eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
حمزه که جان عالم و آدم فدای او لب باز می کنم که بگویم رثای او  مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود  شیر خدا و شیر نبی فارس العرب در انتهای جاده ی مردانگی، ادب  هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها  هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود  شب های مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش  او صاحب تمام صفات حمیده بود دل را به نور حضرت حق پروریده بود  الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می شد عبادتش  در آسمان مکه ی دلها ستاره بود بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود @Sheroadab_alavi
🔹ماه عشاق🔹 ماه عشق است ماه عشّاق است ماه دل‌های مست و مشتاق است در میخانهٔ کرم شد باز اَلدَّخیل! این حریمِ رزاق است ریزه‌خوارش فقط نه اهل زمین جرعه‌نوشش تمام آفاق است بی‌حساب است فضل این ساقی شب جود و سخا و انفاق است بین دل‌های بیدلان امشب با سر زلفِ یار میثاق است «قبره فی قلوب من والاه» حرمش قبله‌گاه عشّاق است ماه شعبان رسید! ماه سه ماه کربلا می‌رویم! بسم الله السلام ای پناه مُلک و مکان در یدِ قدرتت عنان جهان رفته قنداقه‌ات به عرش خدا تشنهٔ پای‌بوسی‌ات همگان در طوافت قیامتی شده است می‌رسد هر فرشته با هیجان پَر قنداقهٔ تو می‌بخشد پر و بالی به فطرس نگران از سرانگشت پاک مصطفوی جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان خواند جدّت «حسینُ منّی» را «وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان با تو جود و شجاعت نبوی‌ست ای شکوه حماسه‌های عیان در نمازت شبیه فاطمه‌ای بین میدان علی‌ست جلوه‌کنان چشم‌های تو مرز خوف و رجاست قَهر و مِهر تو آتش است و امان رحمت محض! یا ابا الأیتام! پدری کن برای عالمیان ای که آقایی تو بی‌حد است باز ما را به کربلا برسان شب جمعه شمیم سیب حرم منتشر می‌شود کران به کران روضه‌هایت بهشت اهل ولاست چشم ما چشمه‌های کوثر آن «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی» اشک‌ها از غمت همیشه روان السلام ای شهید روز دهم السلام ای امام تشنه‌لبان تا ابد در فراز، پرچم توست خون سرخت همیشه در جَرَیان کربلای تو از ازل بوده‌‌ست مبدأ حرکت زمین و زمان شب سوم رسیده‌ای، ای ماه السلام علیکَ ثارالله السلام ای نگین عرش برین سروِ بالا بلند اُم بنین جذبه‌های نگاه هاشمی‌ات ماه را می‌کشد به سوی زمین عبد صالح! مُواسِیاً لله! پدر فضل! روح حق و یقین! به حضورت گشوده دست، فلک به قدوم تو سوده عرش، جبین وقت هوهوی ذوالفقار علی‌ست به روی مرکب حماسه نشین می‌شود با اشارهٔ‌ تو دو نیم هر کسی آید از یسار و یمین زینبت «إن یکاد» می‌خواند آسمان محو هیبت تو! ببین کاشف الکرب اهل‌بیت نبی! بازوان تواند حصن حصین ماه من! بازوی رشید تو را که برافراشته‌ست بیرق دین ـ زده بوسه علی به گریه چنان چیده از آن حسین بوسه چنین سائلان تو بی‌شمارند و ... گوشه چشمی به ما! بس است همین شب جود و کرامت و بذل است شب چارم شب اباالفضل است السلام ای حقیقت جاری روح تقوا و زهد و بیداری سید السّاجدینِ شهر رسول عبد مسکینِ حضرت باری روزهایت مجاهدت، ایثار نیمه‌شب‌هات بخشش و یاری در مناجاتت ای صحیفهٔ نور آیه آیه زبور می‌باری همه مجذوب ربّنای تواند محوِ این سِیْر و این سبک‌باری گوش کن این صدای داوود است که به شوق تو می‌شود قاری پا برهنه به حجّ که می‌آیی کعبه را هم به وجد می‌آری خطبه‌های تو تیغِ برّانند ثانی حیدری و کرّاری در مصاف تو سهم دشمن تو چیست غیر از مذلّت و خواری وارث عزت و سخای حسین ای که بعد از عمو، علمداری به محبان خود نظر فرما بیشتر موقع گرفتاری رو سیاهی من گذشت از حدّ تو برایم مگر کنی کاری در نماز شبت دعایم کن تو عزیزی تو آبروداری دلم از بند هر غم آزاد است شافع من امام سجاد است 📝
علیهاالسلام: چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بی‌‏هوشى براى من روى داد در آن حال شنيدم پدرم می‌‏فرمود: شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی... ‏ 📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷. 🔸آیات شگفت🔸 تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم می‌رسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم: شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی راه را گم کرده بودم، آخر آیا می‌رسیدم؟ خسته و تنها در آن صحرا، چه غربت‌ها که دیدم هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم دشت ساکت بود، اما این صدا را می‌شنیدم: اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش... کاش من هم می‌شدم از کشتگان یک نگاهش آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش راه او آغاز می‌شد از میان قتلگاهش... لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی می‌زد آتش بر جهانی غربت بی‌انتهایش کودک شش‌ماهه هم می‌خواست تا گردد فدایش ناگهان شد غرق خون با یک سه‌شعبه ربنایش کاش آنجا آب می‌شد آب از هُرم صدایش: كَيْفَ‌ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ‌ يَرْحَمُونی بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری هر دلی بی‌تاب می‌شد با طنین سرخ قاری دخترش راوی خون بود آن میان با بی‌قراری می‌سرود این اشک‌ها را تا بماند یادگاری: وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی
رسانده‌ام به حضور تو قلب عاشق را دل رها شده از محنت خلایق را دلی که پر زده تا کوچه‌باغ‌های بهشت که غرق نور و تبسم کنی دقایق را نگاه کن به دلِ خسته از تحیرها ببار جرعه‌ای از کوثر حقایق را مسیح عشقی و یک گوشه‌چشم تو کافی‌ست که با رضای تو دارم رضای خالق را مرید صبح نگاه تو می‌برد از یاد مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟ تو ماه روشنِ من در قنوت نیمه‌شبی هنوز سهم جهان است از تو تشنه‌لبی! تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می‌شد دلیل‌ها همه با عشق مستند می‌شد تو آمدی پر و بالی دهی به این دل‌ها به پای درس تو هفت آسمان رصد می‌شد خوشا به حال دلی که عروج را فهمید مسیر روشن تو از بهشت رد می‌شد میان آن همه شاگرد شد سعادتمند کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می‌شد نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی تجلیات الهی، الی الابد می‌شد شده‌ست جلوه‌گر از هر کرانه آیاتت جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت سر ارادت ما و غبار صحن بقیع همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع همان دیار الهی که از نسیم خوشش شده‌ست شهر مدینه پر از شمیم ربیع «و یطعمون علی حبّه...» نمایان است کرانه‌های کرامت چه بی‌کران! چه وسیع! گدایی حرمش اعتبار هر عاشق امید ماست توسل در این سرای رفیع کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است سر ارادت ما و غبار صحن بقیع مگیر از دل من یا رب این سعادت را گدایی حرم اهل‌بیت عصمت را غبار مقدم تو عطر آشنا دارد برای دیده‌ام اعجاز کیمیا دارد گدای خانه به دوش توام، قبولم کن گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟ دگر چه جای گلایه ز فقر می‌ماند کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد دل شکستۀ من حرف‌های ناگفته دل شکستۀ من شوق التجا دارد کسی که بوده تمام وجودش از جودت در آستانه‌ات امشب دو خط دعا دارد همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع همیشه حسرت دیدار کربلا دارد چه می‌شود همۀ عمر با شما باشم غبار صحن تو و صحن کربلا باشم @Sheroadab_alavi
هر دختری که اُمّ أبیها نمی‌شود هر مادری که مادر دنیا نمی‌شود نور تمام عالم امکان به روی هم یک جلوه نور چادر زهرا نمی‌شود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود یعنی که بی‌ولایت او هیچ طاعتی اذن ورودِ جنت الاعلی نمی‌شود فردا به قله‌های سعادت نمی‌رسد هر کس دخیل چادر زهرا نمی‌شود حبل‌المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی‌شود می‌افتد از نگاه پر از مهر فاطمه هر کس فدائیِ ره مولا نمی‌شود 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
در ساحل جود خدا باران گرفته باران نور و رحمت و احسان گرفته می‌بارد انوار کرم از هر کرانه شب‌های دلگير زمين پايان گرفته از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش آرى دعای حضرت جانان گرفته نسل امامت می‌شود پاينده با او از برکتش دل‌های شيعه جان گرفته او می‌رسد جود و سخا معنا بگیرد در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد عالم همه قطره اگر دريا تو هستی کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی فيض وجود توست رزق اهل دنيا باران جود عالم بالا تو هستی مانده‌ست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه روشن‌ترين تفسير أعطينا تو هستی مانند کوثر چشمۀ جاری نوری با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی چشمان تو خورشيد هر اهل يقينی‌ست چشمان تو جنت! نه جنت‌آفرينی‌ست با عشق تو قلبی نمی‌سوزد در آتش در هر نگاه روشنت خُلدِ برينی‌ست گويا گره خورده دلم با عرش اعلی هر رشته از مهر شما حبل‌المتينی‌ست من روزی هر ساله‌ام را از تو دارم چشمان من بر دست‌های نازنينی‌ست جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی مولا! شفيع ما به درگاه خدايی هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است جز آستان تو پناهی که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دل‌های ما پروانۀ باب الجواد است هر شب دل من در هوای کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است شاعر: 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
در ساحل جود خدا باران گرفته باران نور و رحمت و احسان گرفته می‌بارد انوار کرم از هر کرانه شب‌های دلگير زمين پايان گرفته از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش آرى دعای حضرت جانان گرفته نسل امامت می‌شود پاينده با او از برکتش دل‌های شيعه جان گرفته او می‌رسد جود و سخا معنا بگیرد در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد عالم همه قطره اگر دريا تو هستی کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی فيض وجود توست رزق اهل دنيا باران جود عالم بالا تو هستی مانده‌ست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه روشن‌ترين تفسير أعطينا تو هستی مانند کوثر چشمۀ جاری نوری با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی چشمان تو خورشيد هر اهل يقينی‌ست چشمان تو جنت! نه جنت‌آفرينی‌ست با عشق تو قلبی نمی‌سوزد در آتش در هر نگاه روشنت خُلدِ برينی‌ست گويا گره خورده دلم با عرش اعلی هر رشته از مهر شما حبل‌المتينی‌ست من روزی هر ساله‌ام را از تو دارم چشمان من بر دست‌های نازنينی‌ست جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی مولا! شفيع ما به درگاه خدايی هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است جز آستان تو پناهی که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دل‌های ما پروانۀ باب الجواد است هر شب دل من در هوای کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
شد غُرّش رَعد، مست از تکبیرت شد صاعقه، ماتِ ضربت شمشيرت با جذبه ي حيدرانه ي چشمانت مُلک و ملکوت مي‌شود تسخيرت شاعر: 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
4_5875467823014215997.mp3
492.3K
خدایا خونه بدون بابا چقدر سرد و دلگیره خدا میدونه که زینب دیگه از این زندگی سیره آروم آروم نیمه ی شب دو نیمه جون باباشونو غسل میدن بند نمی یاد خون سرش گل می کنه لاله به روی کفن یکی غرق اشک و آه، داره می سوزه از تب همه زیر لب می گن، امون از دل زینب غریب آقام، غریب آقام، وای وای دل آسمون پر از غربته زمین تیره و تاره حسن مشکی پوش حسین بیقرار اباالفضل‌ عزاداره امشب دارن فرشته ها یه تابوتُ روی شونه می برن یه تابوتُ از این خونه غریبونه باز شبونه می برن دل آسمون تنگه، پر از ابر و بارونه چقدر غربت حیدر، دلا رو می سوزونه غریب آقام، غریب آقام، وای وای موضوع: علیه السلام شاعر: 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
در سایۀ آفتاب در سایۀ آفتاب و نور ماه است دستان شب از میهن ما کوتاه است جمهوری اسلامی ایران، آری! این خیمۀ امروز رسول‌الله است 🌹🌹🌹
روضه‌ی دید از دور مسیحا نفسی می‌آید دید با قافله فریادرسی می‌آید صحنه‌ای دید در آن قافله اما جانکاه بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟ صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟ از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد با نسیم از غمِ دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سرِ ماه پاره‌پاره دلش از داغ لبِ پرپرِ ماه گفت: ای جان جهان نذر غمت! جانم باش امشبی را ز سر لطف، تو مهمانم باش ماه را همره خود با دلِ بی‌تاب آورد نذر لب‌های ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که می‌شُست، دلش خون می‌شد حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد اشک در چشم پُر از شیون راهب می‌خواند روضه می‌خواند، از آن اوجِ مصائب می‌خواند روضه می‌خواند: "همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند" آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق می‌گفت به شرح، آن‌چه بر او مشکل بود گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو! کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو! ناگهان ماه،‌ چه جانکاه دمی لب وا کرد محشری در دل آن سوخته‌دل، برپا کرد گفت: من کشتۀ لب‌تشنۀ عاشورایم زینت دوش محمد، پسر زهرایم دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست شعلۀ‌ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند صورتش را به روی صورت خونین حسین... و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیینِ حسین... ✍ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. در این شعر بعضی از ابیات حافظ به شیوه‌های مختلفی تضمین شده است. ۲. این ماجرا، با تفاوت‌هایی در منابع زیر نقل شده است: - بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۴ - لهوف، ص۱۳۶ - عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۵۸ - مقتل الحسین(علیه‌السلام) مقرم، ص۴۴۶ - تذکرة الخواص، ص۱۵۰ (به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزه‌ها» نوشته آقای سیدمحی‌الدین موسوی، ص۸۸ تا ۹۵)
این روزها که می‌ گذرد ، غرق حسرتم مثل قنوت‌ های بدون اجابتم ! بسته‌ ست چشم‌ های مرا غفلت گناه تو حاضری ! منم که گرفتار غیبتم ! یک گام هم به سوی شما برنداشتم صد مرحبا به این همه عرض ارادتم ! هر روز عصر ، پرسه زدن در ” ولیِّ عصر ” … ” والعصر ” لحظه لحظه فقط در خسارتم خالی‌ ست دست من ، به چه رویی بخوانمت ؟ دل خوش کنم به چه ؟ به گناهم ؟ به طاعتم ؟ من هر چه دارم از تو ، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من ، أیها العزیز ! حالا که سویت آمده‌ ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌ چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌ رسد که فدایی تو شوم ؟ من بی‌ قرار لحظه ی ناب شهادتم ┏━━━🌷💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💌🌷━━━┛
لبریز شود از تو هوایم ای کاش یک شب برسد به تو صدایم ای کاش بستم هر روز با تو عهدی تازه از عُهده‌ی عَهد خود برآیم ای کاش ✍
خروش رود و دریا، یا اباالفضل! پناه اهل دنیا، یا اباالفضل! به حق دست‌هایی که قلم شد بگیر این دست‌ها را، یا اباالفضل! ✍
به صورت حمید است و محمود و احمد به سیرت علی است و عالی و اعلیٰ...
پیچیده شمیم ندبه و عهد و سمات طوفان‌زدگان! کجاست کشتی نجات؟ می‌آید و هر جای جهان خواهد شد یک صبح پر از عطر سلام و صلوات ✍
شوری به دل پُر تب و تابم دادی همواره تو رزق بی حسابم دادی هر ‌چند اجابتت نکردم هرگز هربار که خواندمت جوابم دادی ✍ در حدیث قدسی نقل شده كه خداى متعال خطاب به بندگانش مى‌فرمايد: «نَادَيتُمونِى فَلَبَّيتكُم، سَأَلتُمُونِى فَاعطَيتُكُم، بَارَزتُمونى فَأمهَلتُكُم، تَرَكتُمونِى فَرَعيتُكُم عَصَيتُمُونِى فَستَرتُكُم، فَإن رَجعْتُم إلى قِبلْتُكُم وَ إن أدبرتُم عَنّى انتَظرتُكُم» «مرا خوانديد شما را اجابت كردم، از من خواستيد به شما عطا نمودم، با من به جنگ و مخالفت برخاستيد شما را مهلت دادم، مرا واگذاشتيد شما را رعايت كردم، مرا معصيت كرديد بر شما پوشاندم، اگر به من باز گرديد شما را مى‌پذيرم و اگر از من روى بگردانيد به انتظار شما خواهم بود.» 📚 کشف الاسرار، ج ۳، ص ۸۲۹
با بی‌کسی و غربت و غم می‌سازيم با شيون و آهِ دم‌به‌دم می‌سازيم سوگند به آن چهار آقای غریب يک روز در این خاک، حرم می‌سازيم ✍
مرغ دل من گشته گرفتار بقیع قربان بقیع و اشک زوار بقیع شبها که در بقیع را می بندند من گریه کنم به پشت دیوار بقیع ای ماه متاب آفتابست اینجا آیینه ی جان بوتراب است اینجا آهسته گذر کن از شبستان بقیع آرام دل علی به خواب است اینجا با بی‌کسی و غربت و غم می‌سازيم با شيون و آه دم‌به‌دم می‌سازيم سوگند به آن چهار آقای غریب يک روز در این خاک، حرم می‌سازيم ای که محبت تو شده بهترین عمل آخرشبی ضریح تو را میکنم بغل پایین پات لحظهءبوسیدن ضریح مردن برای ماشود احلی من العسل گر‌چه از دست محبان این زیارت دور ماند قبرشان ویران شد و آوازشان مشهور ماند آنچه مانده در جهان حبِ علی وآل اوست خاک را بر نور پاچیدند اما نور ماند گفتم رخ تو گفت به مهتاب ببین گفتم سخنت گفت که در آب ببین گفتم که دلم گفت چه خواهد از من گفتم که "مدینه"گفت در خواب ببین من بقعه لاله های خشک و زردم سوزد دل آسمان زآه سردم امروز اگر چهار قبرم خاکی است بر چادر فاطمه تأسی کردم
از کار عشق این گره بسته وا نشد باب الحوائج همه حاجت روا نشد بستند راه‌های حرم را به روی او‌ می‌خواست تا حرم ببرد آب را نشد دستان او جدا شده از پیکرش، ولی یک لحظه مشک از کف سقا رها نشد ناگاه مشک آب اباالفضل را زدند یعنی فرات قسمت آل عبا نشد با مشک پاره پاره به سوی حرم نرفت راضی به دل شکستگی بچه‌ها نشد تیر سه شعبه بست به چشمان او دخیل آن گونه که ز. چشم رئوفش جدا نشد ضرب عمود تا دل ابروش را شکافت فرق کسی شبیه سر او دوتا نشد با صورت آفتاب حرم بر زمین فتاد آن بازوی قلم شده مشکل گشا نشد آنقدر زخم فرق شریفش عمیق بود بر روی نیزه‌ها سر عباس جا نشد شکر خدا که پیکر او در شریعه ماند پامال نعل تازه غروب بلا نشد دیگر نصیب اهل حرم خسته حالی است بزم شراب… جای علمدار خالی است 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
تا ماه سر زد از شب حیرت رها شدیم راهی شدیم، راهی این جاده‌ها شدیم حسی غریب در دلمان شعله می‌کشید تا این‌که با غریبی او آشنا شدیم با اَلرَّحیلِ قافله از خود برآمدیم از هر چه داشت رنگ تعلق جدا شدیم دیدیم کعبه سر به بیابان گذاشته دیگر نپرس تشنۀ رفتن چرا شدیم؟ از مسجدالحرام گذشتیم و در طواف با جان تشنه راهی خاک منا شدیم باران گرفت و خاک پر از بوی سیب شد باران گرفت و تشنه‌تر از کربلا شدیم باران تیر بود و عطش ناگزیر بود در آن میانه تشنۀ یا لیتنا شدیم دیدیم ماه، تشنه گذشت از کنار آب در منزل نخست شهید وفا شدیم خورشید، غرق خون وسط آسمان رسید محو قنوت روشن خون خدا شدیم وحی از فراز منبر نی می‌وزید و ما آیه به آیه شیعۀ آن چشم‌ها شدیم بعد از هزار سال پر از عطر و بوی توست با جاده‌های تشنه اگر هم‌نوا شدیم حب الحسین یجمعنا، رود رود رود دریا شدیم و غرق طواف شما شدیم ✍
تا ماه سر زد از شب حیرت رها شدیم راهی شدیم، راهی این جاده‌ها شدیم حسی غریب در دلمان شعله می‌کشید تا این‌که با غریبی او آشنا شدیم با اَلرَّحیلِ قافله از خود برآمدیم از هر چه داشت رنگ تعلق جدا شدیم دیدیم کعبه سر به بیابان گذاشته دیگر نپرس تشنۀ رفتن چرا شدیم؟ از مسجدالحرام گذشتیم و در طواف با جان تشنه راهی خاک منا شدیم باران گرفت و خاک پر از بوی سیب شد باران گرفت و تشنه‌تر از کربلا شدیم باران تیر بود و عطش ناگزیر بود در آن میانه تشنۀ یا لیتنا شدیم دیدیم ماه، تشنه گذشت از کنار آب در منزل نخست شهید وفا شدیم خورشید، غرق خون وسط آسمان رسید محو قنوت روشن خون خدا شدیم وحی از فراز منبر نی می‌وزید و ما آیه به آیه شیعۀ آن چشم‌ها شدیم بعد از هزار سال پر از عطر و بوی توست با جاده‌های تشنه اگر هم‌نوا شدیم حب الحسین یجمعنا، رود رود رود دریا شدیم و غرق طواف شما شدیم ✍
ای دختر بی قرینه‌ی ثارالله آرام و قرار سینه‌ی ثارالله در صبر و شکوه و استقامت، یکتا آئینه‌ی حق! سکینه‌ی ثارالله با ناله‌ی یا حسین بی تاب شدی از داغ لب تشنه او آب شدی با زمزمه های «... أو سَمِعتُم بِغَریب ...» یک عمر تو روضه خوان ارباب شدی دل شود از این روایت آبِ آب گفته اربابم سخن چون دُرِّ ناب: دوست دارم خانه ای را که در آن میرسد صوتِ سکینه و رباب... ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من بر سوز دلت سوخت دلِ مركب من از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه ترسم كه بسوزد رُخ تو از لبِ من در جمع ملائک مقرب هستی از روز ازل فاطمه‌مذهب هستی شد محو جمال کبریایی جانت محبوب دل حسین و زینب هستی بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن از تیر نشسته بر گلو حرف بزن بانو! دم آخری کمی آب بخور از خاطره ی دست عمو حرف بزن ....... از سایه سنگ رد شده لشگر من زنجیر نشسته روی زخم پر من این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد: تشت و سر و چوب و گریه ی خواهر من ...... چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز از عمه جگر پاره می کرد آن روز ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه... وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز ...... در باغ عزای کربلا تاک شده آیینه ی لبهای عطشناک شده جَرّوهَا عِدّ‌‌ةٌ مِن اَعراب امّا انگار سکینه با پدر خاک شده ...... چشم تو پر از صحنه ی درگیری بود یک قافله دست و پای زنجیری بود فکرش دل سنگ را شکست ای بانو تیری که به سینه خورد عجب تیری بود پریشان خاطر و قامت کمان بود برای داغِ بابا روضه خوان بود بمیرم! قاتل جانِ سکینه صدایِ ضربه های خیزران بود! 🥀 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
💠 (علیه‌السلام) «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» با ستم‌كار در پيكار و ستم‌ديده را يار باشيد. 📗 نهج البلاغه، نامه۴۷ (وصیت‌نامه حضرت) در راه امام حق علمداری کن ای پیرو مرتضی علی! کاری کن برخیز به عزمِ رزم با ظلم و ستم یعنی که ستم‌کشیده را یاری کن