eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
984 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
40 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
«دلم سوخت » آئینه بودی در غبار غربت و غم تکثیر گشتی چون که بشکستی دلم سوخت آتشفشانی در درونت شعله می زد از مصلحت لب بر سخن بستی دلم سوخت قلب تو آماج تمام فتنه ها بود چون کوه اِستادی و نگسستی دلم سوخت خورشید بودی پر تلالو در پس ابر از دام ابر تیره چون رَستی دلم سوخت خدمتگزار صادقی بودی به هر جا بر عهد و پیمان چون که پابستی دلم سوخت وا شد شبی در ورزقان بغض نگاهت در سنگلاخ و صخره چون رُستی دلم سوخت وقتی رهیدی از قفس آرام آرام بر قلب های ساده بنشیتی دلم سوخت بازا و در چشمم نشین ای یار دیرین !! دور از نگاهی ,در دلم هستی دلم سوخت 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
این کهنه گلیم پر خاشاک سیاست پوشانده غباری به بلندای دیانت در پیچ و خم جاده ی تزویر زند بال این کرکس خونین بدن پیر کیاست آلوده ی آمال سخیفی شده امروز انسانیت این گنج پر از راز خلافت آسوده نیامد به کف این دُر گهر بار این حیثیت رفته به تاراج رذالت چون آینه گر عیب خودت نیک ببینی کی عیب کسان را بشماری ز بلاهت این کِرم اَمل را سرِ پروانه شدن نیست تا بر تن جان پیله تنیدی ز سفاهت دنیای سیاست چو حباب لب دریاست سیاس نهد خانه ایی بر دود ندامت دنیا ممر و نزهت خوش رنگ و لعابیست عاقل ندهد خانه ی عقبا به بطالت بیهوده مبر حیثیت مرد عمل را بر اهل محول بکن این بار امانت در مکتب ما گرچه یکیست این دو مقوله یعنی که سیاست بودش عین دیانت تابنده زمانی بشود این گهر عشق برپا بکند در همه جا میز عدالت ی_ملی
هنیه یک شبی میهمان ما شد به بزم و شادی ما همنوا شد غریب آشنا با رنج و حرمان به تیر ظالمان از ما جدا شد. هوا از عطر زیتون گشت لبریز به باغ سبز دل زد باد پائیز ز خون غزه گلگون شد چو ایران کویر سرد دنیا گشت جالیز ز هر یک قطره خون صد لاله رویید فضا پر شد ز عطر یاس امید جهان از عطر لاله گشت شیدا نهال ظلم را از ریشه برچید به سینه داغ ابراهیم داریم هنوز از داغ هجرش اشکباریم چو اسماعیل را قربان نمودند برای انتقامش بی قراریم
شبی نذر حسن کردم رواق سینه ی خود را دهم شاید جلا با این سخن آیینه ی خود را زدم دست توسل یک دمی بر دامن کلثوم مگر انشا نمایم غصه دیرینه ی خود را بگفتا مادرم خواهد بگویی از تب و دردش حکایت ها کنی امشب از ان یاران نامردش بگو از راز آن طشت پر از خون گلوی او عیان شد پیش چشم خواهرش چون چهره ی زردش بگفتم خامه دستی بی نوایم توشه می خواهم از این نخل تناور دانه ای از خوشه می خواهم دهید بالی که در پالیز سبز مرتضی گردم از آن پاییز سرد تک واژه ایی انوشه بر دارم شباهنگام دیدم عکس ماهی در طبق افتاد قلم بشکست و آتش در دوات و در ورق افتاد گرفت از آن زمان سیمای سرد آسمان را خون چو از محراب و از طشت و حضیض خون در شفق افتاد شدم با ام کلثوم و حسن جان همنوا آنشب ز کنجی می رسید آهنگ یارب یارب یارب ز طاق عرش می بارید نم نم قطره های خون بدیدم خون جگر تر از همه در گوشه ای زینب
«پراید مادرم» عینکش را چند روزی مادرم گم کرده است زین جهت از مرکبش دور و تلاطم کرده است استر مادر پریدی هست از عهد عتیق می پراند بینوا را در هوا چون منجنیق بی نیاز از صافکار و دست طناز طبیب می خروشد پر صدا ، در باغ گویا عندلیب نه کلاچ و دنده ایی دارد نه بوق و نه مهار قامتش له گشته از جور و جفای روزگار چشم چپ کور و دو چشم سمت راستش بی فروغ هر کجا منزل گزیند می فشاند کشک و دوغ شیشه ها بالا و یا پایین چنان با اقتدار ترک تازی می کند همچون الاغی با وقار ضبط صوتش نغمه های دلخراش اگزوز است بوی بنزین سرنشینش را چو عطری از رُز است ماشین میز مندلی باشد پراید مادرم از بیان وصف زیبایش خدایی قاصرم مادرم با این پرایدش الفتی دارد عجیب مادرم یک بازنشسته ساده هست و بس نجیب ابر سنگینی نشسته چند روزی بر دلش گوئیا افتاده از پا استر پا در گِلش جیب های خالیش را پاره کرده مالیات زیر لب دارد از این رو سوره ی والعادیات عمر باقی مانده را با ذکرها طی می کند استرش را من نمی دانم چطور هی می کند تف و لعنت می فرستد بر حریص ملک ری ساغری بشکسته دارد خون دل در جام می برج همسان سازی آنها شده آماج تیر گشته در زنجیر محنتها همه شیران پیر جور ظالم نیست تنها موشک و توپ و تفنگ این که روی گنج باشی بینوا و پای لنگ صاحب زر برج و بارو می زند تا کهکشان می گذارد پای روی دفتر صاحب قران دفتر دولت اگر افتد به دست لایقش می رسد تا ساحل امن و امان هر قایقش
هنگامه به پا کرده کنون نام محمد نوشیدِ فلک جرعه ایی از جام محمد مهری که زده خیمه به صحرا دل ما خوشبو شده از عطر دلآرام محمد ان طائر قدسی که رها گشته ز هر بند آرام گرفته به لب بام محمد نوری که تراویده ز خُم خانه ی لولاک از روز ازل حل شده در کام محمد چون پیک بهاری که کند زنده جهان را در صور دمید "اقرا" اسلام محمد در عطر گل سرخ عیان شد رخ ماهش گلشن شده سیمای گل اندام محمد بازار بتان را نشکست چهره ی یوسف بی رنگ شد از چهره ی آرام محمد لطفی اگرم هست در این بارگه انس جمله بود از بخشش و انعام محمد بی عشق علی مهر محمد همه حرف است شد غربت او چشمه ی آلام محمد هفته ی وحدت بر همه مسلمانان جهان مبارک
در آن روزی که عالم را بنا کرد چه اعجازی خدا با مصطفی کرد گل آدم به مهر احمد آراست چنین عشاق او را نیک پیراست محمد شد نگین آفرینش چراغ پر فروغ راه دانش ترنم بخش باران بهاری نوای روح بخش هر قناری ز نامش کیمیا شد ذره ی خاک روان تیره شد همچون مهی پاک محمد محور پرگار هستی از او باشد همه بالا و پستی جهان از نام او پاینده گردد مه و خورشید از او تاینده گردد محمد نفس والایش علی بود علی آئینه داری منجلی بود محمد بی علی ، هیهات هیهات محمد با ، علی یک روح مرآت به مهرش هر دلی آرام گیرد طرب از نام پاکش جام گیرد اسیر عشق اوست از بند آزاد غبارش را به هر جا گر برد باد به لب گر ذکر نام احمد آید ز دل آلودگی ها را زداید رها شو زین جهان پاک و مجرد به یک صلوات بر ال محمد بم
گنج معدن مال تو سهم پدر گرد زغال برج های زرنشان از تو از او مرگ و زوال عاقبت هم جان سپارد در میان دود و گاز با تمام عشق ها و آرزوهای محال
باید که مطیع امر جانان باشیم مانند همیشه فخر ایران باشیم قلاده که پاره کرده اکنون سگ هار فرض است که در کنار لبنان باشیم الله_هم_الغالبون
زنده ایی مانند نامت ای همیشه جاودان تکه ابری آفتابی را نمی سازد نهان خوشه ی گندم چو از جور تبر شد بر زمین سر زند از خاک آن صد بوته ی سبز جوان
زنده ایی مانند نامت ای همیشه جاودان تکه ابری آفتابی را نمی سازد نهان خوشه ی گندم چو از جور تبر شد بر زمین سر زند از خاک آن صد بوته ی سبز جوان ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
هر برگ کتاب سرخ ایران با خون شهید گشته تابان این دفتر سبز را ورق زن بین سیزده باشکوه آبان فرخنده بود همیشه این روز این روز تو است دانش آموز برخیز بزن به پشت دشمن مانند یلان مرد دیروز این روز وطن رها شد از بند برآب شد آن فریب و ترفند از ریشه نهال ظلم افتاد با همت بی نظیر فرزند آن مرکز فتنه‌ی اجانب آن لانه ی کرکسان غاصب برچیده شده برفت بر باد با غیرت نوگلان غالب این لقمه ی چرب پر زمزه هرگز نشود بکام هرزه تا در صف کارزار مائیم ایران نشود به مثل غزه از مهد به لحد مرد جنگیم در صحنه همیشه چون پلنگیم کی قامت نخلمان شود خم استاده بلند ، کوه سنگیم ای مادر غرق خون دلبند بشنو سخنی نکو ز فرزند آماده ی رزم بود و هستیم هرگز نشوی دوباره در بند ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
عطری از گلزار طاها با خودش دارد نسیم درب جنت را به روی ما گشوده است آن کریم بر شبان تیره ی دنیا دمیدِ نور عشق آفتاب معرفت تابید ِ بر شهر دمشق کوثر ثانی تراوید و جهان شد غرق نور پر ز حکمت های روشن شد ورق های زبور آری آمد زینت حیدر، یل خیبر گشا آن سفیر بی نظیر صحنه ساز کربلا زینب آمد تا دهد گل های رنگین نخل صبر قصه ی دلدادگی تابان کند سیمای دهر تا که از آتش برون آید سلامت چون خلیل بگذرد موسی صفت از بستر خونین نیل تا درخت سرخ آزادی بگردد پر ثمر بر فراز قله ها تابد عَلَم های ظفر تا بگیرد بال و پر هر شیعه با عشق حسین کربلا ماند همیشه جاودان با شور شین "ما رايت الا جمیلش" حک شود بر روزگار خلقت زیبای زن را تا نماید آشکار آن رفیق روز جنگ و صلح آری زینب است پاکبازی، سربلندی را تماما مکتب است ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
قسم بر تو قلم ابزار دادار که دارد جلوه از تو نوک پرگار کتابت می کنی دیوان او را مجسم می کنی اسرار هو را کتاب از تو گرفته رونق و برگ که با جهل و سیاهی می کند جنگ کتاب آئینه دار روزگار است چو گنجی در نهان و آشکار است بهاری بی خزان است این خردمند تمام فصل فصلش نکته و پند به هر برگش عیان دیوان هستی گشاید رمز هر بالا و پستی بود یار صمیمی و گران سنگ رفیقی بی ریا با سود و یک رنگ در دروازه ی باغ جهان است کتاب آرامش روح و روان است کتاب است آفتاب ملک عالم بود میراث ارزشمند آدم کتاب اندوه و غم را می زداید بشر را علم و حکمت می فزاید کسی که با کُتب گردید همراه نگردد در جهان رسوا و گمراه
این هفته مزین شده با نام بسیجی حق ساغر می ریخته در جام بسیجی پر سوخته عشق از تب شیرین وصالش کاخ ستم آواره شد از آرم بسیجی ما ملت عشقیم و حسین بال و پر ماست موجیم که آرامش ما در دل دریاست مجنون شده عقل از شب پر حادثه ی ما این مذهب عشق است از این زنده و برجاست دریای غم و عشق دو همزاد قدیمند گه در وسط شعله و گه یار نسیمند ان را که غمی نیست ندارد خبر از عشق عشاق از این در حرم دوست مقیمند هفته بسیج بر بسیجیان غیور مبارک باد🌺 یاد بسیجیانی که مقیم دیار غربت شدند شاد😔 شادی روحشان فاتحه مع الصلوات🙏
تو حاضری همه جا غایب از نظر مائیم غریب و شب زده مهجور و بی بصر مائیم تویی سلاله ی طوبا ، بهار جاویدان غبار و ابر گریزان درگذر مائیم تویی طبیب همه دردهای بی درمان مریض و زار و پریشان و محتضر مائیم نیامدی و فسرد آتشی که در دل بود در این سرای پر از زرق بی شرر مائیم بیا که کعبه دوباره حریم بت ها شد نمانده بت شکنی مرد بی تبر مائیم تبر زدند همه سروهای بستان را نهال خشک خزان دیده بی ثمر مائیم شکست سنگ فراق تو جام صبر ما خراب و مست و پریشان ودربه در مائیم خزان غربتت ای جان چقدر طولانیست به باغ سبز رضا ساقه های تر مائیم هنوز بارقه ایی از امید وصلت هست به پشت قاب پنجره مشتاق منتظَر مائیم اول آذر چهارصد و سه ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
فاطمیه شد انیس غمگسارم فاطمه ! همچو باران بهاری اشکبارم فاطمه غیر مهر پاک تو نبود درون سینه ام از دد و دام زمانه در حصارم فاطمه گفته بودی مهر مولایت جواز جنت است از ازل مهر علی در سینه دارم فاطمه بذر عشقش را به نیروی قلم افشانده ام باغبانی پاکباز و جانثارم فاطمه شب دراز و دام ها بسیار و من طفل رهم گر نباشی رهنما حیران و زارم فاطمه غیر این درگه نمی یابم دگر راه نجات «فزت رب الکعبه »گویم رستگارم فاطمه صبح جمعه است و دعا کن تا بیاید مهدیت در تب امواج ها چشم انتظارم فاطمه بم_بروات دوم آذر چهارصد و سه