این کهنه گلیم پر خاشاک سیاست
پوشانده غباری به بلندای دیانت
در پیچ و خم جاده ی تزویر زند بال
این کرکس خونین بدن پیر کیاست
آلوده ی آمال سخیفی شده امروز
انسانیت این گنج پر از راز خلافت
آسوده نیامد به کف این دُر گهر بار
این حیثیت رفته به تاراج رذالت
چون آینه گر عیب خودت نیک ببینی
کی عیب کسان را بشماری ز بلاهت
این کِرم اَمل را سرِ پروانه شدن نیست
تا بر تن جان پیله تنیدی ز سفاهت
دنیای سیاست چو حباب لب دریاست
سیاس نهد خانه ایی بر دود ندامت
دنیا ممر و نزهت خوش رنگ و لعابیست
عاقل ندهد خانه ی عقبا به بطالت
بیهوده مبر حیثیت مرد عمل را
بر اهل محول بکن این بار امانت
در مکتب ما گرچه یکیست این دو مقوله
یعنی که سیاست بودش عین دیانت
تابنده زمانی بشود این گهر عشق
برپا بکند در همه جا میز عدالت
#وحدت_و_انسجام_ملی
#شرکت_همه_جانبه
#عزت_وحماسه ی_ملی
#نیره_جهانشاهی