وقتی که دست مهربان و گرم خورشید
آهسته گندمزارها را شانه میکرد
تسبیح بلبل بر سر سجادهی گل
هر شاعر دلداده را دیوانه میکرد
لبخند شبنم بود یا لبخند معشوق؟
با دلبری ها، کار دام و دانه میکرد
آغوش پرمهر خدای عاشقیها
در بی کسیهامان، همیشه خانه میکرد
مادر بزرگ قصهها با نان تازه
در سفره هامان، برکت شاهانه میکرد
ای کاش مثل روزهای بچهگیمان
شادی دوباره در دل ما لانه میکرد
#مهتاب_بهشتی
#غزل_اجتماعی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
اینجا مزار آرزوهای بهار است
اینجا مزار دختران داغدار است
این قصه را حتما به یکدیگر بگویید
پایان کار عاشق بیچاره، زار است
ما را به عیب عاشقی از خود نرانید
در باغ ، عمری همنشین غنچه، خار است
خورشید من از آسمانم رو مپوشان
هرچند بعد از صبح روشن، شام تار است
از زندگی سهم دل ما را بگیرید
میراث ما از عشق، رنج روزگار است
#مهتاب_بهشتی
#غزل_اجتماعی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛