روزی که
دانش لب آب زندگی میکرد،
انسان در تنبلی لطیف یک مرتفع
با فلسفههای لاجوردی خوش بود
در سمت پرنده فکر میکرد.
با نبض درخت، نبض او میزد.
مغلوب شرایط شقایق بود.
مفهوم درشت شط
در قعر کلام او تلاطم داشت.
انسان در متن عناصر میخوابید.
نزدیک طلوع ترس، بیدار میشد
اما گاهی آواز غریب رشد
در مفصل ترد لذت
میپیچید
زانوی عروج خاکی میشد
آن وقت انگشت تکامل
در هندسهی دقیق اندوه
تنها میماند.
#سهراب_سپهری
#هنوز_در_سفرم
#ص_262_261
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور