eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای چشم های عاشقت، مشق چلیپا آغوش گرمت بی ریا چون شعر نیما درّ کلامت را صدف هم شد خریدار مکتب نرفته شاعریهای تو زیبا تب کرده ام دمنوش داری در بساطت؟ مرده دلم، کاری بکن همچون مسیحا بغضی میان خانه‌ی دل لانه کرده ای از تبار اشک، طوفانیست دریا با بوسه هایت زخم جانم را رفو کن درد دلم را با صبوری کن مداوا ای باغبان مهربان دست نوازش لطفا بکش بر چهره‌ی شب بوی شیدا ای دختر دیروز شعر لای لایی گاهی بخوان لطفا، برای شاپرکها ای من فدای درد پا و دستهایت پنهان شده در سینه ات غم های دنیا می‌ترسم آخر این همه مهر و محبت از من بگیرد سایه‌ات را کوه تنها دل درد، نه، درد دلی بسیار دارم مادر برایم مادری کن باز، جانا
آهسته، شعرم خسته شد از ترکتازیهات از این همه دل بردنت، از بچه بازیهات از موی بور و صورت و آرایش روسیت از چتری موهای صافِ دسته نازی هات از آن دل بی صاحب و جمع اداهایش دل را عمومی کردنت با خانه سازیهات آیینه را هم خسته کردی کاش گاهی هم من را ببینی، بس کن این گردن فرازیهات این تو منی، من را ببین، خود را رهایش کن من را که با تو ما شدم در بی نیازی هات 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
به سفر رفت دل از کوچه، پر از خون برگشت رود شد اشک من از روضه‌ی مکشوفه‌ی تشت روضه خوان گفت که بر زینب کبری با تشت در دل خانه و در مجلس دشمن چه گذشت 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
سوخته از تهمت هجران تو، بال و پرم دلخوش روز وصالم، ای تمام باورم در مصاف عشق ورزی، نفس را سر می بُرَم تا شکوه عشق را، منزل به منزل، بنگرم منطق دلدادگان، هرچند شرط عقل نیست تا همیشه، تابع این رسمِ عاشق پرورم چشم های خسته ام را آب جارو می‌کنم تا مگر ثابت شود من هم، به راهت مضطرم ای همه بود و نبود و ای همه ‌داریی ام من به نرخ گریه، از بازار یوسف می‌خرم اللهم الرزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه ان شاالله
تو رفتی و من هنوز هم منتظرم تا چشمه، ز چشمان تو سیراب شود از آتش احساس تو در وقت طلوع یخ های غزل گفتن گل آب شود تو رفتی و من هنوز، در کوچه‌امان از ذوق سلام تو به خود می‌بالم سرمست ز عطر نفست می‌رقصم سنجاق شده به بودن تو، حالم نه من نه نسیم و ابر و باران اصلا در باورمان نیست پرستو شدنت برگرد و به حکم عشق جادومان کن افتاده دلم به دام جادو شدنت ای حالت لبهای اناریت قشنگ بستی به کمر قطاری از تیر و تفنگ ای مرد غیور عشق افسانه ایم با این زن دلداده‌ی دیوانه نجنگ صد رخش سفید تیز پا را زین کن با شمع و چراغ حجله را آذین کن از عشق مدد بگیر و فردای مرا با بودن تا همیشه ات تضمین کن بی دانه دلم به دام عشقت افتاد هرچند نمی‌کنی دگر از من یاد ای قاتل زنجیره‌ای، ای حضرت عشق الطاف خدا همیشه همراه تو باد 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
ای کاش، کسی برام نسرین می‌چید در خانه‌‌ی دل، عطر غزل می‌پیچید با معجزه‌ی عشق جوانتر بودم لب، خواب رژِ سرخِ اناری، می‌دید 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
آدینه‌ها، آیینه ها هم، گرد غم دارند آیینه‌هامان پرتویی از عشق، کم دارند آدینه‌ها، چشم انتظار صبح دیدارند وقتی نیایی، سینه هایی پر الم دارند حالا تصور کن، عزای شاه دین باشد جز درد غیبت، درد دوری از حرم دارند باید بیایی منتقم، حالا که مظلومان بر گرده‌ی خود داغ دنیایی ستم دارند باید بیایی منتقم تا عمه جان زینب دیگر میان خارها حیران نگردد شب در کربلای دیگری، شه زاده عباسی دیگر نباشد شرمگین از حضرت یاسی تا اکبر نام آوری را دست بیدادی پر‌پر نگرداند میان جمع با شادی تا غنچه‌ی نام آوری از نو شود بی سر پیش نگاه باغبان، با تیزی خنجر ما جملگی چشم انتظار صبح دیداریم باید بیایی ما همه از ظلم بیزاریم العجل یا مولانا یا صاحب الزمان 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
آمده از دورها، نامه‌ی سر بسته ای از همه جا رانده ای، از همه تن، خسته ای بغض فرو خورده ای، سینه‌ی پر خواهشی حاجت نا گفته‌ای، چشم پر از بارشی کفتر بی گندمی، آهوی ترسیده ای سختی بی راحتی، دام بلا دیده ای شام بدون سحر، خواهش یک منتظر دست گره خورده بر جود پدر با پسر باز به لطف خودت آمده ام نوکری بین همه عاشقان آمده ام دلبری قبله‌ی هشتم، منم، نامه ای از دورها خسته‌ی جامانده ای از صف ماجورها کاش بخوانی مرا، کاش جوابم دهی جامی از آن دانش و بینش نابم دهی کاش بگیری مرا، کاش شکارم کنی گرچه زمستانیم کاش بهارم کنی
کاسه‌ی آب پر از حرف نرو بود ‌ولی گوش تو حوصله‌ی خواهش اینگونه نداشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا پیش چشمم، روز هجرانت شمار است درد غریبی بر سر این دل هوار است از هر زبان، این قصه تکراریست اما بیچاره هرکس، بر چنین حالی دچار است یعقوب می‌داند که در دوری چه زجری سهمِ دلِ بیچاره‌ی چشم انتظار است یعقوب می‌داند که چشمم کور یعنی دیدن، حرامِ چشمِ دور از روی یار است ای شهریار غایب اما ناظر ما این هفته هم، اوضاع این دل، باز زار است پاییز در راه است اما گربیایی جای زمستان، فصل بعدیمان بهار است الهی بالحسن(ع) عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان الهی آمین
تو رفتی و در من، کسی از غصه خم شد گویا که از غم، خیمه ای در من عَلَم شد این روزها پشت من از یک کوه خالیست دنیای مردی، سهمش از یک مرد کم شد ارگ وجودم را وداع تو به هم ریخت کاخ عظیم بودن من کوخ بم شد مثل همیشه دختری در باور شهر از نو، به "بابا دل سپردن، متهم شد بعد تو عنوانم "شهید عشق بابا"ست اصلا خبر داری مزارمن حرم شد؟ همه‌ی پدرهای آسمانی همچنین پدر بنده‌ی حقیر را در سالرور آسمانی شدنش مهمان فاتحه و صلوات بفرمایید 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
☆حضرت خورشید🌞 سلام☆ حاجتی سبز شد و قفلِ در بغض شکست رودِ جاری شده از چشم، به دریا پیوست شاعری دست به دامان دل خود شده بود غزلش غنچه زد و بر دل اوراق نشست مصرع اول شعرش قدم باران بود مصرع آخر آن زائر سر تا پا مست وسط شعر فقط بوی اجابت میداد لحظهء دیدن خورشید حرم، نزدیک است کفتر جلدِ حرم میشود و از شوقش میرود پنجره فولاد، هوایی دربست...
خالی‌ست خیال خانه از پیروهنت بیتاب شدم دوباره از عطر تنت وا کن وسط سینه‌ی خود پنجره ای تا زنده شوم من به هوای وطنت 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
هرچند کار عاشقان، از کینه پرهیز است این روزها، عاشق دلش از بغض لبریز است حال و هوای شهر دل دیگر بهاری نیست این شرشر باران، شبیه شعر پاییز است مثل شلمچه جای گندمزار، مین زارست اصلا، مسیر عاشقی ذاتا بلاخیز است شهرت نصیب کوهکن ها، سهم شیرین هاست در عشق بدنامی عجین با نام پرویز است اما نمی‌دانم چرا با این همه سختی حال و هوای عاشقان، حسرت برانگیز است؟
من، شاخه‌ای خشکیده از جنس نیازم باید به اقبال وصالت دل نبازم دلتنگیم، این روزها از حد گذشته بوی جدایی می‌دهد حتی، نمازم گویا گلوی سوتک ذوقم شکسته دنیا نکرده مرحمت حتی به سازم* امشب برای مرگ شب بوهای عاشق باید مزاری از گل حسرت بسازم** حالا که از هر سمت و سو خوابیده بختم با این روش عاشق کُشون باید بسازم*** * ساز: آلت موسیقی بسازم: درست کنم *بسازم: مدارا کنم
معبود من خاک کدامین آستان را برگزیدی؟ کز آن وجود مصطفی را آفریدی؟ از سرمه‌ی‌ چشم کدامین ماهپاره تمثال زیبای محمد را کشیدی؟ گویا که قبل از خلقتش در آسمانها راز و نیاز حضرت او را شنیدی چون میوه‌ای شیرین فنا در بندگی را از ادعای راستین او چشیدی این گونه شد کز عالم و آدم به لطفت ناز رسول امّیِ خود را خریدی...
با شیطنت مدام، آمد پاییز بر روی لبش سلام، آمد پاییز در جیب خودش بارش باران دارد با "برکت ناتمام" آمد پاییز...
هم گریه‌ی تو شبیه باران زیباست هم خنده‌ی تو باعث دلگرمی ماست معجون همین گریه‌ی با خنده‌ی تو حتی به مذاق مردگان حکم شفاست
این جمعه های تلخ که تکرار می شوند تقویم های بی تو، عزادار می شوند گل می کند میان غزل، بغض هایمان یک کهکشانِ عشق طلبکار می شوند اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
مرور می‌کند مرا، عبور عاشقانه ای حضور خاطراتمان، که می‌شود بهانه ای دوباره یک بغل خزان، ز چشم ابر میچکد چه حال عاشقانه‌ای، تتق تتق ترانه ای چقدر خسته می‌کند، مرا مرور خاطره برای یاری دلم، کسی ندیده شانه‌ای؟ کجای راه گم شدی، کجای راه گم شدم من و تو هر دو نابلد، بدون هر نشانه ای دوباره رد پای خون، نشسته بر دل غزل دوباره شعر پر شده، ز خواهش زنانه ای نمی‌شود بمانی و مرا به گریه نسپری؟ نمی‌شود درخت دل به تن کند جوانه ای؟
بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می‌شوند* از شعله‌ی عاشقی چو فانوس شدیم دلسوخته گانیم که ققنوس شدیم در راه دفاع از حرم حضرت عشق ما جمله مدافعان ناموس شدیم * :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب کِرکِره‌ی دکان خود را که کشید آواز هزار، بین گلها پیچید بیدار شد از خواب گران دنیا هم غنچه قفس تنگ تن خویش درید
از آسمان میراث چشمم، ابر باران زاست بعد از شما در سینه‌ی من، مجمع غم هاست اسم شما را باد هرجا منتشر کرده تنها خیابان نه، که روی بچه‌های ماست دلتنگیم افسانه‌ی تلخی‌ست بی تکرار مجنون این دلدادگی ها باز، بی لیلاست کوچ شما اَنگی زده بر گُرده‌ی پاییز حتی بهاران بی شما، بدجور جانفرساست در خیمه‌ی شعر و غزل هم نوحه می‌خوانند در محفل دلدادگی‌‌ها،روضه ای برپاست حالا غزل از مثنوی امداد می‌جوید راه شهادت را قلم با واژه می‌پوید از حاج قاسم بی‌خبر ماندن جگر سوز است گرچه شهادت تا قیامت، نکته آموز است حاجی، دل از هجر شما چون شمع می‌سوزد این روزها سوزن، لباس اشک می دوزد از ما سلامی محضر یارانِ هم کیشت آن بلبلان تا همیشه، سبز اندیشت سید حسن هم رفت، جایش پیش ما خالیست حال دل ما عاشقان، امروز بدحالیست حتی همین امروز هم در شهر آشوب است اوضاع دنیا چرخه‌ای بسیار معیوب است دلتنگی ما بی امان کردست دلها را مجنون کجا پیدا کند، بعد از تو لیلا را؟ یا رب به حق خون پاک حاج قاسم ها ما را مدد کن با ظهور مهدی زهرا
ای نام تو، اقتدارِ جغرافی عشق ما ذره و تو، مدارِ جغرافی عشق ای اخم تو ترجمان پاییز زمین خندیدی و شد بهارِ جغرافی عشق جانم فدای رهبرم
من شاعر شعر های هایم من ذاکر ذکر ربنایم سجاده‌ی من همیشه باز است تو نازی و بنده ات نیاز است مدیون دعای اهل بیتم من پیرو دعبل و کمیتم تسبیح من است واژه هایم زمزم شده مزد سعی هایم احرام به دوش حج عشقم دلداده‌ بانوی دمشقم. شاگرد کلاس انتظارم مشتاق زیارت بهارم ‌با تکیه به لطف بیکرانت من می‌گذرم ز هفت خوانت ان شاالله خدا جانم به نام و به یادت آغاز می‌کنم صبحی دیگر را