جهان معاصر نشان نبود طعنه مزن به دفتر اشعار قبلی ام مضمون نداشتم قلمم ناتوان نبود با اینهمه غزل نشدی سهم من چرا؟ نامهربان نبود دلت نکته دان نبود ◽️◽️◽️◽️◽️◽️ با این غرور لعنتی مردم و بهار بیچاره میشدیم اگر که خزان نبود
💎صبح یکی از روزهای آوریل که هیچ تفاوتی با روزهای دیگر نداشت ناگهان به چیزی پی بردم، من با ریسک هدر دادن زندگی ام روبرو بودم. متوجه شدم که روزها یکی پس از دیگری می گذرد. از خودم پرسیدم: اما من از زندگی چه می خواهم؟ خب، می خواهم شاد باشم. اما هرگز به این که چه چیز مرا خوشحال می کرد یا این که چطور می توانستم خوشحال باشم، فکر نکرده بودم. 📙پروژه شادی ✍🏻 گرچین رابین
امروز روزیست که انگشتانم را به سر پنجه ی آفتاب گره می زنم صبح را با دمنوش زندگی سر میکشم و تا عمق دوست داشتن آدمها سرمست می شوم .... مریم پورقلی
«عشق‌» معناے اسم ڪسے ست ڪہ در اوج خستگے از بہ یاد آوردنش لبخند بزنے
بچه که بودیم … بهتر میدانستیم چطور باید از داشته هایمان مواظبت کنیم و برایشان بجنگیمh بهتر بلد بودیم دوست داشتن واقعی را… شاید اندازه ی سن مان نبود اما عشق و وفاداری را خوب می شناختیم … فرقی نمیکرد آنچه داشتیم پدر و مادر باشد دوست باشد، دوچرخه یا عروسک توپ یا مداد رنگی … هر چه بود سهم ما بود دوست داشتنی بود و با هیچ چیز در دنیا عوضش نمیکردیم آن روزها نمیدانستیم خستگی یعنی چه، دلزدگی یعنی چه … نه اهل رها کردن بودیم نه تنهایی ترجیح مان بود و نه فرار راه نجات حالا اما، ما همان بچه ها هستیم که حتی روزی فکرش را هم نمیکردیم کمی قد کشیدن و بزرگ شدن اینهمه دنیای مان را عوض کند …