بعد از تو طفل دلخوشی، از هجمهی غم پیر شد
چشمان شرجی، طالعِ پاییزیِ تقدیر شد
بعد از تو پای مرغ دل، در انزوای بی کسی
با رشتهی اجبارها، کنج قفس زنجیر شد
بیچاره پیشانی من از دست دیو دلخوری
در تنگنای حوصله، یکباره غافلگیر شد
سنگ نبودن های تو، آیینهی دل را شکست
بانوی عاشق پیشه ای، در آینه تکثیر شد
کابوس شوم رفتنت در چشم های مضطرم
چون خواب یوسف در دلِ چاه قضا، تعبیر شد
دست غزل آلوده ای، از بی وفایی ها شکست
جان و دلم از غیر تو، ای درد شیرین سیر شد
#مهتاب_بهشتی
#غزل_عاشقانه
#پاییزتان_عاشقانه