#لوکیشن_ساختمان_شیشه_ای
وقتی مقرر باشد که اوج بگیری، سکوی پروازت میتواند همان مکانی باشد که حسب کار کارمندی، روزهای متمادی (و شاید گاهی اوقات با اکراه)آمدن و رفتنت را ثبت میکردی و خبر نداشتی میشود حتی تحت لوای کار کارمندی، با خدا عشقبازی کرد و چنان دلبرانه و عاشقانه قدم در این وادی گذاشت و خودی نشان داد که خدا خودش بی واسطه خریدارت شود.
ما اشک میریزیم برای دوستانی که از دست دادیم برای مظلومیتشان برای فرصت هایی که میتوانستیم بیشتر کنارشان باشیم و از وجودشان استفاده کنیم اما گرفتار زنگ تفریح دنیا شدیم و باختیم، ما اشک میریزیم اشک ریختنی که سوز و سازش دعای کمیل و زیارت عاشورا و ندبهی جبهه را تداعی میکند، ما برای دوستانمان که پروانه شدن از پیلهی دنیا روزیشان شد اشک میریزیم اما فی الواقع برای خودمان است که ضجّه میزنیم.
برای غفلتمان برای جاماندنمان.
آنها هر روز در محضر خدا بودن را ثبت میکردند و ما کارمند بودنمان را.
گوارای وجودشان پاداش عشق ورزیدنهایشان.
#مهتاب_بهشتی
#به_یاد_همکاران_عزیزی_که_پروانه_شدند
#شهادت_رسم_مردان_خداست