ای مدنی برقع و مکی نقاب.mp3
1.18M
ای مدنی برقع و مکی نقاب
سایه نشین چند بود آفتاب
گر مهی از مهر تو موئی بیار
ور گلی از باغ تو بوئی بیار
منتظران را به لب آمد نفس
ای ز تو فریاد به فریادرس
ملک برآرای و جهان تازه کن
هردو جهان را پر از آوازه کن
سکه تو زن تا امرا کم زنند
خطبه تو کن تا خطبا دم زنند
خاک تو بوئی به ولایت سپرد
باد نفاق آمد و آن بوی برد
باز کش این مسند از آسودگان
غسل ده این منبر از آلودگان
خانه غولند بپردازشان
در غله دان عدم اندازشان
ما همه جسمیم بیا جان تو باش
ما همه موریم سلیمان تو باش
هر چه رضای تو به جز راست نیست
با تو کسی را سر وا خواست نیست
گر نظر از راه عنایت کنی
جمله مهمات کفایت کنی
دایره بنمای به انگشت دست
تا به تو بخشیده شود هر چه هست
#نظامی_مخزن_الاسرار
#خوانش_استاد_امیر_نوری