eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
3.9هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای ز داغ تو روان خون دل از دیده حور.mp3
1.04M
ای ز داغ تو روان، خون دل از دیده ی حور! بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه ی صور ز تماشای تجلّای تو مدهوش، کلیم ای سرت سرّ «انا الله» و سنان، نخله ی طور! دیده ها، گو همه دریا شو و دریا، همه خون که پس از قتل تو، منسوخ شد آیین سرور پای در سلسله سجاد و به سر تاج، یزید خاک عام به سر افسر و دیهیم و قصور! دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی آه! اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور تا جهان باشد و بوده است که دادست نشان؟ میزیان خفته به کاخ اندرو مهمان به تنور جان فدای تو‌ که از حالت جانبازی تو در وصف ماریه از یاد بشد شور نشور انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت شمر، سرشار تمنا و تو، سرگرم حضور
زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک.mp3
793.9K
زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک از دل کشید ناله به صد درد سوزناک کای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن ای وارث سریر امامت زجای خیز بر کشتگان بی کفن خود نماز کن طفلان خود به ورطه بحر بلا نگر دستی به دستگیری ایشان دراز کن سیرم ز زندگانی دنیا یکی مرا لب بر گلو رسان و ز جان بی نیاز کن بر خیز صبح ، شام شد ای میر کاروان ما را سوار بر شتر بی جهاز کن یا دست ما بگیر و از این دشت پر هراس بار دگر روانه به سوی حجاز کن
ای به نه گردون براق انگیخته.mp3
678.1K
ای به نه گردون، براق انگیخته وی به فتراک دوکون آویخته گشت زلفت لیله المعراج دل قاب قوسین ز ابروان انگیخته هرکجا افتاده از روی تو خوی سرخ گل، خون خود آنجا ریخته تو به مه بنموده دست و آفتاب زرد گشته در زمین بگریخته خاطرم خاک درت را کرده وصف دیده ام بسیار برخورد بیخته اهل دل را بوی خون آید زمشک گرنه با خاکت بود آمیخته “خسرو” از بهر نثار مدح تو عقد شَعْریٰ در زبان بگسیخته
ای مدنی برقع و مکی نقاب.mp3
1.18M
  ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب گر مهی از مهر تو موئی بیار ور گلی از باغ تو بوئی بیار منتظران را به لب آمد نفس ای ز تو فریاد به فریادرس ملک برآرای و جهان تازه کن هردو جهان را پر از آوازه کن سکه تو زن تا امرا کم زنند خطبه تو کن تا خطبا دم زنند خاک تو بوئی به ولایت سپرد باد نفاق آمد و آن بوی برد باز کش این مسند از آسودگان غسل ده این منبر از آلودگان خانه غولند بپردازشان در غله دان عدم اندازشان ما همه جسمیم بیا جان تو باش ما همه موریم سلیمان تو باش هر چه رضای تو به جز راست نیست با تو کسی را سر وا خواست نیست گر نظر از راه عنایت کنی جمله مهمات کفایت کنی دایره بنمای به انگشت دست تا به تو بخشیده شود هر چه هست
مردان خدا.mp3
1.2M
غزل شمارهٔ ۲۲۶     مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق درآیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند